۲۷ بهمن، مرد جوانی به اداره پلیس رفت و از ناپدید شدن عمه ۶۲ سالهاش خبر داد. وی گفت: از سال ۷۲ که شوهرعمهام فوت کرد عمهام بهنام حمیده به تنهایی در خانه ویلایی دو طبقهاش در ده ونک زندگی میکرد. چند روزی است هر چه با او تماس میگیرم تلفن همراهش خاموش است و تلفن خانهاش را نیز جواب نمیدهد. حتی چندین بار به مقابل خانهاش رفتم، اما بیفایده بود.
شکایت مرد جوان تحقیقات برای یافتن زن گمشده آغاز شد. همزمان با این شکایت زنی که در همسایگی خانه حمیده زندگی میکرد نیز با پلیس تماس گرفت و از بوی تعفنی که از خانه همسایهاش به مشام میرسید، خبر داد. او گفت: در همسایگی ما زن میانسال و تنهایی بهنام حمیده ساکن است، چند روزی است که از خانهاش بوی عجیبی میآید. اما امروز این بو شدیدتر شده و واقعاً تحمل آن برایمان سخت است.
پس از این تماس احتمال وقوع جنایت قوت گرفت و کارآگاهان پلیس راهی خانه ویلایی شدند، اما به محض ورود با خانهای بهم ریخته و جسد بدون سر زن میانسال در حمام رو به رو شدند.
با گزارش این جنایت، بازپرس محمد جواد شفیعی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل جنایت شدند. سالم بودن درهای خانه و سرقت وسایل نشان از قاتلی آشنا میداد.
بدین ترتیب تحقیقات کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت برای یافتن قاتل ادامه یافت و در تحقیقات میدانی مشخص شد که پسر یکی از همسایهها که مکانیک است این اواخر زیاد به خانه مقتول رفت و آمد داشته است.
با این احتمال که مکانیک جوان بهنام شایان دراین جنایت نقش دارد تحقیقات روی او متمرکز شد و بررسیها نشان میداد شایان به اتهام سرقت و مواد مخدر چندین بار دستگیر شده و سابقه کیفری دارد. مدارک و سرنخهای بهدست آمده فرضیه جنایت از سوی شایان را مطرح کرد و مشخص شد مرد جوان ساکن کرج است، بدین ترتیب کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پس از هماهنگی با بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران، یکشنبه ۲ اسفند راهی خانه متهم شدند. زمانی که مأموران در محل حاضر شدند با خودروی ۲۰۶ مقتول مقابل خانه متهم مواجه شده و در نهایت شایان را دستگیر کردند.
سرهنگ مرتضی نثاری، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی پایتخت در رابطه با این خبر گفت: شایان که ابتدا منکر جنایت بود، زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد به قتل اعتراف کرد و انگیزهاش را از جنایت، سرقت اموال مقتول عنوان کرد. او همچنین گفت که سر مقتول را در نزدیکی محل جنایت و در باغچهای دفن کرده است.
گفتگو با متهم
*مقتول را از کجا میشناختی؟
حمیده همسایه قدیمی پدرم بود. از کودکی او را میشناختم. او مدتی قبل به سراغم آمد و از من خواست که گیربکس ماشینش را درست کنم. به خاطر آشنایی که با خانوادهام داشت، خودروی ۲۰۶ خود را در اختیارم گذاشت تا تعمیر کنم و من هم فردای آن روز ماشین را برای او تعمیر شده برگرداندم.
*چه شد که تصمیم به قتل گرفتی؟
اشتباه کردم؛ یک لحظه وسوسه شدم و همین مسأله باعث شد که دست به جنایت بزنم. وقتی فردای آن روز رفتم ماشین را تحویل بدهم، از من خواست که وارد خانه بشوم تا دستمزدم را بدهد. اشتباه اول را او مرتکب شد که مرا به خانهاش راه داد، اما زمانی که بسته تراول چکها را در دستانش دیدم وسوسه شدم. زمانی که به سمت آشپزخانه رفت او را از پشت سر گرفتم و روی زمین انداخته و با بالش خفهاش کردم. بعد از قتل فهمیدم تراولها ۲ میلیون تومان بوده و من به خاطر ۲ میلیون تومان زندگیام را نابود کردم.
*بعد از قتل چه کردی؟
آن روز با دو میلیون تومان تراول و سرقت خودرو خانه را ترک کردم. حدود ۶ روز تراولها را خرج مواد مخدر خودم کردم. پول هایم که تمام شد، دوباره به خانه حمیده برگشتم و با کلیدی که بعد از قتل از خانه برداشته بودم وارد خانهاش شدم. من بعد از قتل ۴ بار به خانه حمیده رفتم. هربار بخشی از وسایل خانه از جمله ۳ تخته قالیچه، تلویزیون، قابلمه و آخرین بار هم چند دست ظروف چینی و جاروبرقی را از خانهاش سرقت کردم. اوایل میخواستم وسایل را بفروشم، اما، چون مشخص بود معتادم کسی از من وسایل را نخرید و مجبور شدم آنها را به حیاط خانه پدرم ببرم و به ضایعاتیها به قیمت سه میلیون تومان بفروشم.
*چرا سر مقتول را بریدی؟
روز آخری که به آنجا رفتم متوجه بوی تعفن جسد شدم. برای اینکه کسی متوجه نشود تصمیم گرفتم تا تکه تکه جسد را از خانه خارج کنم. جسد را به داخل حمام بردم اول سرش را جدا کردم و داخل کیسه گذاشتم و در همان نزدیکی خانهاش در باغچهای دفن کردم. از شانسم همان روز همسایهها مرا دیدند و از طرفی هم پسر برادرمقتول شکایت کرد که عمهاش گمشده است. ترسیدم و دیگر به آن خانه نرفتم.
*خانواده ات از جنایت با خبر بودند؟
نه. حتی وقتی با خودروی مقتول به خانه رفتم گفتم آن را قسطی خریدهام.
*چه مدت است مواد مصرف میکنی؟
سالهاست که هروئین و شیشه میکشم.