به نقل از یورونیوز، طالبان حملات خود علیه شهروندان، نظامیان و احتمالا اهداف ویژه را تشدید کرده است؛ حکومت افغانستان به مذاکرات صلح روی خوش نشان نمیدهد و معلوم نیست که آیا دولت بایدن، به توافق دوحه سال گذشته با طالبان عمل خواهد کرد یا نه؟
آخرین دور جنگ داخلی در افغانستان نزدیک به بیست سال پیش و با حمله ایالات متحده آمریکا و متحدانش به پایگاه القاعده آغاز شد. طالبان، حاکمان آن روز افغانستان و شورشیان قدرتمند امروز، به سرعت سرنگون شدند. با این حال حضور فعال این گروه اسلامگرای «ملی و محافظهکار» که حکومت مورد حمایت غرب را برای یک لحظه هم به رسمیت نشناخته است، امکان برقراری صلح در این کشور را عملا غیرممکن کرده است. تاکید بر ملی و محافظهکار از آنجا ضروری به نظر میرسد که جنگجویان امارت اسلامی افغانستان برخلاف دیگر گروههای اسلامگرای جهادی، نه در فکر به چالش کشیدن غرب هستند و نه رویای خلافت اسلامی جهانی را در سر میپرورانند.
شکست القاعده و قتل اسامه بنلادن، رهبر این شبکه جهادی جهانی در سال ۲۰۱۱ این سازمان را در میان جنبشهای نوظهور مشابه به حاشیه راند. زیرشاخههای القاعده در عراق و سوریه، کمتر از دو سال پس از مرگ بنلادن، جریانی به مراتب قدرتمندتر و سازمانیافتهتر را تشکیل دادند: داعش که متعاقبا با اعلام "خلافت اسلامی " در جهان نام خود را به "دولت اسلامی" خودخوانده تغییر داد. جنگجویان داعش در سوریه با جریانهای وابسته به القاعده و در افغانستان، با متحد پیشین آن یعنی طالبان درگیر هستند.
رهبران ایالات متحده آمریکا پس از جورج بوش پسر، هر یک بهشکلی بیحاصل بودن لشکرکشیهای قرن بیستم ایالات متحده به افغانستان و عراق را زیر سوال بردند. خروج سربازان آمریکایی از معرکههای مرگبار افغانستان و عراق، چه با شعار صلح اوباما و چه با شعار «آمریکا مقدم است» ترامپ، رویهای برای پایان به هزینههای گزاف جنگهایی است که نه دموکراسی و نه امنیت برای کشورهای قربانی به ارمغان آوردند. احتمالا بر سر این گزاره اتفاق نظر وجود دارد که وضعیت خاورمیانه و افغانستان، پس از مداخله نظامی آمریکا در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ بهشدت بدتر شده است.
دولت دموکرات جو بایدن احتمالا سه گزینه برای تعیین تکلیف حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان بیشتر ندارد: یا به توافق ترامپ با طالبان پایبند بماند و قسمت عمده سربازان را از افغانستان خارج کند؛ یا ۲۵۰۰ نظامی را تا دستیابی به صلح فراگیر در این کشور نگاه دارد و یا آنگونه که شماری از مقامهای نظامی و سیاسی میخواهند، نهتنها نیروهای فعلی را از افغانستان خارج نکند، بلکه نظامیان بیشتری را برای حمایت از حکومت فعلی، تا دستیابی به صلح پایدار به این کشور اعزام کند.
ایالات متحده آمریکا بیشترین نیروی نظامی خارجی در افغانستان را دارد اما تنها بازیگر بینالمللی جنگ داخلی این کشور نیست. طالبان برخلاف دهه ۱۹۹۰ میلادی که تنها از سوی واشنگتن، اسلامآباد، ریاض و ابوظبی به رسمیت شناخته شده بود، حالا طرف حساب قدرتهایی همچون روسیه، چین و ایران است. درحالی که ساختار سیاسی پساطالبان در دو دهه گذشته در تامین امنیت و رفاه شهروندانش دستاورد چشمگیری نداشته است، به نظر میرسد که بازیگران منطقهای و بینالمللی شورشیان طالبان را بهعنوان یک وزنه قدرت، بدون حضور رسمی در عرصه سیاسی به صورت دوفاکتو به رسمیت شناختهاند. مذاکره مستقیم طالبان با ایالات متحده، روسیه، چین و ایران میتواند گواهی بر این فرضیه باشد.
قدرتهای منطقهای و بینالمللی قبل از توجه به وضعیت جامعه مدنی یا اجرای شریعت، خواستار پایان چرخه خشونت در افغانستان هستند. طالبان با افزایش حملات خود، تلاش میکند تا ایالات متحده و دولت اشرف غنی را به پذیرش مطالبات خود، که آخرین آن تشکیل دولت موقت با حضور نمایندگان امارت اسلامی است، مجبور کند. اگرچه اشرف غنی و عبدالله عبدالله این استراتژی را رد کرده و دولت بایدن هم از قرار معلوم و برخلاف دولت ترامپ، عجلهای برای برقراری آتشبس به هر قیمتی ندارد.
خروج سربازان ایالات متحده از افغانستان طبق توافق دوحه، یک تعهد بینالمللی برای دولت بایدن است. آنچه مسلم است اینکه کاهش جدی شمار سربازان خارجی در افغانستان، کفه چانهزنیهای «بینالافغانی» را به سود طالبان سنگینتر خواهد کرد.
ایالات متحده و نیروهای ناتو در دو دهه گذشته موفق به نابودی «شورشیان اسلامگرا» و برقراری آرامش در افغانستان نشدهاند. عدم دستیابی به یک توافق جامع با رهبران «محافظهکار و ملی» امارت اسلامی احتمالا میتواند سیکل بیپایان خشونت در افغانستان را تقویت کند.