سازمان صداوسیما بزرگترین نهاد فرهنگی و هنری کشور است که به گواه تعداد پرسنل و شبکههای تاسیس شده و فعالیتهای داخلی و خارجی میتوان گفت حتی در مقیاس جهانی جزو چند رسانه بزرگ دنیا است. هر ساله بودجه اختصاص یافته به این سازمان توسط دولت در ردیف بودجههای فرهنگی دیده میشود که در کنار محلهای درآمدی سازمان ارقام قابل توجهی باشد اما چرا در این سازمان عریض و طویل قراردادهای مالی منتشر نمیشود؟
حسین سلطانمحمدی (منتقد) با اشاره به شیوههای مختلف قراردادهای منعقد شده در سازمان صداوسیما میگوید: باید دید آیا قراردادها در سازمان صداوسیما بر اساس اصول حرفهای بسته میشود؟ آیا برآوردهایی که تهیهکنندگان برنامههای تلویزیونی ارائه میکنند با خرجی که در نهایت صرف پروژه میشود، تناسب دارد یا برآوردها همواره با کسری همراه است؟ ما بارها شنیدهایم که فلان بازیگر بعد از مدتها پولش را نگرفته، باید دید آیا حساب و کتابهای بینظم و بدون نظارت باعث چنین فرآیندی شده است؟ البته حتی در شکل بستن قراردادها هم گاها اشتباهاتی دیده شده است که همه این موارد با انتشار شفاف قراردادها حل شده و برنامهسازان و مدیران تلویزیونی هم میتوانند از عملکرد خودشان دفاع کنند.
وی با اشاره به نبود شفافیت در شکل اجرایی بودجه در سازمان صداوسیما گفت: مهمترین دلیل نبود شفافیت شکل نگرفتن ساز و کار درست مالی و حسابرسی در مجموعه صداوسیما است. برنامهسازان ما شناخت درستی از برنامهای که میسازند، ندارند، برای همین وقتی برآورد درستی از شکل برنامهای که ارائه میکنند، ندارند در نظام بودجهبندی هم با پیشبینیها کار را جلو میبرند. وقتی برآوردها دقیق باشد یعنی باید رقمی تعریف شود که نه یک ریال بیشتر نه یک ریال کمتر خرج شود و در طول ساخت هم نظارت جدی روی صرف هزینهها باشد ولی وقتی نظارت نباشد مثلا در برنامه گفتگومحور، هزینهای برای حضور مهمان در نظر گرفته میشود ولی وقتی نمیتوانند بودجه را در بخشهای دیگر مدیریت کنند و ناگهان پول کم میآید، مجبور میشوند از این قسمت بزنند یا مثلا در برنامه ترکیبی از خیر ضبط برخی تصاویر اختصاصی بگذرند و فقط به تصاویر آرشیوی اکتفا کنند. در نتیجه خروجی کار به مراتب ضعیفتر از چیزی است که انتظارش را داشتیم.
این منتقد در ادامه گفت: اگر تلویزیون در طول این سالها به یک ساختار مدیریت شده در بودجهبندی دست پیدا میکرد دیگر شاهد این نبودیم که بسیاری از پروژههای نمایشی وقتی از سری اول به سری دوم و سوم و… میرسند، به واسطهی عوامل آن، نیازمند بودجههای نجومی شویم درحالیکه بستر مخاطبان تلویزیون اجازه رشد برخی از سریالها را داده است.
وی در ادامه افزود: متاسفانه صداوسیما خود را پاسخگو به رسانهها نمیداند و همین موضوع باعث شده حتی وقتی بودجهای خارج از بودجه دولت مثلا از طرف صندوق توسعه ملی در اختیار میگیرد، ندانیم آن را خرج چه چیزی و کدام بخش کرده است. هرچند با نگاه خوشبینانه میگوییم مثلا خرج HD کردن شبکههای تلویزیونی شده ولی هیچ نهادی از درون سازمان در این باره شفافسازی نمیکند.
سلطانمحمدی با بیان اینکه باید نظارتهای جدی بر عملکرد صداوسیما صورت بگیرد، گفت: وقتی در ردیف بودجه بخش قابل توجهی از درآمدها را برعهده سازمان میگذارند و راه را برای جذب آگهی و اسپانسر بازمیکنند آنوقت دیگر شفافیت باتوجه به اینکه یکسوی این قراردادها بخش خصوصی است، از بین میرود. مثلا یکی از عادتهای بد مسابقههای تلویزیونی این است که برای هر برنامه یک اپلیکیشن جدید درست میکنند. این چه دلیلی دارد وقتی میتوانند همگی ذیل یک اپلیکیشن کار کنند، این همه اپلیکیشن جدید ساخته شود؟ چرا نهادهای نظارتی بر نحوه رفتارهای اسپانسرها در تلویزیون ورود نمیکنند؟
بودجههایی که خرج برنامههای بی کیفیت میشود
مازیار معاونی (منتقد) نیز در همین باره گفت: به دلیل افت کیفی برنامههای تلویزیونی در سالهای اخیر این پرسش جدی همواره مطرح است که بودجه خرج چه برنامههایی میشود؟ سازمان صداوسیما به دلیل موازیکاری بسیاری از شبکههای تلویزیونی و گستردگی نیروی انسانی همواره در خرج کردن منابع مالی دچار نقصان است. مخاطب هم با خودش میگوید اگر قرار است خروجی برنامهها و سریالها به این میزان از آشفتگی برسد، پس این دستمزدها و بودجهها خرج چه چیزی میشود؟
وی با بیان اینکه چابکسازی در سازمان صداوسیما باید صورت بگیرد، گفت: چه دلیلی دارد چند شبکه تلویزیونی به صورت همزمان سریالهای قدیمی را پخش میکنند؟ کارکرد این شبکهها چیست؟ چرا باید این میزان شبکه تلویزیونی داشته باشیم که آنوقت برای تامین برنامههایش با چالش روبرو شویم؟ وقتی برآیند کیفی برنامههای تلویزیونی آنقدر پایین است بهترین راهحل برای رسیدن به یک تناسب بودجهای، چابکسازی در شکل ساختاری شبکهها و خروجی کار آنهاست. بسیاری از برنامههای پرمخاطب تلویزیونی که میتوانستند محلی برای جذب مخاطب و اسپانسر باشند به دلیل سوءمدیریت یا تعطیل شدند یا با نازلترین شکل روی آنتن میروند. نبود نظارت بر تصمیمگیریهای خلقالساعه برای حذف برخی برنامهها یا سپردن برنامهسازی به افراد مبتدی باعث شده سازمان در نگاه عمومی تبدیل به یک سازمان پرخرج و کم بازده جلوه کند.
وی افزود: تلویزیون به جای آنکه در شرایط بحرانی مثل شیوع ویروس کرونا امیدآفرین و شادیبخش در جامعه باشد خروجی بیشتر آثار نمایشیاش آثاری است که محتوای قتل و جنایت و بمبگذاری دارد. این برنامهها در روحیه جمعی مردم تاثیرات منفی میگذارد. طبیعی است که نمیتوان به چنین ساختاری برای این همه هزینه حق داد. وقتی مخاطب نمایی از خواستههای خودش را در تلویزیون نمیبیند چرا باید به این شکل بودجهها هزینه شوند؟ این درحالیست که اگر فرهنگ پاسخگویی در مدیریت صداوسیما درباره بودجهها و قراردادها شکل بگیرد، آنوقت منصفانهتر و بهتر میتوان کارکرد این مجموعه را نقد کرد، اما وقتی همه چیز محرمانه است و قرار نیست مخاطب درباره آن پرسش کند، نمیتوان به ابهامات هم پایان داد.