اختلافنظرهای دو طیف چپ و راست اصلاحات در موضوعات سیاسی، مربوط به امروز و رخدادهای انتخاباتی 1400 نمیشود، بلکه باید آن را در گذشته جست که برخی از نمودهای آن ریشههای تاریخی در اکنون رخ مینماید؛ چنان که سعید حجاریان بهتازگی در گفتوگویی با روزنامه «اعتماد» گفته است: «اصلیترین نماینده این صدا [تکنوبوروکراتها] بخشی از کارگزاران سازندگی هستند. به لحاظ نظری و تجربی، دولت اقتدارگرای بوروکراتیک بر پایه دو نیاز اساسی، یعنی معیشت و امنیت شکل میگیرد و به تبع آن مقولاتی ازجمله آزادی، دموکراسی و... تعلیق میشود و این نقطه کانونی تحلیلهای حامیان دولت نظامی (اعم از نظامی یکپارچه و اقتدارگرای بوروکراتیک) است که تلاش دارند بر اساس آمار دقیق نشان دهند مردم نان و امنیت میخواهند نه آزادی و دموکراسی.
باری، عقد این دولت میان بخشی از کارگزاران سازندگی و بخشی از نظامیان در آسمانها بسته شده است! اما کارگزاران سازندگی متأسفانه منطق موقعیت را در نظر نمیگیرند. دولت نوستالژیک اعضای این حزب، بالطبع دولت سازندگی است؛ اما متأسفانه به تفاوتهای ایجادشده از آن سالها تاکنون توجهی نمیکنند. چنان که میدانیم اقتدار و شیوه ایجاد موازنه مرحوم هاشمی به نحوی بود که میتوانست اولا با شخص رهبر ارتباط مستقیم و یکبهیک بگیرد و ثانیا زمین بازی را خود برای نظامیان تعریف کند و اصطلاحا سهم آنها را بدهد؛ هرچند من واردکردن نظامیان به اقتصاد و صنعت به دست آقای هاشمی را نادرست دانسته و آن را مقدمه سهمخواهی بیشتر میدانم، اما اکنون منطق موقعیت ما بیانگر چنین موازنهای نیست؛ اولا افراد محدودی هستند که قادر به برقراری ارتباط مستقیم و یکبهیک هستند و ثانیا نظامیان -همچون پاکستان- زمین بازی را تعریف میکنند و اختیار عمل از دست بوروکراتها خارج است؛ الا اینکه بوروکراتهای ما بخواهند متکفل قبوض آب و برق و کارت ساعت ادارات بشوند یا آنکه بخواهند سرمایه تجاری خود را در حاشیه چنین دولتی حفظ کرده و ارتقا دهند».
این سخنان با واکنش حسین مرعشی روبهرو شد؛ بهنحویکه او در گفتوگو با سایت «فردا» گفت: «آقای حجاریان از قربانیان خشونت است. جایگاه او همیشه برای ما محترم بوده و خواهد بود. در عین حال برای آنکه تحریفی در واقعیتهای تاریخی اتفاق نیفتد، من اصلا متوجه نشدم تعبیری که آقای حجاریان درباره کارگزاران بیان کرد، سندش کجاست که حزب کارگزاران در چه مقطع یا دورهای از حیات تاریخی خود با نظامیها پیوند داشته است؟ آقای حجاریان لطف کند اگر یک مورد همکاری بین کارگزاران با نظامیها در عرصه سیاسی ایران وجود داشته، سند آن را ارائه کنند تا ما هم مطلع باشیم. این جای خوشبختی دارد که دوستانی مثل آقای حجاریان که سابقه پررنگ در نهادهای امنیتی و اطلاعاتی داشتند، امروز طرفداران دوآتشه دموکراسی شدهاند. این تحول برای کشور و مردم ایران مثبت است. این سوابق را همه میدانند و از این جهت ما خوشحالیم دوستانی که خودشان نهادهای امنیتی را برای این کشور شکل دادند و اداره کردند، خوشبختانه امروز دموکرات هستند». او در ادامه بیان کرد: «نکته دیگری که باید به آن اشاره کنیم و خیلی واضح است، آن است که نتیجه کار دولت کارگزاران، دولت آقای هاشمی بود، کارگزاران این افتخار را دارند که در آغاز اولین برگ حیات سیاسی خود، مجلس پنجم را که بسیار متعادلتر و متفاوت با مجلس چهارم بود شکل دادند، همچنین این افتخار را داشتند که انتقال قدرت بعد از آقای هاشمی را مدیریت کنند و کشور را به آقای خاتمی تحویل دادند. دوستانی که بهظاهر از کارگزاران دموکراتتر و آزادیخواه هستند، نتیجه سیاستورزی و مدیریت فضای سیاسیشان این شد که کشور را از آقای هاشمی تحویل گرفتند و به آقای احمدینژاد تحویل دادند. برای همه دوستان آرزوی موفقیت داریم».
همانطور که گفته شد، دو طیف چپ و راست اصلاحات همواره بر سر این موضوع که چگونه باید با مقوله سیاست روبهرو شد، مشکل داشتهاند. اصلاحطلبان چپگرا مانند سعید حجاریان باور دارند باید محور اصلی فعالیت سیاسی، جامعه باشد و از طریق جامعه وارد سیاست شد و راستگرایان هدف از فعالیت تشکیلاتی و حزبی را کسب قدرت رسمی میدانند؛ البته برخلاف برخی اتهاماتی که نیروهای چپ به کارگزاران میزنند، هدف از طرح این موضوع، یعنی کسب قدرت سیاسی، بهمنزله قدرتطلببودن راستگرایان نیست، بلکه به گفته نیروهای کارگزاران، اصلاحطلبان زمانی میتوانند منشأ اثر باشند که در قدرت حضور داشته باشند و هنگامی که از قدرت دور شوند، آرامآرام منزوی و در نهایت حذف میشوند. علاوه بر این، ایشان هدف از کار حزبی را ورود به سیاست میدانند. در مقابل نیروهای چپ باور دارند که اگر اصلاحطلبان خود را با هر شرایطی وفق دهند و با هر کیفیتی در انتخابات حاضر شوند، حتی اگر سهمی در قدرت هم داشته باشند، پایگاه اجتماعی خود را از دست میدهند. مشخصا شخصیتهایی مانند سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده، علویتبار، تاجیک و... میگویند در شرایطی که اصلاحطلبان مورد نقد جامعه قرار گرفتهاند، باید به جامعه برگردند و از سیاست رسمی فاصله بگیرند تا بتوانند زمانی وارد سیاست بشوند که سرمایه اجتماعیشان حمایتشان کند.
علاوه بر این، تفاوت دیدگاه کارگزاران با طیف چپ با محوریت حزب مشارکت، در میانه دهه 70 بر سر نقش اکبر هاشمیرفسنجانی هم عاملی برای اختلاف بود. مشارکتیها در آن سالها به تندی علیه هاشمی میتاختند و او را نماینده وضع موجود میدانستند و کارگزاران که هاشمی را بهعنوان رهبر معنوی خود میدانست از عملکرد دو دولت هاشمی دفاع میکرد.
این تقابل بعد از پیروزی خاتمی و تشکیل حزب مشارکت و البته در جریان انتخابات مجلس ششم به بالاترین شکل ممکن رخ نمود؛ بهنحویکه هاشمی نفر آخر تهران شد و در نهایت به دلیل آنکه صدایش در مجلس سراسر اصلاحطلب ششم بازتاب درخور توجهی نداشت، به توصیه نزدیکانش در کارگزاران از نمایندگی مجلس انصراف داد.البته اصلاحطلبان از دور دوم انتخابات ریاستجمهوری سال84 به کارگزاران و هاشمی نزدیک شدند و وقتی در پی سیاست نادرست اصلاحطلبان مبنی بر ارائه چند نامزد در دور اول و شکستهشدن آرای جبهه اصلاحات محمود احمدینژاد به دور دوم رسید، اصلاحطلبان در تقابل احمدینژاد - هاشمی، از هاشمیرفسنجانی حمایت کردند که البته تمام بدنه اجتماعی اصلاحطلبان قانع به رأیدادن به هاشمی نشدند و آن شد که دیدیم و محمود احمدینژاد به ریاستجمهوری رسید. پس از آن اصلاحطلبان به هاشمی و بالطبع هاشمی به کارگزاران نزدیکتر از گذشته شدند که در انتخابات سال 88 شاهد یکدستی آنها بودیم.پس از حوادث انتخابات سال 88 و بهوجودآمدن انزوای سیاسی اصلاحطلبان، هاشمی، کارگزاران و اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدند که در انتخابات سال 92 با سیاستی منسجم وارد انتخابات شوند که همین انسجام باعث شد با اصرار هاشمی، روحانی نامزد نهایی اصلاحطلبان شود. این روند ادامه داشت تا باز درباره عملکرد دولت روحانی اختلافنظرهای جزئی میان دو طیف راست و چپ اصلاحات پدید آمد؛ بهنحویکه بعد از انتخابات روحانی در دوره دوم، طیف چپ از عملکرد او انتقاد کرد، اما کارگزاران همچنان باور داشت روحانی عملکرد قابل دفاعی دارد؛ چنانکه محمد عطریانفر در خرداد سال 98 در واکنش به یادداشت حجاریان مبنی بر اینکه نباید جنس بنجل به مردم عرضه میکردیم، به «شرق» گفت: «جمعبندی آقای حجاریان امر واقع و مقبولی نیست و پذیرش چندانی ندارد. وقتی سخن از جنس بنجل میشود، باید مشخص شود منظور چیست؟ آقای روحانی اگرچه در ساختار تشکیلاتی اصلاحطلب نبود، اما رویکردش اصلاحطلبانه بود. آقای روحانی به لحاظ عملکرد در دولت اول اگر بالاتر از آقای خاتمی عمل نکرده باشد، پایینتر هم نیست. پس اگر آقای خاتمی فاخرترین شخصیتی است که اصلاحطلبان به عرصه آوردند و پیروز شدند، روحانی هم از این جنس است. ما همیشه اتفاقا جنس مرغوب به مردم ارائه دادیم و هنوز هم در سطح کلان از اقداماتی که از سال ۹۲ تاکنون صورت گرفته است، دفاع میکنیم».
البته این اختلافها هیچگاه باعث ایجاد انشقاق میان دو طیف راست و چپ اصلاحات نشد و در حد تفاوت دیدگاه باقی ماند؛ چنانچه وقتی در انتخابات مجلس در اسفند سال 98 اغلب اصلاحطلبان تحت عنوان شورای عالی سیاستگذاری اعلام کردند که اصلاحطلبان لیست انتخاباتی نمیدهند، اما احزاب بدون استفاده از نام اصلاحات مجاز به ارائه لیست هستند، حزب کارگزاران لیست «یاران هاشمی» را عرضه کرد که البته نتوانست رأی بیاورد.
در مقطع کنونی هم درباره انتخابات ریاستجمهوری 1400 شاهد اختلافاتی میان راست و چپ هستیم؛ به نحوی که نیروهای چپ باور دارند باید صرفا با نامزد کاملا اصلاحطلب وارد انتخابات شد و دیگر بههیچوجه سیاست ائتلافی نباید در دستور کار باشد و حتی اگر همه نامزدهای اصلاحطلب ردصلاحیت شدند، اصلاحطلبان نباید از فردی حمایت کنند. در مقابل راستگرایان و مشخصا کارگزاران بازهم قائل به استفاده از ظرفیتهای سیاسی هستند؛ آنها میگویند اولویت حمایت از نامزد اصلاحطلب است، به این معنا که این احتمال وجود دارد که کارگزاران در شرایطی خاص بازهم به سمت سیاست ائتلاف برود. بااینحال، تا این لحظه هیچ نشانهای از حمایت کارگزاران از نامزدهای نظامی به چشم نمیخورد و مشخص نیست سعید حجاریان این گزاره را که عقد کارگزاران و نامزدهای نظامی در آسمانها بسته شده، با استناد به چه نشانهای بیان کرده است.
قبل دوم خرداد 76 چپ اسلامی پوست انداخت مثل حالاها تا رای آورد .