کد خبر: ۶۹۷۵۵۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۹ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۷
نگاهی به بستر‌های حادثه‌ای که برای سوختبران در مرز کشتگان بم‌پشت در سراوان رخ داد

رویای سوخته تویوتای هشتاد و پنج در بلوچستان

وقتی حسن روحانی به عنوان منتخب مردم در خرداد ۱۳۹۲ برگزیده شد، مردم سیستان و بلوچستان بیشترین رای را به او داده بودند. همین کنش سبب انتظاری در میان تک‌تک مردم آن خطه شد.
رویای سوخته تویوتای هشتاد و پنج در بلوچستان
آفتاب‌‌نیوز :

اگر همه چیز شفاف نشود، آرامش هم برنمی‌گردد و همان رویا هم بر باد رفته است، آن هم این شب عیدی. رویایی که با سودای آموختن رانندگی حتی بدون گواهینامه نطفه‌اش بسته می‌شود و دیری نمی‌پاید که با یک «تویوتا» وانت مدل ۱۹۸۵ محقق می‌شود. رویایی که از همان ابتدا سودایی است همنشین مرگ. چه گلوله، چه تصادف و چه سانحه. تویوتا وانتی که فقط همان مدلش را می‌گویند سگ‌جان است. اما نه به آن اندازه که بتواند در برابرگلوله، تصادف و سانحه سرنشینش را حفظ کند. یک تویوتا هشتاد و پنج آن قدری سگ‌جان است که بتواند آن کوره‌راه‌های مرزی میان ایران و پاکستان را بکوب برود و بیاید.

این نخستین بار نیست که این رویا با مرگ همنشین شده است. آنچه اینک کسب وکار همه آن‌ها که رویای هشتاد و پنج به سر دارند و بسیاری دیگر که از راه دیگری نان می‌خورند را به مخاطره انداخته، ناآرامی‌هایی است که فقط یک نسخه می‌طلبد؛ شفافیت و سرعت در رسیدگی. مردم سیستان و بلوچستان چه در سراوان، چه در زاهدان، چه در چابهار و چه در ایرانشهر بر یک نکته تاکید دارند؛ اگر ناآرامی‌ها ادامه یابد و به سختگیری در مرز منجر شود همان‌هایی که با تویوتا هشتاد و پنج‌شان لقمه‌ای نان برای سفره خانواده فراهم می‌کردند، بیکار می‌شوند و این بیکاری و بی‌نانی بر نارضایتی می‌افزاید. اگر قرار باشد آنچه ۴ اسفند منجر به حادثه‌ای دلخراش در مرز ایران و پاکستان در منطقه بم‌پشت سراوان شد را بررسی کنیم اول لازم است آرامش برقرار شود. همه آن‌ها که رویای هشتاد و پنج داشتند ولی نیسان آبی نصیب‌شان شده یا حتی عقب پژویی را مشک بسته‌اند تا سوخت جابه‌جا کنند، می‌دانند که به یک‌باره معجزه‌ای رخ نخواهد داد تا رویای‌شان از یک هشتاد‌و‌پنج به تصویری زیبا‌تر ختم شود. پس اگر قرار است این مطلب را بخوانید فقط به این فکر نباشید که به چه کسی چه تهمتی بزنید یا به چه کسی چه برچسبی. به این فکر کنید که «شکم گرسنه ایمان نمی‌شناسد».

سرزمینی که جاده درست و حسابی ندارد

از شمال سیستان و بلوچستان تا جنوب آن دست‌کم یک‌هزار و ۲۰۰ کیلومتر فاصله است. بین هیچ دو شهری کمتر از ۱۵۰ کیلومتر نیست. می‌گویند قبلا تنها ۱۷۷کیلومتر بزرگراه در این استان داشتیم که اینک به ۳۳۴ کیلومتر افزایش پیدا کرده است. اما چه رقم قبلی و چه رقم فعلی نقشی در داستان هشتاد‌و‌پنجی‌ها ندارد. با وجود تعیین محور توسعه شرق کشور و تاکید بر توسعه بر مبنای بندرچاپهار هنوز مسیر میلک- زابل- زاهدان- چابهار جاده‌هایی دو‌طرفه و معمولی را شامل می‌شود که به ویژه در بخش اعظمی از مسیر به سبب کوهستانی بودن به شدت خطرناک و کم‌ایمن هستند. بنابراین اگر آن کس که رویای تویوتاهشتاد‌و پنج در سر می‌پروراند، رویایی بزرگ‌تر هم می‌داشت و مثلا می‌خواست با یک کامیون یا تریلی از چابهار تا میلک به ترانزیت بار مشغول شود آنقدر جاده‌ها ناایمن بود که ریسک حوادث آن هم حوادث منجر به مرگ آن بالا باشد.

همین آبان ۹۹ خبر رسید که از مجموع ۱۴۴کیلومتر بزرگراه ایرانشهر- خاش ۵۰ کیلومتر آن به اتمام رسیده و قطعه چهارم از باند دوم بزرگراه ایرانشهر- خاش به طول ۴۴ کیلومتر در حال ساخت است. بزرگراه زاهدان- زابل به طول ۲۰۰ کیلومتر در دست اجراست که ۹۳کیلومتر آن به اتمام رسیده و ۱۵کیلومتر از قطعات ۵ و ۶ آماده افتتاح است.

پروژه محور میرجاوه - زاهدان- بم با طول کلی ۲۹۸ کیلومتر تاکنون ۴۱ کیلومتر آن به اتمام رسیده و قطعه دوم با ۳۱ کیلومتر طول در دست اجراست که ۱۳ کیلومتر آن آماده بهره‌برداری است.

اما این جاده‌ها هیچ کدام به کار آن‌ها که رویای تویوتاهشتاد‌و‌پنج داشته‌اند، نمی‌آید. آن‌ها خوب می‌دانند که چگونه باید جاده‌های پیچ در پیچی را از ایرانشهر و سرباز به سوی سراوان طی کنند تا تازه به کوره‌راه‌های خاکی منتهی به مرز پاکستان برسند. اگر می‌خواهید مفهوم پیچ درپیچ را بهتر لمس کنید، امیدواریم که دست‌کم یک بار از تهران به چالوس رفته باشید. جاده ایرانشهر- سرباز دست‌کمی از جاده تهران- چالوس ندارد. جاده‌ای همجوار با رودخانه سرباز که به همان تناسب پیچ و خم دارد. فقط ارتفاع در جاده تهران- چالوس خیلی بیشتراز ارتفاع در مسیر ایرانشهر- سرباز - چابهار است. این مسیر باز هم بیشتر مورد توجه بوده زیرا عمده ترانزیت کالا از چابهار از این طریق انجام می‌شود ولی جاده‌ای، چون جاده‌های محدوده سراوان به سبب آنکه به مرز منتهی می‌شوند و گذر‌های مرزی رونقی جز تبادل سوخت ندارند، جاده ترانزیتی تلقی نمی‌شوند و حداقل ایمنی را دارند. برای همین مرتب از سیستان و بلوچستان خبر می‌خوانیم که تصادف یک سوخت‌بر با یک سواری یا خودرویی دیگر به انفجاری مهیب و کشته شدن سرنشینان منجر شده است. هیچ‌کس هنوز ننشسته و این تلفات انسانی در جاده‌های سیستان و بلوچستان به ویژه آن‌ها که ناشی از سوختن بوده را تجمیع نکرده است. آن‌ها که رویای هشتاد وپنج دارند، می‌دانند که بسیاری از همقطاران‌شان در تصادف چگونه جان باخته‌اند ولی باز هم خطر می‌کنند زیرا فرصتی بهتر از این ندارند. آن‌ها بسیاری از اوقات فقط از پدال گاز استفاده می‌کنند و اگر به ایست‌های پلیس راهنمایی و رانندگی توجه کنند ممکن است از همان اندک درآمدشان هم ساقط شوند پس گلوله‌های ناشی از عدم توجه به ایست پلیس را هم به جان می‌خرند که گاهی به انفجار خودروی آن‌ها و مرگ‌شان منجر شده است. اما باز هم این همه ماجرا نیست. این روز‌ها در شبکه‌های اجتماعی وقتی هشتاد وپنجی‌ها را «سوخت‌بر» نامیدند، بسیاری معترض شدند که چرا کار آن‌ها را توجیه می‌کنید. این‌ها همان قاچاقچیان سوخت هستند. اما واقعیت این بار هم فراتر از این تقسیم‌بندی عباراتی است که ما پای گوشی هوشمندمان در خانه‌ای با بیشترین امکانات انجام می‌دهیم. زمانی که مفهوم «قاچاق» به عنوان یک مفهوم مدرن وجود نداشت، زمانی که دولت مدرن هم وجود نداشت، یکی از مهم‌ترین راه‌های کسب درآمد میان مردم این خطه تجارت بود. رفته‌رفته با ورود مفاهیمی، چون «مرز» و ورود قوانینی به اقتصاد از جمله «قاچاق» سنتی که از قدیم میان خانواده‌ها و فرزندان‌شان رسم بود، راه را بر تجارت مردم تنگ کرد. روزگاری آن خطه حتی زودتر از خیلی نقاط دیگر تجربه سوار شدن بر قطار زاهدان -کویته را داشت زیرا محوری تجاری محسوب می‌شد.

تاریخ هم کارکردش را از دست داده است

جز شهرسوخته در شمال سیستان و بلوچستان که گواه وجود تمدنی پیشرفته در این خطه بوده و می‌توانست محوری برای توسعه علمی- گردشگری منطقه شود در منطقه سراوان نیز نشانه‌های از تاریخ کهن وجود دارد. شاید وقتی هشتاد وپنجی‌ها تخت گاز از سراوان به سوی مرز می‌تازند، وقتی از «کلپورگان» می‌گذرند فقط آن را یک نقطه از مسیر می‌بینند نه جایی که ریشه در تاریخ دارد. شاید به آن دلیل که هیچ یک از دست‌ساز‌های «کلپورگان» حتی به اندازه حمل یک بار سوخت ارزش ندارد. شاید به آن دلیل که هیچ‌کس نقش‌های دره‌نگاران را دوست نداشته از نزدیک ببیند تا مردم آن خطه جز سوخت‌بری به درآمد‌های دیگری هم فکر کنند.

زنان کلپورگان، اما همچنان به همان شیوه سنتی سفالگری و نقش‌های قدیمی را روی کارهای‌شان حک می‌کنند تا خاطره آن گذشته زیبا را زنده نگه دارند. اما این زنده نگه داشتن خاطره از تاریخ با بازی‌های اقتصاد وابسته به نفت چندان سر سازگاری نداشته و تورم کمر همه سفالگران را هم شکسته است.

روزنه امیدی که بسته شد

وقتی حسن روحانی به عنوان منتخب مردم در خرداد ۱۳۹۲ برگزیده شد، مردم سیستان و بلوچستان بیشترین رای را به او داده بودند. همین کنش سبب انتظاری در میان تک‌تک مردم آن خطه شد. انتصاب «علی‌اوسط‌هاشمی» در دولت اول روحانی و مجموعه اقدامات او سبب شد تا روزنه‌ای برای بسیاری از مردم گشوده شود. به کارگیری زنان به عنوان فرماندار و مدیران کل، تلاش برای افزایش ظرفیت بندر چابهار و موفقیت در پهلوگیری کشتی‌های نفتی تا ظرفیت ۸۰ هزار تن، تلاش برای راه‌اندازی کارخانه‌هایی نظیر لاستیک‌سازی و تلاش برای عملیاتی شدن راه‌آهن چابهار- زاهدان همه نگاه‌ها را عوض کرد. وقتی دولت روحانی سکان اداره کشور را به دست گرفت در آبان ۱۳۹۲ با حمله به پاسگاه مرزی در جالق سراوان یک بحران مرزی را شاهد بود و اندکی بعد در جکی‌گور مرزبانان ایران به گروگان گرفته شدند. در تمام این مدت سرمایه اجتماعی ناشی از امید ایجاد شده باعث شد بسیاری از شخصیت‌های با نفوذ محلی هم به کمک دولت بیایند و با پادرمیانی‌های خود نوک تیز برخی خشونت‌های به جا مانده از سال‌های قبل و تبعیض‌ها در برخورداری از امکانات را صیقل دهند. انتصاب «حمیرا ریگی» به عنوان فرماندار یک شهر خاص که کمترین امکانات زیرساختی را داشت تحول قابل توجهی را شامل شد و ضریب نفوذ دولت و حاکمیت را در منطقه بهبود بخشید. او در شرایطی فرماندار شد که حتی فرمانداری آن شهر ساختمان نداشت و بسیاری از اداره کل‌ها جایی در شهر نداشتند. یکی از مشکلات سنتی در ناامنی پدیده‌ای تحت عنوان «شگام» بود که مردم به نوعی با انتقامجویی‌های شخصی سعی در حل مسائل بین قومی خود را داشتند. او یکی از تلاش‌هایش تعیین امتیاز برای دادن امکانات به مناطقی بود که ریش‌سفیدهایش آرامش را به آن زودتر برگردانند. با این مجموعه کار‌ها دولت و به‌طور مشخص وزارت اطلاعات توانست در ابتدای سال ۱۳۹۴ یک گروه مسلح را در ارتفاعات قصرقند شناسایی و منهدم کند. یکی دیگر از روزنه‌های امید، فعال کردن برخی پتانسیل‌های سنتی در تجارت منطقه بود از جمله «پرواربندی» و تولید گوشت قرمز. یکی از این طرح‌ها ایجاد کشتارگاهی تمام صنعتی در نقطه صفر مرزی یعنی پیشین بود. اما حتی در همین زمینه هم سنگ‌اندازی کم نبود. منطق رو آوردن به تولیدگوشت قرمز برای ایجاد اشتغال در کشور از آنجا ناشی شده بود که دست‌کم ایران ۱۰ درصد گوشت قرمز وارداتی از فاصله‌ای دور، چون برزیل دارد و سیستان و بلوچستان می‌تواند با تامین بخشی از همین ۱۰ درصد در اشتغال وضع بهتری پیدا کند. اما همین ابتکار عمل هم با سنگ‌اندازی‌ها و منافعی که از سوی برخی به خطر افتاد بود، نتوانست مرهمی بر زخم عمیق اشتغال در منطقه بگذارد. با تغییر استاندار سیستان و بلوچستان در دولت دوم روحانی و ناشی از برخی فشار‌های خاص بسیاری از ابتکاراتی که او پیش گرفته بود عملا متوقف شد و با سر کار آمدن ترامپ و اعمال تحریم‌ها حتی در شرایطی که بندرچابهار تا مدتی مستثنا بود، اما سرمایه‌گذاری در این استان را محدود و متوقف کرد. حالا بار دیگر بعد از قریب به ۷ سال سراوان یک التهاب را تجربه می‌کند. التهابی که تفاوت‌هایی با گذشته دارد.

طرح رزاق و سران طوایف

یکی از اقداماتی که می‌توانست روزنه‌هایی برای بهبود وضع معیشتی مردم مرزنشین داشته باشد، ساماندهی نقل و انتقال سوخت بود. پیش‌تر برگه‌های کاغذی به مرزنشینان داده می‌شد و در نهایت شورای تامین استان و سپاه با طراحی کارتی هوشمند که خودرو‌ها با داشتن آن می‌توانستند از مرز عبور و مرور کنند، تلاش برای ساماندهی نقل و انتقال سوخت وارد مرحله تازه‌ای شد. این در حالی بود که از مجلس هفتم و دولت نهم و دهم با اجرای احداث دیوار مرزی میان ایران با افغانستان و پاکستان تجارت‌های خرد و چمدانی رسما از بین رفته بود. بسیاری از بازاریان زابل که پارچه و چای از آن سوی مرز وارد می‌کردند، کسب وکارشان به هم ریخت. در پایین دست رفته‌رفته بازارچه‌های مرزی کارکرد خود را از دست داد. تحریم‌ها و بهای اندک سوخت در ایران و تفاوت نرخ ارز بازار سوخت را چاق‌تر و مهم‌تر کرد. از سوی دیگر طرح‌هایی در برقراری امنیت شکل گرفته بود که پیش‌تر شهید شوشتری با شناختی که از منطقه داشت سعی در پیشبرد آن داشت ولی اینک به نظر می‌رسد طرح‌های اجرا شده با آنچه آن شهید در سر داشته، تفاوت‌هایی دارد زیرا مردم نسبت به ورود سران طوایف به مدیریت گذر‌های مرزی همچنین نقش داشتن آن‌ها در حمل و انتقال سوخت که موجب تبعیض میان آن‌ها شده است، اعتراض دارند. بر اساس آنچه مردم به خبرنگار ما گفته‌اند بسیاری از مدیریت گذر‌های مرزی از یک سو و جایگاه‌های سوخت از سوی دیگر به سران طوایف سپرده شده است. همین وضع سبب شده تا برخی اختلاف‌نظر‌ها که میان طایفه‌های مختلف وجود داشته به این مسائل هم سرایت کند.

پیش‌تر عده‌ای که عقب پژو یا زانتیا مشکی بزرگ نصب می‌کردند تا سوخت منتقل کنند هیچ مجوز قانونی نداشتند. به همین دلیل هم از نظر مفاهیم رسمی کار آن‌ها قاچاق و قاچاق‌بری تلقی می‌شد. اما در طرح رزاق بر اساس مجوزی که شورای تامین به ساکنان مرزنشین در شعاعی بین ۲۰ تا ۵۰ کیلومتری مرز داده هر خانوار یک کارت هوشمند سوخت دریافت کرده‌اند. آن‌ها به تناسب می‌توانند سهمیه دریافتی را به آن سوی مرز منتقل کرده و بفروشند. در این مدل تعداد کسانی که بدون مجوز دست به انتقال سوخت می‌زنند به حداقل رسیده است. برای همین استفاده از عنوان سوخت‌بر منطقی به نظر می‌رسد. سوخت‌بران با استفاده از کارت‌های خانوار‌ها سوخت را تجمیع کرده و بر اساس امتیازی که این کارت دارد، سوخت را به آن سوی مرز منتقل می‌کنند. اما این کار و اعطای امتیاز به برخی سران طوایف تعارض منافعی از جنس دیگر رقم زده است. گاهی ممکن است همین سران طوایف که در طرح‌های امنیتی مرز هم مشارکت دارند، مدیریت یک گذر مرزی را به گونه‌ای پیش ببرند که منافع مردم عادی در آن به حداقل برسد و بیشتر به منافع سران طوایف بینجامد. به این نکته هم توجه داشته باشیم که سران طوایف دیگر مثل سابق بر جمعیت زیادی حاکم نیستند. هم سن و سال‌شان کمتر است و هم میزان مقبولیت‌شان. ممکن است حتی چند خانواده بزرگ را شامل شود نه آن طایفه بزرگی که سال‌ها قبل تجربه می‌کردیم.

یکی از اهالی سراوان در این باره گفت: برخی سران طوایف برای خود مسیر نقل و انتقال سوخت فراهم کرده‌اند و حتی برای انتقال سوخت از نقطه‌ای در ایران لوله‌گذاری کرده‌اند و بدون آنکه مراجع رسمی بدانند سوخت را با لوله به آن سوی مرز منتقل می‌کنند. آن‌ها برای آنکه کمیسیون و حق‌العمل‌کاری خود را از طرف پاکستانی بگیرند، ترجیح می‌دهند سوخت مردم هم از مسیر آن‌ها منتقل شود. همین موجب نارضایتی مردم عادی از آن‌هایی که به اصطلاح سران طوایف نامیده می‌شوند، شده است. در حادثه اخیر سراوان نیز لازم است به نقش این پدیده و این قبیل افراد در بروز آنچه منجر به کشته شدن سوخت‌بران شده، توجه و تحقیق کافی شود.

جلوی انتقامجویی‌های شخصی را باید گرفت

بسیاری از فعالان مدنی و افراد صاحب‌نفوذ در رده‌های میانی مردم در سیستان و بلوچستان بر موضوعی تاکید دارند که مخاطب آن مسوولان امنیتی و حتی قضایی است. آن‌ها می‌گویند کشته شدن سوخت‌بران چه با شلیک مرزبانی و چه بر اثر تصادف یا سانحه پیش‌تر هم روی داده و پیش‌تر هم احساسات مردم به دلیل از دست دادن همشهری‌ها و اقوام و بستگان خود جریحه‌دار شده است. آن‌ها به دلیل مشکلات معیشتی و تبعیض‌هایی در امکاناتی که کمتر از آن برخوردارند از یک سو و غم از دست دادن عزیزان‌شان احساساتی شده و هیجان خود را در هجوم به فرمانداری یا پاسگاه‌ها نشان داده‌اند. به همین دلیل بهتر است ماجرای پیش آمده در سراوان را با گفتگو و تعامل حل کنیم نه اقدامات امنیتی. از سوی دیگر به سبب حضور سران طوایف در مدیریت گذر‌های مرزی و معادلات مربوط به آن بیم آن می‌رود که موضوع به اختلافی میان طوایف منجر شود. به این معنا که کشته شدن برخی سوخت‌بران که از طایفه شهبخش‌ها در کورین و خاش بوده‌اند آن‌ها را به خونخواهی از عاملان این درگیری ترغیب کند. به همین دلیل هم شاهد آن هستیم که در ۷۲ ساعت گذشته خبر‌هایی از ناآرامی در بخش کورین خاش شنیده می‌شود که البته تلفات انسانی هم داشته است.

اینترنت و اختلال در کسب و کار

از سه‌شنبه شب گذشته تا لحظه تنظیم این گزارش اینترنت در سیستان و بلوچستان قطع شده است. تفاوت ساختار و زیرساخت اینترنت در سیستان و بلوچستان با سایر نقاط کشور در این است که امکان توسعه اینترنت پرسرعت از طریق کابل یا همان ADSL ممکن نبود و دولت یازدهم و دوازدهم توسعه اینترنت همراه را در این منطقه در دستورکار قرار داد. اینترنت اپراتور‌های تلفن همراه بیشترین نفوذ اینترنت پرسرعت را در منطقه سیستان و بلوچستان رقم زدند. حتی در سال‌های گذشته بسیاری از هموطنان اهل سیستان و بلوچستان که خط همراه اول داشتند به دلیل نفوذ ایرانسل و اینترنت مطلوب‌تر آن خط جدید گرفتند تا آنکه امکانات این دو اپراتور مشترک شد. در چنین شرایطی قطع اینترنت در سیستان و بلوچستان که دسترسی به اینترنت ثابت بسیار محدود است، اختلالاتی در کسب وکار مردم ایجاد کرده است. در همین مدت مسافرانی که در چابهار با خرابی خودرو خود مواجه شده بودند حتی امکان خرید لوازم یدکی نداشتند و کارشان متوقف مانده بود. بسیاری از دستگاه‌های کارتخوان متصل به اینترنت همراه است که اینک قطع است. مردم ادامه این روند را نمی‌خواهند و تاکید می‌کنند با توجه به نامناسب بودن وضع معیشتی در این استان ادامه فضای امنیتی از یک سو و ادامه ناآرامی از سوی دیگر فقط به فقیرتر شدن مردم و عمیق‌تر شدن نارضایتی منجر می‌شود. شاید الان به سرعت نتوانیم شغل و امکانات مناسبی برای مردم و بهبود معیشت آن‌ها در سیستان و بلوچستان به ویژه در مرز فراهم کنیم، اما دست‌کم می‌توانیم رویای هشتاد وپنجی‌ها را از مخاطره‌ها کمتر کنیم. بسیاری از کسانی که خبرنگار اعتماد با آن‌ها گفتگو کرد، می‌گویند: «اگر دولت پا پیش بگذارد و در مورد ادعایی که معاون امنیتی استاندار مطرح کرد که تیراندازی از سوی پاکستانی‌ها صورت گرفته، سفیر را فرابخواند و توضیحات آن‌ها را بخواهد اعتمادشان در رسیدگی به مرگ عزیزان‌شان جلب می‌شود. اگر چنین نیست و خطایی در بخشی دیگر صورت گرفته نیز به صراحت به مردم بگویند این مردم اعتمادشان به دولت خواهد بود.»

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
United States of America
|
۱۸:۱۶ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۹
1
1
ملیارد دلار ملیارد دلار می دزدند بعدا این مصیبت زدها را برای ۴ لیتربنزین برای امرارمعاش ..
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین