آفتابنیوز : مقامهای اسرائيلی از اظهارات تونی بلر نخست وزير بريتانيا درباره ارتباط عمليات "تروريستی" لندن با بحران خاورميانه ابراز ناخرسندی کردهاند.
بلر پس از انفجارهای لندن (7 ژوئيه) ضمن اشاره به «ريشههای بسيار عميق اين نوع از تروريسم» اعلام کرد که منازعه خاورميانه يکی از علتهای زيربنايی تروريسم در سطح جهان است.
برخی از مقامهای اسرائيلی سکوت در برابر اظهارات آقای بلر را تاب نياوردند و به شيوه مرسوم خود تلاش کردند تا هر گونه پيوند دادن بين مناقشه اعراب و اسرائيل با عمليات تروريستی در سطح جهان را نفی کنند.
ايهود اولمرت، معاون نخست وزير اسرائيل، در اين باره گفت: "عمليات تروريستی هفته گذشته در لندن بخشی از يک جنگ تروريستی تمام عيار عليه تمدن غربی است، شبيه آنچه پيش از اين در آمريکا و اسپانيا اتفاق افتاده است."
ماتان ويلنای، وزير امور مجلس کابينه آريل شارون، نيز مدعی شد: "دموکراسیهای غربی از جمله اسرائيل هدف ترور قرار گرفتهاند". وی افزود: "ما بخشی از هدف تروريستها هستيم و کل جهان آزاد نيز اکنون بخشی از اهداف آنهاست."
اسرائيل همواره خود را «قربانی تروريسم» معرفی میکند و از همين رو، هر گاه کشوری به نقش بحران خاورميانه در رشد و تقويت تروريسم در بين قشری از مسلمانان و اعراب اشاره کند، با واکنش تند دولت اسراييل روبرو میشود.
به سخن ديگر، دولت اسرائيل به طور کلی منکر تاثير اشغال سرزمينهای اعراب در برانگيختن خشم و نفرت مردم خاورميانه عليه کشورهای غربی است؛ کشورهايی که به باور بسياری از مسلمانان و اعراب، حامی اصلی اسرائيل برای تداوم اشغال سرزمينهای فلسطينی هستند.
اما کسی که در خاورميانه زندگی میکند، میداند که حق با بلر است. واقعيت اين است که هيچ عاملی به اندازه تداوم اشغال سرزمينهای فلسطينی بر حس نفرت مسلمانان از اسرائيل و حاميان آن تاثير نمیگذارد.
شبانه روز صدها تصوير دلخراش از رسانههای تصويری خاورميانه و دنيای اسلام درباره فلسطين پخش میشود. تصوير زنی که در سوگ فرزندش به سر و صورت میکوبد و فرياد میزند، پيرمردی که خرابههای منزل ويرانش را برای يافتن چيزی میکاود، پير زنی که در کنار درختان زيتون از ريشه درآمدهاش به سوگ نشسته است، کودکی که در لابلای ديوار امنيتی روزنی برای عبور میجويد، مادری که به دليل جلوگيری از بازداشت فرزندش، توسط سربازان بر روی زمين کشيده میشود، جوانی که در خون خود میغلتد، دختری که به سوی سربازان سنگ پرتاب میکند و دهها تصوير از اين قبيل، حس انتقامجويی هر مسلمانی را برمیانگيزد.
يک مسلمان، هر چند هم معتدل، در برابر اين صحنههای تکان دهنده، خود را موظف به انجام «کاری» میبيند، اما بلافاصله درمیيابد که کاری از وی ساخته نيست، چرا که از نگاه او اسرائيل قدرتمند است و حاميان قدرتمندی هم دارد.
احساس «بیقدرتی» چنين مسلمانی، ابتدا او را به سوی ياس و سرخوردگی میکشاند، اما ياس به سرعت جای خود را به کينه و انتقامجويی میدهد و اين دو نيز به نوبه خود، محيط مساعدی برای جذب افکار و ايدئولوژیهای افراطی فراهم میآورند و تروريسم از همينجا زاده میشود.
اسرائيلیها در پاسخ به اين شيوه از استدلال خواهند گفت که برنامههای رسانههای عربی و اسلامی يکجانبه و اغراقآميز است و واقعيت بحران خاورميانه را بازتاب نمیدهد.
به باور اسرائيلیها، دولتهای عرب و مسلمان به منظور سرپوش گذاشتن بر ضعف و ناتوانی خود، نياز به دشمنی دارند تا توجه مردم را به سمت او هدايت کنند و تمام مشکلات منطقه را به آن نسبت دهند. از همين رو، رسانههای عربی و اسلامی هيچگاه از درد و رنج يهوديانی که قربانی حملات انتحاری میشوند، سخنی نمیگويند و از ضجه و ناله خانوادههای آنان تصويری پخش نمیکنند.
ادعای اسرائيلیها در باره دولتهای عربی و اسلامی ممکن است صد در صد بیپايه نباشد، اما اين مساله، تاثير بحران خاورميانه بر تقويت اقدامات تروريستی در سطح جهان را نفی نمیکند.
حقيقت اين است که اسرائيل اکنون نزديک چهل سال است که سرزمين فلسطينیها را تحت اشغال خود دارد و هنوز هم برای بازپسدادن اين سرزمينها، آمادگی از خود نشان نمیدهد.
بدون شک تا مساله فلسطين به صورتی عادلانه حل و فصل نشود، از خشم روزافزون بخشی از مسلمانان نسبت به دنيای غرب کاسته نمیشود. اين نکته را بلر به خوبی دريافته است، اما مهم اين است که دولت اسرائيل هم آن را دريابد!