اندیشکده «چتم هاوس»* در گزارشی با عنوان «ایالات متحده؛ سیاست ابرقهرمانسازی» به جنبه ای از سیاستورزی در آمریکا پرداخت که در آن با استفاده از چهره های رسانه ای تخیلی برخی اهداف و رویکردها دنبال و اجرایی می شود.
«جولیان اشمید» از پژوهشگران این مرکز پژوهشی که در موسسه روابط بین الملل پراگ نیز مشغول به کار است در این گزارش تحلیلی به علاقه مندی وافر و جنون آمیز روسای جمهوری آمریکا در بهره برداری از شخصیت های شگفت انگیز و سرگرم کننده تلویزیون و سینما پرداخته است.
در این گزارش می خوانیم:
افسانه استثناگرایی واشنگتن
«دونالد ترامپ» چند روز پس از تشخیص بیماری کرونا از بیمارستان مرخص شد، از پله های کاخ سفید بالا رفت، ماسک را قبل از سخنرانی از صورتش برداشت و پیروزی قهرمانانه خود بر ویروس را جشن گرفت.
چند رسانه خبری انتظار داشتند که رئیس جمهوری آمریکا پیراهن سفید خود را پاره کند تا به نماد زرد سوپرمن گونه تبدیل شود. اگرچه ترامپ نتوانست جا پای ابرقهرمان ها بگذارد اما حضور دوباره وی در صحنه پس از بیماری و نقش بازی کردن او، نمونه یک قهرمان را برای دموکرات ها و جمهوریخواهان به نمایش می گذاشت.
ابرقهرمانان سابقه طولانی در آمریکا دارند و در ابتدا به صورت تصاویر مجلات کمیک و سپس در مجموعه های تلویزیونی، فیلم ها و به تازگی در بازی های رایانه ای نمایان شده اند. آن ها سیاست خارجی ایالات متحده را هم تحت تاثیر قرار داده اند و به نوعی از آن پشتیانی می کنند. در واقع این شخصت ها به تفسیر رابطه مفاهیم آمریکایی از هویت با دیگر مناطق جهان می پردازند.
داستان های مربوط به قهرمانان آمریکایی به دوره جورج واشنگتن باز می گردد که با توجه به افسانه استثناگرایی آمریکایی، اعتقاد به سرنوشت آشکار ساکنان این کشور و تجربه های پیشین از روایت های ملی سایر کشورهای جهان متمایزند. اما در خلال جنگ جهانی بود که آن ها به ترویج روایتی دلچسب و قابل اعتماد برای مردم از کشوری بحران زده می پرداختند که نیازمند یک ابر قهرمان است.
نیاز به ابرقهرمان
«کاپیتان آمریکا» و «سوپرمن» قبل از اینکه چنین وظیفه ای را در اواخر سال ۱۹۴۱ انجام دهند، با آلمان نازی می جنگیدند و به شکل گیری یک سیاست خارجی کمک می کردند که به تدریج از انزواطلبی خود خارج می شد و مداخله گرایی را سرلوحه اقدامات خود قرار می داد. جنگ سرد و پس از آن دوره هجوم سهمگین شخصیت ها و داستان های قدیمی در کنار معرفی چهره ها و داستان های جدید از جمله «مرد عنکبوتی»، «هالک» و «مرد آهنین» بود که همگی نگران تهدید انقراض هسته ای بوده اند اما با اشتراک نظر در استفاده از زور و خشونت متحد می شوند.
در پس زمینه بحث های حقوق مدنی دهه ۱۹۶۰ ، ژانر کمیک ایکس من (X-Men) درگیر یک منازعه برای ایجاد صلح و برابری میان انسان ها و جهش یافته ها شد و ترویج و تقویت تیم های ابرقهرمان ها همچون لیگ عدالت (Justice League)، شگفت انگیزان (Fantastic Four) و انتقام جویان (The Avengers) را در دستور کار داشت؛ به دنبال آن یک انجمن ابرقهرمانان هم تشکیل شد که با دشمنانی می جنگند که هیچ یک از ابرقهرمان ها به تنهایی قادر به شکست آن ها نیستند.
ابرقهرمانان در اتاق بیضی کاخ سفید
در اواخر قرن بیستم، قهرمانان قادر شدند خود را به عنوان مشارکت کنندگان و مفسران بحران هایی معرفی کنند که مورد علاقه همه گروه های سیاسی در داخل و خارج آمریکا بود. پس جای تعجب نیست که شخصیت های ابرقهرمانی پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بار دیگر بازگشت پرشکوهی را به تصورات مردم داشتند. سابقه طولانی و حضور آشنای آن ها برای مردم باعث شد آن ها به سادگی راهنمای یک فضای امنیتی آشفته و تازه شوند.
این زمانی بود که فرهنگ عامه به صورت واقعی بر سیاست فائق شده بود. «جورج دبلیو بوش» فاقد جذابیت هایی همانند پیشینیان خود بود، پس وی در سخنان خود از استعاره ها و کلام قهرمانان وام می گرفت. وی در سخنرانی خود در Ground Zero پس از حملات به نیویورک در کنار آتش نشانان ایستاد و سخنرانی تندی را ایراد کرد؛ بوش درست شبیه «بیل پولمنِ» بازیگر بود که در نقش یک رئیس جمهوری در فیلم «روز استقلال» بازی کرد و از پشت یک کامیون ارتشی این کار را کرد.
در سال ۲۰۰۳بوش روی ناو هواپیما بر آبراهام لینکلن فرود آمد و سخنرانی خود را با عنوان «ماموریت انجام شد» در مورد عراق انجام داد. این کار به او این فرصت را داد تا با لباس خلبان ها ظاهر شود، این کار وی از سوی بسیاری از مردم اشاره به شخصیت فیلم Top Gun بود که در سال ۱۹۸۶ ساخته شد.
حتی باراک اوباما هم پیکار با داعش را به کینه توزی بتمن و جوکر تشبیه کرد و فناوری نظامی ایالات متحده را همچون توانایی «مرد آهنین» (Iron Man) دانست که با یک زره پوش مکانیزه وارد جنگ می شد. او همچنین در یک سفر ایالتی خود به صحبت های «عمو بن» مربی و مشاور «پیتر پارکر» در فیلم «مرد عنکبوتی» اشاره کرد که گفته بود: با قدرت بزرگ، مسئولیت های بزرگ به وجود می آید.
رسانه در خدمت ژئوپلیتیک
بنابر این ژئوپلیتیک از طریق فرهنگ عمومی قابل فهم شد. نخبگان سیاسی، پزشکان، دانشگاهیان و عامه مردم همه درک مشترکی از سیاست پیدا کردند نه از طریق رشته های مربوط به آن یا اطلاعاتی که به آن دسترسی داشتند بلکه از طریق رسانه و فرهنگ عامه.
استفاده بوش و اوباما از این روایت های مشهور قهرمانانه تصادفی نیست بلکه بیشتر از همه ناشی از فهم این واقعیت است که سیاست به لطف جریان ۲۴ ساعته خبر و بسترهای بدون توقف رسانه های اجتماعی اتفاق می افتد.
ژانر ابرقهرمانی در سینما، بیشتر توسط Marvel Cinematic Universe و DC Extended Universe هدایت شده است و نشان داد که سینما دیگر تماشاگر عرصه سیاست نیست بلکه در مباحثاتی که در دنیای واقعی رخ می دهد ایفای نقش می کند.
کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی که در آوریل ۲۰۱۶ در جریان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری میان هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ رخ داد می تواند به منزله آغاز دوران قطبی شدن تازه ای در آمریکا است.
در دوره ریاست جمهوری ترامپ، وی و دستیارانش با استفاده از الگو های رفتاری ابرقهرمانان این ایده از سیاست را تقویت کردند که جنگی میان دو اردوگاه آشتی ناپذیر وجود دارد که هر یک از آن ها دیگری را شیطانی می داند.
خود ترامپ اوایل سال ۲۰۲۰ همزمان با استیضاحش ویدئویی را منتشر کرد که شامل مارول شرور بود که می گفت «من اجتناب ناپذیر هستم» . البته این شخصیت چند ثانیه بعد شلیکی را برای نابودی نیمی از انسان ها انجام می داد.
در یک ویدئوی باز تولید شده چهره ترامپ از Thanos (شخصیت شرور داستان) فتوشاپ شده بود و به جای نابودی نیمی از جهان، نابودی ۶ سیاستمدار دموکرات از جمله «نانسی پلوسی» رئیس مجلس نمایندگان را نمایش می داد.
شاید عجیب به نظر برسد که رئیس جمهوری یک کشور دموکراتیک و منتخب باید خود را با یک تایتانِ قاتل تشبیه کند اما این نمادی از قدرت مطلقی بود که ترامپ قصد داشت برای خود ایجاد کند.
در اواخر سال و دقایقی قبل از اعلام «جو بایدن» به عنوان رئیس جمهوری آمریکا در «سی ان ان»، «وان جونز» مشاور سابق اوباما انتخابات را اینگونه تفسر کرد: انتقام جویان علیه تانوس.
اگر دوران ترامپ با کاپیتان آمریکا آغاز شد؛ باید به یاد داشت که با یک جنگ داخلی و طوفان در ساختمان کنگره در ژانویه ۲۰۲۱ پایان پذیرفت. طرفداران ترامپ در ساختمان کپیتول هیل قدم می زدند و تجهیزات ابرقهرمان ها را حمل می کردند که به جنگ داخلی کاپیتان آمریکا اشاره داشت.
«نیل کربی» فرزند «جک کربی» خالق کاپیتان آمریکا اظهار داشت این کاپیتان مخلوقی بود علیه نازی ها، که قابل تصرف از سوی گروه های راست گرا نیست.
ابرقهرمان ها را می توان به راحتی به عنوان یک سرگرمی پیش پاافتاده با هدف فرار از دنیای واقعی سیاست دید اما امروزه واقعیت سیاسی دقیقا در متون فرهنگی عامه پسند تولید می شوند. شخصیت های ابرقهرمان بحران های ملی و بین المللی را بنیانگذاری می کنند و در زمان هایی که هویت ملی در حال بازی خوردن است دوباره ظاهر می شوند. سابقه طولانی درکنار توانایی سازگاری آن ها با تنظیمات و شرایط جدید، به این قهرمانان کمک می کند تا سال های سال در تصورات سیاسی و مردم باقی بمانند.
*چتم هاوس که با عنوان موسسه سلطنتی روابط بین الملل هم شناخته می شود، خود را موسسه سیاست گذاری برای کمک به مردم جهت درک بهتر جهان در حال تغییر معرفی می کند. این اندیشکده هدف مهم خود برای قرن حاضر را ایجاد جوامع صلح طلب، پایدار و فراگیر عنوان کرده تا قادر باشد تغییرات مثبتی را برای مردم در سرتاسر جهان رقم بزند.
دفتر این مرکز پژوهشی که از سال ۱۹۲۰ تاسیس شد در لندن واقع است.