علیرضا چاوشین- در یک روز سرد زمستانی، در پایتخت کشورمان، نماینده مجلس، باد غرورش را با سرانگشتانش به صورت سرباز قانونمدار وطنم نشاند و کاستیهای روانش را فریاد زد. همه فریاد زدیم که بشکند دستی که بر صورت سرباز وطن، سیلی بنوازد.
کمی بیش از هزار کیلومتر آنطرفتر، در نقطه صفر مرزی با ترکیه، ۲۵ جوان ایرانی اسیر سیلی باد و بوران بر پیکر برف شدند و با ریزش برف، در زیر توده عظیمی از بهمن مدفون شدند. بیست نفر نجات پیدا کردند. اما بیش از ۵ روز است که از سرنوشت ۵ جوان ایرانی دیگر خبری نیست. فقط صدای ناله مادران و پدران دردمندشان با زوزه باد و بوران وحشی نقطه صفر مرزی، در هم میآمیزد. نه از دوربین خبرنگاران خبری هست و نه از دلسوزی و پیگیری رسمی مسئولان و رسانهها...
اینجا ایران است. اینکه کجای ایران زندگی کنی، مهم است. در پایتخت باشی یا نقطه صفر مرزی، سیلی را نماینده مجلس بزند یا فقر... سیلی نماینده مجلس صدا دارد، اما سیلی فقر بیصداست... شاید هم گوشهایمان به صدایش عادت کرده است. دلم پیش ۵ جوان ایرانی است که بی هیچ هیاهویی در بیصدایی کامل ما، جان میدهند، جان دادهاند یا جان خواهند داد. همان جوانان ایرانی غیور زمان انتخابات.
محل حادثه: روستای کوران، بخش صومای، مفقودین در طرف مرز ترکیه قرار گرفتهاند