آفتاب-مهسا امرآبادی: پیروزی اصلاحطلبان در سومین دوره انتخابات شورای شهر پایتخت، روزنه جدیدی بود تا حامیان تفکر اصلاحات بتوانند بخشی از دیدگاهها و برنامههای خود را در راستای بهبود خدمترسانی به شهروندان، شکلگیری فرهنگ شهروندی، حفاظت از منابع زیست محیطی در کلان شهرها برای بهرهگیری بهتر ساکنان شهرهای بزرگ و حل و فصل معضلات و مشکلات دردسر ساز تهران و غیره پیگیری کنند.
اگر چه اقلیت کمشمار اصلاحطلبان شورای شهر تهران امکان پیروزی قاطع در رایگیریهای شورای شهر پایتخت و امکان اعمال نفوذ در شهرداری را از آنان سلب کرده اما تأثیر چهرههای ملی و مقبولیت عمومی آنان در کنار نگاه کارشناسی و آشنایی این اصلاحطلبان با راهکارهای برون رفت از چالشهای مذکور فرصتی است که میتواند حمایت شهروندان از دیدگاههای اصلاحطلبانه را با خود به همراه داشته باشد.
حضور محمدعلی نجفی اقتصاددان، احمد مسجد جامعی، چهره برجسته فرهنگی و معصومه ابتکار یکی از زنان فعال در عرصه حفاظت از محیط زیست را میتوان ترکیبی دانست که مدیریت شهری پایتخت را ناچار به بهرهگیری از دیدگاه و برنامهریزیهای توسعهگرای اصلاحطلبان شورا، کرده است.
حضور اصلاحطلبان در شورای شهر تهران و ارائه برنامهها توسط آنان، زمینه نگاه دوباره به برنامههای کلانتر این جناح سیاسی در حوزههای ملی را مهیا میسازد.
واقعیت آن است که اصلاحطلبان با پیروزی نسبی در انتخابات شورای شهر، به آینده خویش و به حضور دوباره در عرصههای مدیریتی امیدوارتر شدهاند و همین امید باعث شد تا پتانسیل آنان برای رقابت در سایر حوزههای ملی از جمله انتخابات پارلمان و ریاست جمهوری افزایش یابد.
معصومه ابتکار را میتوان یکی از معدود زنان ایرانی دانست که از ابتدای انقلاب همواره نقش اساسی ایفا کرده است.
وی در گفتوگویی با آفتاب از گپ و گفتهای داخل شورای شهر تهران میگوید. او و همکارانش کوشیدهاند به جای رقابت با سایر اعضای شورا، با آنان تعامل داشته باشند. اما سوال اساسی این جا است که با وجود مطرح کردن شعار «تقابل به جای تعامل» از سوی اصلاحطلبان، آیا شهردار اصولگرا و سایر اعضای اصولگرای شورای شهر، به این شعار و به این رویکرد، پایبند هستند؟
از سوی دیگر چالشهای انکارناپذیر شهری مانند تهران، مدیریت کنونی تهران را ناچار به استفاده از رهیافتهای معصومه ابتکار و همفکرانش کرده است. به عبارت دیگر، به نظر میرسد که آقای شهردار هم به ضرورت استفاده از سلایق و دیدگاههای مختلف در امور مدیریت شهری پی برده است.
ابتکار در گفتوگو با آفتاب از رهیافت و راهکارهای اصلاح طلب برای رفع مشکلات پایتخت سخن میگوید و از گزینش جانبدارانه شهردار برای مدیران و شهرداریهای مناطق مختلف تهران، انتقاد میکند.
او تاکید دارد که برای داشتن شهری زیبا، مدرن و مفید، نیازمند شهروندان آگاه، سیاستگذاران توانمند و محیط زیست پاک هستیم.
ابتکار و همفکرانش این روزها در شورای شهر همین دیدگاه ما را با اقلیت کم شمار خود دنبال میکنند و از طریق رسانهها هم به شهروندان گزارش میدهند.
آن چه در پی میآید قسمت اول مصاحبه با معصومه ابتکار است.
س) سوال اول من در خصوص عملکرد اعضای اصلاحطلب شورای شهر در جریان عزل و نصبهای مناطق مختلف شهرداریهای تهران است. هنگامی که 4 تن از جبهه اصلاحطلب وارد شوراها شدند، شعارهایی نظیر «عدم عملکرد سیاسی در شورا» و «تعامل به جای تقابل» را سر دادند اما به نظر میرسد این تعامل تنها از سوی اصلاحطلبان با دیگر اعضای شورای شهر تهران صورت میگیرد. در این مدت هم شاهد بودهایم که اکثر پستهای مدیریتی شهرداری تهران در اختیار افرادی از جناح مقابل اصلاحطلبان گذاشته شد. چرا اعضای اصلاحطلب شورا نتوانستند در عزل و نصبهای شهرداری اعمال نفوذ کنند؟
ج) باید گفت که اهمیت حضور اصلاحطلبان در شورای شهر و تحولی که حضور آنان در انتخابات به وجود آورد برای همگان روشن است. حضور اصلحطلبان در انتخابات و اقبالی که مردم به آنان نشان دادند، فضای یاسآلود آن زمان را تغییر داد و زمینهای را فراهم آورد که اصلاحطلبان مجددا با امید زیاد بتوانند به عرصه رقابتهاورود ژیدا کنند.
از سوی دیگر باید بگویم که حضور اصلاحطلبان در شورای اسلامی شهر، یک سری کارکردهای جمعی و کلان دارد و یکسری هم کارکردهای فردی که هر کدام در نقشهای خاص خود کارکردهایی داشتند.
همچنین انتخاب آقای قالیباف به عنوان شهردار تهران را میتوان یک تصمیم مهم دانست. چرا که به هر حال طیف حامیان دولت به شدت مخالف انتخاب ایشان بودند و اولین کارکرد اصلاحطلبان در این مقطع دیده شد. اصلاحطلبان با حضور خود در شوراها مانع از این شدند که دولت؛ شهردار و سیاستهای مورد نظر خود را به شهر تهران تحمیل کند و این موضوع به نظر من فینفسه اتفاق خوبی بود. اما لازمه آن این است که در ادامه یک تعاملی هم با شهرداری صورت گیرد و بتوانیم تاثیر حضور اصلاحطلبان را در مدیریت شهری، سیاستها و هم در انتخاب مدیران ببینیم.
البته تاثیر اصلاحطلبان در بسیاری از سیاستها دیده میشود و ردپای اصلاحطلبان و نگاه کارشناسی و تخصصی آنان در سیاستهای مدیریت شهری و در نوع رویکرد شورا به مسایل مدیریت شهری نمایان است.
اما در خصوص میزان تاثیر اصلاحطلبان در تعیین مدیریتها و افراد در شهرداری، باید گفت، آنچه سیاست رسمی شهرداری و شهردار تهران و آنچه اختیارات قانونی شهردار محسوب میشود این است که شورا در عزل و نصبها و امور اجرایی نباید دخالت کند، اما مشی نانوشته شورا در قبل و ادوار گذشته و حتی در حال حاضر این است که اعضای شورا از نفوذ خود برای انتخاب افراد شایسته و توانمند در شهرداریها استفاده کند. ما هم بارها این مطلب را به آقای قالیباف گوشزد کردهایم که نیروهای اصلاحطلب، نیروهای بسیار توانمند و متخصص در مسایل مدیریت شهری هستند و آمادگی کار با مجموعه شهرداری را دارند. ما انتقاد بسیاری راجع به این موضوع داشتیم چرا که در یک مقطع شاهد آن بودیم که برخی افراد، بدون سابقه مدیریت شهری و بدون سابقه کار در شهرداریها و حتی بدون طی مراتب، مسئولیتهای مدیریت شهری را برعهده گرفتند. باید تاکید کنم که این موضوع نیز به توانمندیهای شهرداری تهران خدشه وارد میکند.
از طرف دیگر، کارکنانی در لایههای مختلف شهرداریها وجود دارند که افردی توانمند و شایسته هستند و با این گونه عملکرد آنان نادیده گرفته میشوند.
اصلاحطلبان شورای شهر نسبت به تعیین مدیران جدید و عزل و نصبها انتقادات بسیاری داشتهاند و آن را به آقای قالیباف منتقل کردهاند. ما فکر میکنیم که افراد و مدیرانی که بر سر کار میآیند، باید براساس ضوابط و شایستگی، مراتب را طی کنند که متاسفانه در برخی مواقع چنین اتفاقی نیافتاده است.
با این حال، در مجموع فکر میکنم آقای قالیباف در مقایسه با دوره قبل شهرداری، تلاش و یک نگاه راهبردی به مسایل مدیریت شهری دارد و واقعا خواستار حل مشکلات شهر تهران است. ایشان برنامههایی هم دارد اما پیشنهاد ما این است که از توانمندیهای شورای شهر هم استفاده کند، از توانمندی مدیرانی که تجربهای در مدیریت شهری دارند بهره گیرد و ما بارها این مطلب را به آقای قالیباف گفتهایم و ایشان هم قبول دارند.
س) مساله دیگر استفاده از سلایق مختلف در امور مدیریت شهری که با زندگی روزمره مردم سر و کار دارد، است. آیا به نظر شما آقای قالیباف توانسته از سلایق و دیدگاههای مختلف در امور مدیریت شهری، در سطح مناطق مختلف شهرداریهای تهران، استفاده کند و آیا ایشان تمایل به استفاده از انواع مختلف مدیریتها و نگرشهای گوناگون در شهرداریها دارند؟
ج) آقای قالیباف تا حدی این علاقه را ابراز میکند اما در عمل شاهد آن بودهایم که در گزینش افراد وعزل و نصبها این گونه عمل نمیکند. ایشان از سلایق مختلف در امور مدیریت شهری استفاده نمی کنند. به هر حال نوع نگرش و سیاستهایی که ایشان اعلام کردهاند، این است که تمایل دارند از همه توانمندیها به دور از گرایشات سیاسی استفاده کند اما در عمل این اتفاق نیافتاده است.
س) آیا فکر میکنید که در آینده نزدیک میتوانیم شاهد حضور افراد با سلایق مختلف در شهرداریها باشیم؟
ج) این موضوع به شرایط و تصمیم آقای قالیباف بستگی دارد. به این که ایشان در آینده چه برنامهها و سیاستهای راهبردی و چه طرحهایی دارند. باید پرسید، واقعا نیروهای کارشناسی و تخصصی از کجا باید تامین شود؟ آیا خود شهرداری این ظرفیت را دارد؟ متاسفانه آقای قالیباف دایره محدودی از افراد را برای کارهای شهرداری تهران انتخاب کرده است.
س) سوال من این جا است که این موضوع چقدر به عملکرد اعضای اصلاحطلب شورای شهر بستگی دارد؟
ج) ما کار خود را در شورا انجام میدهیم. قانونا هم اعضای شورای شهر نمیتوانند مستقیم در عزل و نصبها دخالت کنند. ما بیشتر بحث نظارت را دنبال میکنیم و یکی از پیشنهادات ما که بر آن هم تاکید داریم، بحث کارنامه عملکرد مدیریت شهری است.
س) خانم ابتکار، سوال بعدی من از شما درباره کتاب «تسخیر» است. ضرروت انتشار این کتاب که در خصوص تسخیر سفارت آمریکااست، چه بود و چه مسالهای شما را به فکر نگارش خاطرات خود انداخت؟
ج) انتشار این کتاب به سال 2000 میلادی برمیگردد. کتاب به زبان انگلیسی نوشته و توسط ناشر کانادایی منتشر شد. من این کتاب را نوشتم چون ما هیچ آگاهی و هیچ پاسخی برای افکار عمومی دنیا نداده بودیم.
من این خاطرات را سالها قبل نوشته بودم اما امکان انتشار آن در آمریکا وجود نداشت. این کتاب را میتوان اولین بازگویی تاریخ و علت ماجرای 13 آبان از زبان یک دانشجو دانست. در حالی که دهها کتاب در آمریکا راجع به این موضوع منتشر شده و هنوز هم این موضوع در آن جا دارای اهمیت است.
این بحث از لحاظ بینالمللی داری اهمیت بسیار است، هنوز مناسبات بینالمللی ما تحت تاثیر و تحت شعاع این واقعه قرار دارد. از لحاظ مسایل داخلی هم دارای اهمیت فراوان است و بر مسایل داخلی تاثیر گذاشت. بسیاری از جریانات سیاسی داخل کشور، متاثر از واقعه 13 آبان محسوب میشود و میتوان گفت سرمنشاء انشعاباتی که در طیفهای متعهد به انقلاب اتفاق افتاد، از ماجرای گروگانگیری شروع شد. تفاوت دیدگاههای طیفهای سیاسی که بعدا بروز پیدا کردند و امروز تحت عنوان اصولگرا و اصلاحطلب هستند، حداقل در بحث مناسبات بینالمللی و سیاست خارجی ایران از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آغاز شد.
از سوی دیگر متاسفانه در بازگویی تاریخ هم ملاحظاتی را رعایت میشود و این باعث عدم بیان واقعیتها است اما واقعیتها برخی جزئیاتی را منتقل میکند که بسیار مهم محسوب میشود.
به هر حال این کتاب به جهت سیاست داخلی ما هم اهمیت بسیاری دارد.
س) اگر فرصتی پیش آید و شما بتوانید به 13 آبان سال 58 و روز گروگان گیری باز گردید، آیا خواهر مری حاضر است دوباره نقش اساسی در تسخیر لانه جاسوسی ایفا کند؟
ج) بسیار مشکل است که برای بیان و تحلیل یک واقعه تاریخی از چارچوب و شرایط آن خارج شویم نزدیک به سی سال از واقعه تاریخی میگذرد و خیلی دشوار است که بخواهیم به قضاوت آن زمان بنشینیم.
اگر بخواهیم در خصوص خواهر مری و دانشجویان دیگر و همچنین جریان 13 آبان سخن بگوییم ابتدا باید شرایط آن زمان را درک کنیم و ببینیم که آن جریان در چه شرایطی پیش آمد و در چه شرایطی خواهر مری و صدها دانشجوی مسلمان دیگر به این جمعبندی رسیدند که تسخیر سفارت کار درستی است و بعد هم مورد تایید امام و مردم قرار گرفت. آن ماجرا باعث وحدت و یک انگیزه در مردم شد و حتی امام هم لفظ «انقلاب دوم» را برای آن به کار بردند. اگر نتوانیم به شرایط آن زمان به خوبی واقف شویم حتما در ارزیابیها و قضاوتهای خود دچار مشکل و خطا میشویم. در آن زمان چند ماه بیشتر از یک انقلاب عظیم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نگذشته بود، انقلابی که همه ساختارهای ایران را دگرگون کرد بسیاری از آن ساختارها هنوز فرصت بازسازی نداشتند و شرایط ایران متلاطم بود.
در این شرایط دانشجویان از خود سوال میکردند که چرا انقلابهای ضد امپریالیستی به سرعت به سمت شکست یا استحاله از درون پیش میرود؟ چرا مردم به سرعت آرمانهایشان را از دست میدهند؟ و از سوی دیگر هم علیرغم این که دولت موقت تشکیل شده بود، اما ایران قانون اساسی، رییس جمهور و مجلس نداشت. کشور در ماههای اول تولد خود بود و شرایط متزلزلی به ویژه به جهت مسایل امنیتی و سیاسی داشت. در آن مقطع دانشجویان احساس کردند که یک جریان هدایت شدهای مشابه آن چه در 28 مرداد و مشابه انقلاب شیلی و آن چه که بر علیه دکتر سالوادور آلنده اتفاق افتاد، برعلیه انقلاب اسلامی هم در حال جریان است. ما نباید در خوش خیالی خود باشیم و دوباره جریانی از بیرون بیاید و ریشههای انقلاب را بخشکاند.
چنین تحلیلهایی دانشجویان و خواهر مری را واداشت تا وارد این جریان شوند. البته افق دید ما دانشجویان هم آن قدر گسترده نبود، چون تجربهای در این زمینه نداشتیم. آن هنگام فکر میکردیم که یک اتفاق 3 یا 4 روزه است و حداکثر باعث میشود که آمریکا برنامهها و توطئههای خود را متوقف کند یا به تعویق اندازد.
هیچ وقت فکر نمیکردیم که این جریان از سوی امام(ره) مورد حمایت قرار گیرد و به عنوان انقلاب دوم معرفی شود. فکر نمیکردیم تحول عظیمی در مناسبات ایران با دنیا به وجود بیاید. البته بسیاری از مسایل که بعدها پیش آمد مورد نقد همین دانشجویان قرار گرفت.
باید گفت که قانون اساسی در دوره گروگان گیری نوشته شده شاید روزی بتوان این ماجرا را از این لحاظ هم تحلیل کرد که تسخیر سفارت آمریکا، سپری شد برای جمهوری اسلامی که بتواند قانون خود را بنویسد و بتواند اولین انتخابات مجلس و ریاست جمهوری خود را برگزار کند، یعنی تمام ساختارهایی که وجود نداشت و متزلزل بود، در آن 444 روز شکل گرفت و مستحکم شد و کشور در آن هنگام به مرحلهای رسید که بتواند برپای خود بایستد.
س) شما تسخیر سفارت آمریکا را یکی از عوامل تثبیت نظام جمهوری اسلامی میدانید؟
ج) قطعا در آن شرایط اگر اتفاقی مشابه این اتفاق نمیافتاد، آمریکا به هیچ وجه حاضر نبود از منافع خود در ایران کوتاه آید. در ضمن میتوان این موضوع را از جهت دیگر دارای اهمیت دانست و آن ارتباط واقعه 13 آبان با وضعیتی که اکنون داریم و آسیبشناسی بحث اصلاحات است.
س) از آسیبشناسی جریان اصلاحات سخن گفتید. سوال بعدی من در خصوص عملکرد چند ساله اصلاحطلبان به خصوص عملکرد مجلس ششم و دولت اصلاحات است. شما نقاط ضعف مجلس ششم و دولت اصلاحات را در چه میبینید؟ و چه ارتباطی بین واقعه 13 آبان و جریان اصلاحات است؟
ج) من معتقدم که بین واقعه گروگانگیری با جریان اصلاحات ارتباطی وجود دارد، چرا که اصلاحات را افرادی آغاز کردند که مایههای پیوستگی آنان به انقلاب، ایثارگری و تعهدشان به نظام کاملا در برهه های مختلف انقلاب شناخته شده بود.
سردمداران اصلاحات را افرادی تشکیل میدادند که از دانشجویان پیرو خط امام بودند و تعداد این افراد در مجلس ششم و دولت اصلاحات زیاد است. عقبه فکری این افراد کاملا با انقلاب و آرمانهای امام پیوستگی دارد و اعتقاد به این داشتند که اگر انقلاب بخواهد بر آرمان امام و مشی اصلی خود باقی بماند، باید یک تحول اصلاحی را در درون خود بپذیرد. «تحول اصلاحی» که بارها آقای خاتمی به آن اشاره کرد هم همین است. ایشان و افرادی که به این چارچوب و به بازگشت به قانون اساسی و بازگشت به ارزشهای اصلی انقلاب اعتقاد داشتند و این تعریف شفافی از اصلاحات است.
در جریان اصلاحات، عدهای وارد اصلاحات شدند و از فرصتی که پیش آمده بود له یا علیه آن استفاده کردند. به عبارت دیگر موجسواری اتفاق افتاد چرا که جریان دوم خرداد موج عظیمی بود که افرادی خواستند برای بهرهمندی خاص فکری و سیاسیشان از آن استفاده و از لفظ اصلاحات بهرهبرداری کنند. در حالی که تعریف اصلاحات بسیار روشن بود. «بازگشت به اصل» تعریفی بود که ما از اصلاحات داشتیم. طبیعی است که انقلاب پس از گذشت یک دوره 20 یا 25 ساله با چالشها، انحرافات و اشکالاتی مواجه شده و نیاز به اصلاح درونی داشته باشد. در اصل هم، اصلاح به خاطر این صورت میگیرد که به انقلاب منتهی نشود.
اگر اصلاح صورت نگیرد و اگر ما در مقابل دوره طبیعی تحول درونی یک جریان فکری و سیاسی و یک نظام ایستادگی کنیم، آن وقت باید به تحولات دردناکتر و گستردهتری تن دهیم.
به نظر من حرکت اصلاحی هم از نظر منطقی و هم از نظر انتقادی یک بحث روشن بود. اما در این میان عدهای آمدند و خواستند از چنین ظرفیت عظیمی سوءاستفاده کنند و آسیبشناسی اصلاحات از همین جا آغاز میشود که چگونه افرادی با ذهنیاتی که با اصل جریان اصلاحطلبی مغایرت داشت، به جریان اصلاحات نزدیک شدند. البته از یک منظر هم میتوان این امر را نقطه قوت اصلاحات دانست چرا که جبهه دوم خرداد و جریان اصلاحات بسیار فراگیر است و سعی در حذف و تحدید یاران و همکاران خود را ندارد. این امر مزایای بسیاری دارد و البته آسیبهایی هم میزند. جریانی که دائم در صدد حذف، تحدید و کنکاش پیرامون همکاران و همفکران خود باشد، خیلی بسته عمل میکند. طیف مقابل اصلاحات از شدت بسته عمل کردن، دوستان درونی خود را هم از دست میدهد. چرا که آنجا معیارهایی حاکم است که مبتنی بر دیدگاههای تعداد محدودی از افراد است و بقیه هم باید سلایق آنان را بپذیرند و هر کسی که با سلایق آنان همراهی و همکاری نداشته باشد از آن طیف و گروه، حذف و طرد میشود.
اما جریان اصلاحات این گونه عمل نکرد و به عکس. این جریان طیفهای بسیاری را مجددا با انقلاب و نظام آشتی داد، به ویژه نسل جوان توانستند خود را در جریان اصلاحات پیدا کنند و برخی که احساس میکردند دیگر جایی در انقلاب ندارند، با جریان اصلاحات دوباره به انقلاب و نظام پیوند خوردند.
اما این موضوع هزینههایی هم داشت. یکی از اشکالات این بود که عدهای هم با این خیل عظیم وارد اصلاحات شدند که اعتقادی به بنیادهای اصیل نداشتند و به دنبال آن بودند که بنیادها را در مقاطع حساس زیر سوال ببرند.
از نقاط ضعف دیگر جریان اصلاحات، این بود که از پشتوانه و ظرفیت عظیم مردمی که پشت جریان اصلاحات قرار گرفته بود، استفاده نکرد.
این ظرفیت عظیم آمد تا این اصلاحات اتفاق بیافتد. مردم آمدند تا کشور به سمت بهبود شیوهها و روشهای مدیریت و سیاست برود، اما اصلاحطلبان آن گونه که شایسته بود، از این ظرفیت استفاده نکردند که البته دلایل خاص خود را داشت.
روحیات و اعتقادات آقای خاتمی که سردمدار اصلاحات بود، مانع از این میشد که فراتر از قانون و اخلاق عمل کند. اصلاحطلبان به هر قیمتی حاضر نبودند در قدرت باقی بمانند و قدرت خود را تثبیت کنند. این امر یکی از حسنات کمیاب سیاستمداران است که به اصولی پایبند باشند. اما این روحیه هم آسیبپذیری را زیاد میکند چرا که آن جریان سیاسی از همه امکانات بالقوه خود استفاده نمیکند و به دلیل رعایت چارچوبها و شئونات اخلاقی فرصت را از دست میدهد. البته اگر رقیب هم قاعده بازی را رعایت کند مشکلی نیست چرا که آرمانهای جمهوری اسلامی که همان رعایت اصول اخلاقی است، برآورده میشود.
اما از آن جایی که رقیب قاعده بازی را رعایت نکرد و تحت هیچ شرایطی خود را در چارچوبها قرار نداد، نقطه جدی آسیبپذیری اصلاحات رعایت اخلاق شد.
من عدم ارتباط مستقیم دولت اصلاحات با مردم را یکی دیگر از نقاط ضعف اصلاحات میدانم. دولت آقای خاتمی تریبون ارتباط با مردم و امکان ارتباط مستقیم با مردم را از طریق رسانه ملی نداشت. رسانه ملی در آن زمان در یک موضع مخالف دولت قرار گرفت و با وجود آن که مطبوعات عصر و دورن طلایی خود را میگذراند، رسانه ملی این گونه نبود.
فضای باز مطبوعاتی باعث شد که فرصتی برای ارائه دیدگاهها و آرا پیش آید. انتقاداتی مطرح شد که حرکتی رو به جلو محسوب میشود اما در عوض آن هم شاهد برخوردهایی با مطبوعات بودیم. دولت اصلاحات نیز اختیاراتی که در قانون برای آن پیشبینی شده را نداشت و در بسیاری مواقع تقابل جدی با دولت صورت میگرفت. خیلی مواقع «چوب لای چرخ» دولت میگذاشتند و عملا با سیاستهای دولت مقابله میشد.
اما با وجود این شرایط به نظر من کارنامه اصلاحات در دولت هفتم و هشتم بسیار درخشان است و امیدوارم کشور دوباره بتواند آن دوران طلایی را ببیند.
س) عملکرد مجلس ششم را چگونه ارزیابی میکنید؟
ج) دوستان در مجلس ششم هم تلاش زیادی کردند. البته باید فرصت باشد تا عملکرد آنان هم از جوانب گوناگون ارزیابی شود. به نظر من یکی از نقاط آسیبپذیری هر جریان سیاسی بحث غرور است. نباید از موفقیتها و پیروزیهای خود مطمئن باشیم و از نقاط ضعف خود غافل شویم و برعکس زمانی که شکست خوردیم آن قدر ناامید نشویم که نقاط قوت خود را هم فراموش کنیم. اگر بتوانیم نگاه معتدلی در فراز و نشیبهای سیاسی داشته باشیم و نقاط ضعف خود را ببینیم باعث قدرت اصلاحات میشود. به عبارت دیگراصلاحات نیاز به بازنگری و اصلاح خود به عنوان یک حرکت پیشرو و مترقی دارد.
373182
ممنون