«برنامۀ "نود" برنامۀ خوب و پربینندهای بود ؛ ما تمایل داریم این برنامه کار خودش را داشته باشد اما طبیعی است که انتخاب مجری و موضوعاتی از این دست، در اختیارات مدیر شبکه است. پیش از حضور من درباره جابهجایی مجری و اتفاقاتی از این دست تصمیماتی گرفته شده، اگر انشاءالله در این حوزه شاهد اتفاقات رو به جلویی باشیم میتوانیم برای این موضوع برنامهریزی هم داشته باشیم منتها برای این کار نیازمند زمان و برنامهریزیهای بهتر و اقدامات پیشروانه هستیم.»
این سخنان را دیروز حمید شاهآبادی معاونت سیمای صدا و سیما و در نشست خبری معرفی برنامههای نوروزی شبکه های تلویزیون داخلی در پاسخ به پرسشی دربارۀ امکان پخش دوبارۀ نود بر اساس رویکرد «احیای برندهای تلویزیون» گفته است.
این که عادل فردوسیپور و برنامۀ 90 را «برند» دانسته و مثل علی فروغیِ بیگانه با دنیای رسانه و مخاطب از لزوم گردش بر «مدار»ی که آنان تعیین میکنند نگفته نشان میدهد آقای شاهآبادی با حذف عادل و نود موافق نیست و در عین حال از یک طرف میگوید «در اختیار مدیر شبکه است» و جای دیگر گفته «تغییر برخی از مدیران شبکهها اجتناب ناپذیر است.»
بدین ترتیب میتوان دریافت که مقدمۀ بازگشت عادل و پخش دوبارۀ 90، تغییر رییس شبکۀ سه است و باید دید زور حمید شاهآبادی میرسد او را بردارد یا نه؟
اوایل روی کار آمدن آقای روحانی در سال 92 مجال گفتوگویی با وزیر جدید ارشاد دست داد. رفتارها در وزارتخانۀ متولی فرهنگ و هنر کمی متفاوت شده بود و دعوتکنندۀ ما خواست در اینباره نظرمان را بگوییم و آقای علی جنتی هم گوش میداد.
گفتم بله، رفتارها تغییر کرده ولی آیا میتوانید فلان بررس کتاب را که زیر جملات نویسندگان بزرگ خط میکشد و خواستار تغییر و سانسور میشود و بین اثر محمود دولتآبادی و جمال میرصادقی با نویسندۀ تازهکار هم تفاوتی قایل نیست و تازه به اسم و رسمدارها بیشتر گیر میدهد تغییر بدهید؟ وزیر پاسخ روشنی نداد و من هم به دنبال پاسخ نبودم و تنها میخواستم یادآور شوم هر چند شدت و ضعف سانسور در دورههای مختلف را نمیتوان انکار کرد و تغییر وزیران تأثیر دارد اما هنگامی میتوان از تغییر محسوس سخن گفت که این گونه افراد و البته مهمتر سیاستهایی که نگاه قیممآبانه دارد هم تغییر کنند.
این قصه دربارۀ حمید شاهآبادی هم صادق است. این که میگوید تنها 4 ماه است که آمده و حذف نود به قبل از او مربوط است و انتخاب مجری در اختیار مدیر شبکه است و در عین حال برخی از مدیران شبکهها باید تغییر کنند اما به بعد از انتخابات 1400 موکول میکند نشان میدهد عجالتا نمیخواهد یا نمیتواند مدیر شبکه سه را تغییر دهد یا این که شیوۀ دیگری در پیش دارد.
جالب این که بخش خبری ساعت 22 شبکۀ سه بخشهای مخالف سخنان معاون سیما را پخش کرد و این قسمت را نه!
5 نکته را هم میتوان افزود:
1. عادل فردوسیپور دیگر تنها مجری نیست، برند است. کما این که یکی از نفیسترین و جدی ترین مجلات داخلی در شمارۀ نوروزی خود با موضوع فوتبال و بررسی این پدیده از منظر جامعهشناسی و سیاسی و مردمشناسی و حتی ارتباط با جنگ، تصویر عادل را به عنوان «نماد» روی جلد نشانده است. همان نسبتی که میان مهران مدیری و بعدتر رامبد جوان با طنز و خنده برقرار شده است.
2. آقای شاهآبادی به درستی میگوید که در اختیار مدیر شبکه است و در واقع مشکل جای دیگری است. در واقع بر علی فروغی هم خُردهای وارد نیست چون هر کسی به قدر دانش و درک خود از تحولات تصمیم میگیرد. خرده را باید بر تصمیمی گرفت که او را در این جایگاه نشاند.
بنا براین مادام که علی فروغی رییس شبکه سه است بازگشت نود و عادل یا محتمل نیست یا احتمال آن بسیار ضعیف است. تازه اگر محسن یزدی رییس کنونی شبکۀ مستند یک چند نیامده و سامان نداده بود آشفتگیها از این هم بیشتر بود و بعید نیست خود او مدنظر باشد هرچند روحیات او بیشتر با دنیای مستند سازگار است و شبکۀ مستند را انصافا متحول و دیدنی کرده است.
3. ساخت و پخش فصل پنجم «خندوانه» با اجرای رامبد جوان نشان میدهد معاونت جدید سیما اهل حذف نیست و برای وصل کردن آمده است. چرا که رامبد هم آماج کین توزیها و حسادتها و انگ زنیها بود اما بازگشته و لابه لای مرور فصول گذشته در 6 سال اخیر از یاد عادل، غافل نشد.
4. معاون سیما گفته «اگر انشاءالله شاهد اتفاقات رو به جلویی داشته باشیم می توانیم برنامه ریزی کنیم». اتفاق رو به جلو این است که نظر مردم جلب و تأمین شود. عادت کردهایم و تعجب نمیکنیم که در فیلمهای ایرانی زنان با روسری در رختحواب بخوابند و زن و شوهرها هم به هم نمیگویند « دوستت دارم» و صحنۀ آدم کشی و قتل و عزا و گریه قابل پخشتر است تا ابراز عشق و خنده – البته در سریال " هشت و نیم دقیقه" ناپرهیزی کردند و دوستت دارم هم شنیدیم به وفو و ارکان عرش هم نلرید!- اما برنامۀ 90 بیستر قربانی کم تحملی و حسادت شد وگرنه در آن نه همدیگر را میبوسیدند نه به مقدسات توهین میشد.
اتفاق رو به جلو این است که برنامۀ 90 با اجرای عادل فردوسیپور پخش شود و تغییرات را به انتخابات موکول نکنند. چرا که اتفاقا بعید نیست آقای ضرغامی از حذف عادل به مثابۀ سوژۀ انتقاد در مناظرهها استفاده و یاد آوری کند اوج نود در دوران ریاست او بود.
5. علی اصغر پورمحمدی که در همین جایی مینشست که معاون امروز سیما نشسته آدم بلندنظری بود و به اهداف اصلی بیشتر توجه داشت تا اتفاقات خُرد. البته این صفت غالب کرمانیها در عرصههای مختلف است. سیاستمدار آن هاشمی رفسنجانی میشود و سردارشان قاسم سلیمانی. نویسنده اگر باشد مرادی کرمانی می شود و شاعر باشد احمد رضا احمدی و مجری و برنامهساز هم البته عادل فردوسیپور و نام های دیگر چون دعایی و زیدآبادی و صنعتیزاده و حجتی کرمانی را هم می توان افزود. کرمانی نیستم ولی کرمانیها را آدمهای بلند نظر و دورنگر دیدهام.
هدف اصلی پورمحمدی هم جلب مخاطب و رقابت با شبکههای ماهواره ای بود و حسادت و کم بینی نداشت.فرمول او هم ساده بود: هر شب یک مجری/ ستاره.
مردم، مهران مدیری را میبینند ولو بیحوصله شده باشد و در «دورهمی» از سر و ته کار بزند و دستآخر خودش بماند و یک میهمان و زحمت زیرنویس کردن اسم میهمان را هم به خودشان ندهند و اگر وسط برنامه روشن کنی و نشناسی تا آخر نمیدانی کیست!
مردم، رامبد جوان را دوست دارند و "خندوانه" را می بینند ولو ترجیح دهد فرزند حاصل ازدواج خود با نگار جواهریان را در کانادا به دنیا بیاورد و آدم بیکاری هم از همسر او پس از خرید و حین عبور از خیابان عکس بگیرد و در فضای مجازی منتشر کند.
او البته از سر و ته کار نمیزند و می داند خودش خیلی هم بانمک نیست و نمک خندوانه و برگ برندۀ آن بیگمان، "جناب خان" است با هنرنمایی و حاضر الذهنی محمد بَحرانی.
رضا رشیدپور البته قدر خود را ندانسته و درگیر پروژۀ مسابقۀ کپی شده ولی به هر حال خودش جاذبه دارد. همه که مثل رامبد و مدیری نیستند تا از برند برنامه خود دفاع کنند. برخی ها شومنی را با هر اجرایی دنبال می کنند. حتی جواد خیابانی هم برای این که سوتی تازۀ او را کشف کنی فرحانگیز است!
در این میان نمی توان از «آقای مجری» یاد نکرد. ایرج طهماسب که از استانداردهای خود کوتاه نمیآید، به ریاکاری و تبلیغ دروغین تن نمیدهد و فرهنگ اصیل ایرانی و ملی را بازمیتاباند. یک ایرانی با تمام مشخصات. اگر همین حالا بگویند یک ایرانی را تصویر کنید نزدیک ترین چهره ایرج طهماسب است.
کار را اگر به کاربلد بسپارند بیننده جذب میکند و کارنابلدان سعی میکنند دیگران را همقد خود کنند و فرد محبوب را برنمیتابند و دوست دارند همه در مدار آنان بگردند!
مجری اما وقتی برنامهساز و صاحبفکر هم باشد نمیتواند مدام دور یک مدار بگردد. نه دور خودش و نه دور دیگری. آن که مدام دور می گردد، اسب عصاری است! تازه از گشتن و گشتن او روغن به دست میآید از این دور مدار گشتن اگر روغنی به دست میآمد باز خوب بود. صف روغن کوتاه میشد!