۲۳ ژوئن سال ۲۰۱۷، عربستان سعودی به همراه سه متحد منطقهای خود یعنی امارات، مصر و بحرین شروط ۱۳ گانهای برای عادی سازی روابط خود با قطر تعیین کردند.
این شروط حدود ۲۰ روز پس از آن اعلام شد که چهار کشور عربی با محوریت عربستان تصمیم گرفتند روابط خود را با قطر قطع کنند.
آن ۱۳ شرط، در همان ابتدا هم از سوی ناظران سیاسی غیرقابل پذیرش تحلیل میشد. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
قطر باید سفارت ایران در دوحه و همچنین سایر کنسولگریهای ایران در دیگر نقاط قطر را تعطیل کند. دوحه همچنین باید عوامل سپاه را که در قطر حضور دارند، اخراج کند و همکاریهای نظامی تهران و دوحه متوقف شود.
قطر باید ارتباطات خود را با گروههایی چون اخوان المسلمین، حزب الله و القاعده قطع کند.
قطر باید شبکه الجزیره و رسانههای وابسته به آن را تعطیل کند.
قطر باید به همکاری نظامی خود با ترکیه پایان دهد و نیروهای نظامی این کشور را از خاک خود اخراج کند.
حالا بعد از گذشت بیش از ۳ سال و نیم، بدون اینکه هیچکدام از شروط دشوار عربستان و متحدانش از سوی قطر اجرایی شود، ولیعهد سعودی شخصا از امیر قطر در العلای استقبال کرد و شیخ حمد را در آغوش گرفت.
اما چه اتفاقی باعث این تغییر رویکرد سیاسی در عربستان سعودی شده است؟ آیا عربستان به آنچه میخواست دست یافته یا شرایط محیط سیاست منطقهای و جهانی، ریاض را به بازگشت از مسیر پیشین سوق دادهاست؟
پایان اعتبار چک سفید امضای ترامپ
جو بایدن پیش از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از دونالد ترامپ انتقاد کرده بود که یک چک سفید امضا به ریاض داده است. معاون باراک اوباما همچنین وعده داده بود که در صورت ورود به کاخ سفید در سیاستهای واشنگتن در قبال عربستان سعودی تجدیدنظر خواهد کرد.
کامران کرمی پژوهشگر، مهمان مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه در تهران میگوید: «تلاش دموکراتها برای بازبینی در روابط آمریکا و عربستان و توجه به مسائل حقوق بشری و جنگ یمن باعث شده تا ریاض با نگرانی از انباشت بحران به سمت کاهش تنش برای مدیریت رفتارهای گریز از مرکز دوحه متمایل شود. چرا که خروجی این محاصره چیزی جز هویتیابی قطر در منطقه، استقلال عمل در سیاست خارجی و ارتقای روابط راهبردی این کشور با ترکیه نبود مجموعهای که آوردهای برای ریاض به همراه نداشت.»
مجله فایننشیال تایمز ۱۱ نوامبر ۲۰۲۰ و تنها چند روز پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در گزارشی مفصل برندگان و بازندگان شکست ترامپ و پیروزی بایدن را مورد بررسی قرار داده بود. در آن گزارش محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه به عنوان سه رهبر خاورمیانهای شکست خورده اعلام نتایج انتخابات ایالات متحده معرفی شدند.
البته تحلیلگران سعودی با این تحلیل موافق نیستند. منصور المرزوقی، استاد علوم سیاسی در موسسه دولتی مطالعات دیپلماتیک سعود الفیصل ریاض در این رابطه میگوید: «اینکه بگوییم دونالد ترامپ از عربستان سعودی حمایت کرده تحلیلی است که میتواند غلط باشد. به خاطر داشته باشید که دولت آمریکا در سالهای اخیر فشار بسیاری به ریاض بر سر موضوعات مختلفی چون به رسمیت شناختن اسرائيل، تغییر پایتخت از تل آویو به بیت المقدس، در خصوص روابط با ترکیه و همچنین مسائل سوریه وارد کرده است. در نتیجه من موافق نیستم که دولت ترامپ در چهار سال اخیر به صورت کامل از ریاض و سیاستهای منطقهایاش حمایت کرده است.»
یازده خدمتی که دولت ترامپ به سعودیها کرد
آقای مرزوقی که دکترای علوم سیاسی خود را از دانشگاه لیون فرانسه دریافت کرده در ادامه میافزاید: «ضمن اینکه هنوز مشخص نیست سیاست خارجی دولت جو بایدن در قبال عربستان سعودی چگونه خواهد بود و گذشت زمان به ما برای قضاوت صحیحتر کمک خواهد کرد.»
در عین حال تجربه سالهای گذشته شاید به عربستان نشان داد دشمنی با قطر میتواند هزینههای سنگینی برای خاندان پادشاهی آل سعود به همراه داشته باشد.
حمیدرضا عزیزی پژوهشگر مهمان موسسه علم و سیاست در شهر برلین آلمان در این خصوص میگوید: «تحول در شرایط منطقهای، سبب تغییر رویکرد و اولویتهای ریاض شده است. ترکیه در سالهای اخیر با بهرهگیری از ماجرای قتل خاشقچی و همراهی امپراتوری رسانهای قطر موفق شد عربستان را تحت فشار بیسابقهای قرار دهد. از سوی دیگر با پایان دوران ترامپ، حالا تمام کشورهای منطقه از جمله ترکیه و عربستان در حال ارزیابی مجدد و سازماندهی جدید سیاستهای خود هستند. در واقع هم ترکیه و هم عربستان، به دلیل نگرانی از تغییر رویکرد آمریکا نسبت به خود به موازنهسازیهای منطقهای روی آوردهاند تا از این طریق بتوانند موقعیت خود را بهبود بخشند.»
به هر ترتیب هرچند هنوز نمیتوان با قاطعیت در خصوص راهبرد خاورمیانهای دولت دموکرات جو بایدن اظهار نظر کرد، اما بعید به نظر میرسد این میزان از همگرایی که در سالهای اخیر میان ولیعهد جوان سعودی و کاخ سفید شکل گرفته، استمرار یابد یا به بیان جو بایدن چک سفید امضا از سوی کاخ سفید به ریاض تحویل داده شود. در عین حال نباید از نقش و تاثیر لابیهای موثر و قدرتمند عربستان و اسرائيل بر روند تصیمسازیهای واشنگتن در موضوعات منطقهای غافل شد. مجموعههایی که میتوانند با استفاده از ظرفیتهای موجود در نظام سیاسی ایالات متحده، بر نهادهای سیاستگذار این کشور اثر بگذارند.
فشار بر ایران، با طرحی تازه
از همان آغاز بحران روابط کشورهای عربی با قطر، رابطه گرم دوحه با ایران یکی از مولفههای اصلی خشم ریاض و دیگر کشورهای متحد در قبال قطر ارزیابی میشد. بر همین اساس هم چند بند از شروط ۱۳ گانه به لزوم بازنگری دوحه در خصوص مناسبات خود با تهران متمرکز بود. اما بعد از گذشت سه سال و اندی، اختلال چندانی در خصوص روابط ایران و قطر دیده نمیشود. دی ماه ۹۸ و بعد از درگذشت سلطان قابوس، پادشاه عمان، امیر قطر برای نخستین بار از زمان حضور در راس قدرت، به تهران سفر کرد و با مقامهای عالیرتبه ایران دیدار و گفتگو داشت.
همچنین در دسامبر ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹، جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران دو بار در قطر و در اجلاس بینالمللی دوحه حضور پیدا کرد و در غیبت نمایندگان سعودی، به شدت به سیاستهای منطقهای عربستان تاخت.
آقای بن سلمان پس از نشست العلا اعلام کرد این توافقنامه از آن جهت حیاتی بود که میتواند به حفظ اتحاد کشورهای حوزه خلیج فارس برای مقابله با تهدیدها در منطقه و به ویژه برنامه هستهای و موشکی ایران بینجامد.
چه اتفاقی افتاده که ولیعهد عربستان همچنان امیدوارانه از لزوم اتحاد کشورهای عربی منطقه در مقابل آنچه او «خطر ایران» میخواند سخن میگوید؟
حمیدرضا عزیزی، پژوهشگر مهمان در موسسه علم و سیاست برلین آلمان در این رابطه میگوید: «به باور من عربستان سعودی از همان ابتدا هم میدانست که شروط مطرح شده مورد پذیرش قطر قرار نمیگیرد. هدف از تعیین آن ۱۳ شرط بیش از آنکه ترغیب دوحه به پذیرش آن باشد، نوعی بهانه برای اعمال سیاست فشار حداکثری بر قطر بود. هدف اصلی آن سیاست هم یکی دور کردن قطر از ترکیه و دیگری قطع ارتباط این کشور با ایران بود.»
عزیزی در ادامه میافزاید: «تردیدهای اساسی وجود دارد که در پی تحولات اخیر روندهای منطقهای علیه ایران رقم بخورد. همانطور که اشاره شد اختلاف میان قطر و عربستان بنیادیتر از آن است که با یک توافق سیاسی، همه چیز را فیصله یافته قلمداد کنیم. تجربه سالهای محاصره، قطر را نسبت به آینده روابط خود با عربستان محتاط کرده است. این نگرانی، به زودی هم برطرف نخواهد شد. بر همین اساس، قطر طبیعتا گزینههای بدیل خود را در منطقه حفظ خواهد کرد و برای خوشایند عربستان، به یک جبهه ضد ایرانی ملحق نخواهد شد. طبیعتاً کاهش وابستگی قطر به ایران در نتیجه تحولات اخیر، دست این کشور را برای مانور در موضوعات مربوط به ایران بازتر می کند، اما نه قطر و نه متحد استراتژیکش، ترکیه، به طور مستقیم وارد یک جبهه ضد ایرانی نخواهند شد.»
آیا قطر تغییر سیاست میدهد؟
رصد راهبرد رسانهای الجزیره و دیگر شبکهها و وبسایتهایی که زیر نظر دوحه فعالیت میکنند نشان میدهد در هفتههای اخیر از میزان حملات به ریاض کاسته شده است. در همین راستا رسانههای متعلق به سعودی هم رویه مشابهی را در پیش گرفتهاند. این مسئله باعث شده تا برخی از تحلیلگران از امکان ایجاد تغییر کلیدی در راهبرد قطر سخن بگویند. منصور المرزوقی چندان با این تحلیل موافق نیست. این تحلیلگر برجسته سعودی میگوید: «اقداماتی که قطر در سالهای اخیر علیه عربستان انجام داده کم اهمیت نبودند. شبکه الجزیره به گروه القاعده پیشنهاد داده بود تا ایدئولوژی خود را که به عربستان سعودی حمله میکنند، از طریق این شبکه تبلیغ نمایند. یا عبدالله المغرن رهبر القاعده در عربستان که در سال ۲۰۰۴ از سوی نیروهای امنیتی سعودی داخل کشته شد، با پاسپورت قطری وارد کشور شده بود. اینها توطئههای آشکاری است که قطر علیه عربستان به کار برده است.»
آقای المرزوقی که سرپرست مرکز مطالعات استراتژیک امیر سعود الفیصل عربستان نیز هست در ادامه میافزاید: «هنوز زود است که در خصوص تغییرات احتمالی قطر صحبت کنیم. فعلا ما چیزی فراتر از چند عکس مشترک نداریم. در نتیجه ما نمیتوانیم از تحول در روابط ریاض و دوحه سخن بگوییم.»
این استاد علوم سیاسی سعودی استقبال ولیعهد این کشور از امیر قطر را ریشه در فرهنگ مهماننوازی کشورش میخواند و میافزاید: «باید استقبال گرم ملک سلمان را از نگاه فرهنگی تحلیل کرد و نه از قاب سیاسی. در فرهنگ سعودی شما همیشه از مهمان خود به گرمی پذیرایی میکنید. ضمن اینکه به یاد داشته باشید اکثر رهبران جهان عرب و اسلام اصالتا متعلق به سرزمین عربستان هستند. به عنوان مثال خود خاندان آل ثانی ریشه در سرزمین نجد در کشور ما دارند.»
رصد و ارزیابی تحولات سالهای اخیر در منطقه نشان میدهد که انتظار مشاهده تغییرات اساسی در راهبرد منطقهای قطر چندان با واقعیتهای حاضر همسان نیست. این کشور حتی زمانی که تنها مرز زمینیاش از سوی عربستان سعودی بسته و از طرف دیگر کشورهای عربی بایکوت شد، تغییراتی در استراتژی کلان خود ایجاد نکرد. حال که این کشور با قدرت بیشتری به جمع برادران خود بازگشته و بعد از چند سال مقاومت از سوی آنها مورد پذیرش قرار گرفته بعید است که شاهد تحولی اساسی در راهبردهای خاورمیانهای این کشور به ویژه در قبال ایران و ترکیه باشیم.
کامران کرمی، متخصص مسائل عربستان در این رابطه میگوید: «در پایان این محاصره آنچه بیش از همه حاصل شده هویتیابی بیش از پیش قطر در روندهای منطقهای است. حالا قطر با استقلال عمل بیشتر میتواند روندهای سیاست خارجی خود را پی بگیرد و روابط راهبردی خود با ترکیه را ارتقا ببخشد.»
ورود قطر به باشگاه بزرگان
به هر ترتیب عربستان سعودی که از زمان به قدرت رسیدن محمد بن سلمان، قاب محافظهکاری کلاسیک نظام پادشاهی را کنار گذاشته و از بازیگر مدافع حفظ وضع موجود به کنشگری تجدیدنظر طلب بدل شده، با آزمون و خطاها در مییابد که فرجام برخی پروژههای منطقهای با شکست همراه است. شاید ریاض تصور نمیکرد که بازیگری کوچک در مقیاس ژئوپلتیکی که مرز زمینیاش تنها محدود به عربستان سعودی است، بتواند زیر محاصره دوام بیاورد. نتیجه بحرانی که شاید بتوان آنرا دستساز ریاض قلمداد کرد هویت بخشی بیشتر به قطر و پذیرش روزافزون کنشگری این کشور در معادلات منطقهای است. حتی بازگشت قطر به شورای همکاری خلیج فارس سبب نخواهد شد که سیطره و رهبری بیرقیب عربستان سعودی احیا شود.
ریاض با آغاز و پایان دادن به بحران قطر احتمالا خود بیش از سایر بازیگران در نقش دهی و اعتبار بخشی به «برادر کوچکتر» خود سهم داشته است. ضمن اینکه عدم حضور برخی از بازیگران عربی همچون امارات و بحرین و مصر در اجلاس العلا نشان داد که صحنه معادلات منطقهای دیگر همچون گذشته یکدست و به میل عربستان سعودی رقم نمیخورد و تجربه قطر میتواند به تضادهای منافع متحدان عربی دامن بزند. ضمن اینکه فهم متفاوت از ترجیحات و اولویتهای منطقهای گوناگون میان پایتختهای عربی ممکن است زمینهساز صفبندیهای جدیدی در معادلات و مناقشات منطقه خاورمیانه شود.