آفتابنیوز : آفتاب- دكتر محمداسماعيل اكبري*: غوغاي واردات 6 ميليون تن شكر به كشور (در بعضي اخبار 10 ميليون تن) فروكش كرده است و در روزهاي آينده هم به فراموشي سپرده ميشود. اين خاصيت مقبول انسان است.
اما محافل كارشناسي نميتوانند و نبايد از عوامل اجتماعي مؤثر بر توسعه غفلت كنند و هر موضوعي با تحليل علمي و كارشناسانه بايد در اين محافل زنده بماند تا پايههاي تعالي نلرزد و اداي دين متخصصان اجتماعي به مردم عملياتي گردد.
برحسب علم و تجربه، موضوع ورود شكر به كشور را از ديدگاه سلامت مردم تحليل ميكنم. اعتقاد مديريتهاي اجتماعي امروز ايناست كه انسان سالم، محور توسعه پايدار است.
در اينجا ميبينيد كه تجارت چگونه سينه سلامت را هدف قرار ميدهد و با همه توان ستونهاي توسعه را ميلرزاند.
در محافل علمي و تخصصي سلامت بينالمللي و ملي، از جمله در 4 اجلاس سازمان جهاني بهداشت كه همه وزراي بهداشت كشورهاي جهان همراه با كارشناسان ارشد سلامت حضور داشتند، اعلام كردند كه حداكثر كالري كه از منبع قندوشكر تأمين ميشود بايد شامل 20درصد كالري مورد نياز هر فرد باشد نه بيشتر از آن.
براساس اين ميزان كالري، شكر (و قند) مورد نياز كشور ما براي جامعه 70 ميليون نفري به شرح زير است:
اگر ميزان كالري مورد نياز هر انساني را 1500 كيلو كالري بهطور متوسط حساب كنيم، از نوزاد يك روزه تا جوان 20 ساله و سالمند 80ساله، حداكثر بايد 300 كالري روزانه از منبع قندوشكر تأمين شود.
با توجه به اينكه هر گرم شكر 4 كيلوكالري ايجاد ميكند و با در نظر گرفتن 10 درصد پرت مصرف، هر ايراني حدود 8 گرم قنديا شكر بايد در روز مصرف كند.
اين ميزان براي يك روز حدود 5600 تن و براي يك سال معادل 2 ميليون تن ميشود. يعني كشور ما براساس استانداردهاي علمي براي 70 ميليون نفر سالانه به حدود 2 ميليون تن شكر احتياج دارد.
جالب است كه براساس آمارهاي تجاري نيز سرانه مصرف شكر (و قند) را در جهان بين 15 كيلوگرم تا 30 كيلوگرم محاسبه ميكنند، ميزان مصرف در كشورهاي جنوب شرقي آسيا حداكثر 15 كيلوگرم سرانه و در آمريكا شمالي حداكثر 30 كيلوگرم است.
اگر ما رقم حداكثري 30 كيلوگرم را نيز انتخاب كنيم، همان 2 ميليون تن شكر نياز سالانه كشور ميشود. يعني با هر روش محاسبهاي، نبايد پيش از اين ميزان شكر در كشور مصرف شود.
براساس دادههاي منتشره، سالانه در كشور يك ميليون تن شكر از نيشكر و 700 هزار تن از چغندرقند توليد ميشود، يعني كسري سال ما معادل 300 هزار تن در سال خواهد بود.
بديهي است واردات شكر پيش از اين ميزان قطعاً به توليد داخل لطمه وارد كرده و اين صنعت ضربه خورده در طول تاريخ را به فلج دائم مبدل كرده و نهايتاً دفن خواهد كرد. يعني همان اتفاقي كه در طول تاريخ بر سر توليد شكر در اين مملكت آمده است.
خوزستان ما كه خوزيا خوانده ميشده، محل توليد شكر (خوز) بوده است و در طول تاريخ كشاورزان اين خطه به كشت شكر مشغول بودهاند. اين كشت در جنوب شرقي ايران قديم تا قندهار امروز نيز ادامه داشته كه نام قندهار هم مسمي به همين اسم است.
آثاري از توليد شكر در شمال كشور و شمال غرب نيز وجود داشته است. اما امروز با وجود سرمايهگذاريهاي بزرگ هنوز اجازه توليد در حد نياز را به اين مناطق ندادهاند و اگر دلسوزي بعضي از مسئولان بزرگوار مبني بر خريد محصولات آنها نبود، ميبايست همين امسال بساط توليد را جمع كنند و سر را به تيغه تيز گيوتين تجارت شكر بسپارند.
اما به مردم چه ميگذرد؟ با توجه به خريد توليد داخل يعني 7/1 ميليون تن در سال و واردات 6 ميليون تن شكر (حداقل) ما در حال حاضر حدود 20 برابر (توجه بفرماييد 20 برابر) نياز خود، شكر در انبارها براي سالجاري ذخيره كردهايم. دو نتيجه به اين واقعه متصور است:
1- فكر كنيم سرمايهگذار تجارت شكر، از سرمايه خود در ميگذرد و اجازه ميدهد خواب سرمايه اتفاق بيفتد و شكر را در طول 20 سال هر سال 300 هزار تن روانه بازار ميكند و قول ميدهد كه ديگر شكر وارد نكند و كشاورزان ما هم قول ميدهند، ميزان توليد خود را بالا نبرند تا اين شكر موجود در طول 20 سال مستهلك شود.
البته شركت نيشكر خوزستان هم بايد همه سرمايهگذاريهاي خود را جمع كند و توليد را گسترش ندهد و وزارت كشاورزي هم بايد كشت نيشكر را در ساير نقاط كشور مهار كند. آيا اتفاق جاري جاري ميشود؟
با دوستان مقتصد و كشاورز و مدير كه مشورت كردم گفتند، هرگز چنين اتفاقي نميافتد چون با همه اصول سرمايهگذاري، تجارت، توليد و كشاورزي مغاير است. پس اتفاق دوم را بايد منتظر باشيم.
2- سرمايهگذار و همه دستاندركاران مشغول شوند تا نياز جامعه را براي مصرف شكر بالا ببرند، آنوقت همه آبها شربت ميشود و همه نانها شيرين، و در يك كلام زندگي شيرين ميشود، البته براي واردكننده شكر نه براي مردم.
اما چه به سر مردم ميآيد؟
همه دستها فعال ميشوند تا توليد شكر را در كشور مهار كنند و سرمايهگذاريهاي اصولي را به ساختارهاي تجاري بسپارند شكرهاي انبارها وارد بازار ميشود و ذائقههاي مردم اين سرزمين را همچنان كه بوده است به شيريني بيشتر عادت ميدهند؛ كه جز به مواد شيرين لب نزنند؛ شيرها شيرين ميشوند؛ ماستها و پنيرها شيرين ميشود و طولي نميگذرد كه انواع دوغهاي شيرين هم به بازار ميآيد و...
آن وقت سهم تأمين كالري مردم از قندوشكر در طول يك سال تا 80 درصد براي عدهاي بالا ميرود. و اين كالري چهها كه نميكند؛ كودكان و نوجوانان چاق و تپل ميشوند و اين عامل خطر اصلي سلامت ملت همچنان كه در طول سالها گذشته رو به فزوني بوده است، عاملي براي ايجاد بيماري و مرگ و مير زودرس خواهد شد.
ميانسالان نيز كه از كودكي و نوجواني چاقي را به ارث بردهاند، به بيماريهاي غيرواگير ويژه خود مبتلا ميشوند، سرطانها و فشار خون و ديابت و غيره سر بلند ميكند و ما در شاخصهاي ناسلامتي بيماريهاي غيرواگير در جهان مثل زدني ميشويم.
سالمندان كه هم اكنون از بيماريهاي قلب و عروق و مرض قند رنج ميبرند، بايد پذيراي درصد بالاتري از اين عوارض باشند.
و هيهات از اين همه تغيير در ساختار بيماري و سلامت كشور. آيا بهنظر شما اين مسئلهاي نيست كه دغدغه خاطر وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي، وزارت كشاورزي، صنايع و بازرگاني باشد؟
آيا نمايندگان ملت در خانه ملت اين موضوع و موضوعهاي مشابه را آنقدر مهم ميدانند كه در مورد آن بينديشند و راه حل ارائه دهند يا نه؟ يا همه بر اين اعتقادند كه نبايد در كار بزرگان دخالت كنند؟
*استاد دانشگاه علوم پزشكي شهيدبهشتي
معاون سلامت سابق وزارت بهداشت