آفتابنیوز : آفتاب: دکتر عبدالرضا رحمانی فضلی نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره چهارم،معاون سیاسی صدا وسیما و قائم مقام دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی در مصاحبه ای با آفتاب به سوالاتی در مورد مسایل هسته ای وهمین طور در خصوص انتخابات پاسخ داده است.متن این گفتگو را بخوانید؛
به نظر میرسد کارکرد شورای عالی امنیت ملی در دوره گذشته و حال عملاً محدود به مسائل هستهای شده است. آیا اینگونه به نظر میآید یا واقعاً این اتفاق افتاده است؟
عملکرد شورای عالی امنیت ملی هم در قانون اساسی تعیین شده و هم در وظایف جاری که انجام میدهد و منبعث از قانون میباشد مشخص شده است که تجلی این وظایف در ساختار این شورا نمود دارد. معاونتهای اقتصادی، امنیت داخلی، سیاست خارجی، دفاعی و نظامی، اجتماعی، فرهنگی و رسانهای که در ساختار و تشکیلات این شورا میباشد همگی نشاندهنده ابعاد فعالیت میباشد. اما آنچه موجب شده تا در نگاه بیرون این تلقی به وجود آید که کار اصلی شورا به امور هستهای خلاصه شده به خاطر اهمیت موضوع و نوع تبلیغاتی است که در دنیا روی این مسئله صورت گرفته است که واقعاً هم مهم و حساس میباشد. درغیراینصورت تمام معاونتها موضوعات مربوط به حوزه خود را که در ابعاد امنیت ملی مطرح میشدهاند در دستور کار قرار داده و تصمیمگیریهای زیادی در حوزههای مختلف صورت گرفته است.
آیا به نظر شما در مراکز مهمی نظیر شورای عالی امنیت ملی آمدورفت مدیران و عوامل باید متأثر از رفتوآمد مدیران بالادستی باشد؟ درصورت پاسخ منفی چرا در حال حاضر شرایط اینگونه است؟
به هر حال اصل جابجایی و لزوم هماهنگی و همفکری یک مسئله غیرقابل انکار است. هر مدیری حق دارد که بتواند همکاران اصلی خود را که میزان قرابت فکری، تخصصی و اعتماد بیشتری با آنها دارد، انتخاب کند. آنچه مهم است رعایت اصول متقن و دقیق کارشناسی، تخصصی و تجربهای در این گونه کارها میباشد که حتماً باید رعایت شود و بحمدا... دراینخصوص چنین ملاحظهای کاملاً رعایت شده است و برخی از دوستان و همکاران قبلی هم کماکان در شورا حضور دارند و به فعالیت خود ادامه میدهند.
فکر میکنید اختلاف سلیقهای که آقای دکتر لاریجانی در جریان استعفا از دبیری شورای عالی امنیت ملی با آقای دکتر احمدینژاد آنقدر عمیق بود که بتوان در درون جریان اصولگرا هم از نگاههای متفاوت به جریان سیاست خارجی سخن به میان آورد؟
عمده تفاوت بین جناب آقای دکتر لاریجانی و دکتر احمدینژاد متوجه بُعد مدیریتی و روش و شیوههای کار بود. در حوزه سیاستگذاری اگر هم اختلاف نظر و سلیقه وجود داشته باشد، فرایند تصمیمگیری بهگونهای است که این تفاوت نظرها و اختلافات در مرحله نهایی آن به تصویب مقام معظم رهبری میرسد و ایشان حرف آخر را درخصوص مصوبات شورای عالی امنیت ملی و موارد مهم میزنند که باب تمام آنها بسته میشود و همه تابع دستور و نظر واحد میشوند. بنابراین طرح دیدگاههای مدیریتی و روشهای متفاوت نمیتواند به قدری مهم باشد که بتواند خودش را در حوزههای دیگر بخصوص در جریان انتخابات و مباحث اصولگرایی تحمیل نماید و نمود پیدا کند. ضمن اینکه هر دو بزرگوار از پختگی کامل و لازم تجربی و علمی برخوردارند و این موضوع را هم بعد از استعفای آقای دکتر لاریجانی در روابط، اظهارنظرها و همکاریهای مختلف میتوان کاملاً درک کرد.
آیا جنابعالی به واقع جریان اصولگرا را یک جریان واحد و متحد در اندیشهها و مواضع ارزیابی میکنید؟
اگر جریان اصولگرایی را به عنوان یک جریان واحد تصور کنیم، حتماً دچار خبط در تحلیل و نگرش شدهایم چون واقعیت صحنه سیاسی و آرایش نیروهای موجود در این صحنه نشان میدهد که یک جریان واحد کل به نام اصولگرایی نیست؛ بلکه جریانات و طیفهای مختلفی تحت عنوان اصولگرایی وجود دارد. آنچه مهم است این میباشد که اصولگرایی و جریانات مربوط به آن دارای یک اصول کلی نزدیک و مشترک با یکدیگر داشته باشد و یک نگرش و رویکرد واحدی را در مسائل مهم پیگیری نمایند. اموری مثل اعتقاد به ولایت، انقلابی بودن، به فکر مردم بودن، اصل قراردادن اعتقادات دینی و ارزشهای انقلابی به عنوان محور مشترک اصلی است که تمام جریانات اصولگرایی آن را دارا میباشند و در برخی امور هم مانند مسائل جاری اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی دارای دیدگاهها و نظرات بعضاً مختلف هستند که در مواقعی حتی بحثهای جدی و قوی را بین آنها شکل میدهد.
به نظر جنابعالی اصولی که امروزه جریان اصولگرا روی آن متفقالقول است و اختلافی ندارد روی چه محورهایی متمرکز است؟
اصولی مانند حفظ و تقویت نظام جمهوری اسلامی، اعتقادات دینی، ولایت فقیه، کارآمدکردن نظام، محورقراردادن خدمت برای مردم، مقاومت و ایستادگی در مقابل نظام سلطه، وحدت و انسجام، تلاش برای پیشرفت و عدالت.
تقریباً قریب به بیش از یک دهه است که شما به همراه آقای دکتر لاریجانی، مسئولیتهای حوزه سیاسی را تجربه میکنید. آیا جنابعالی معتقد به مدیریت شخصمحور در کشور هستید؟
نمیدانم منظور از مدیریت شخصمحور چیست؟ اگر منظور این است که یک فرد عقل و اراده خود را تعطیل کند و تابع دیگری شود، این را درست و صحیح نمیدانم ولی اگر موضوع این است که اگر افق دید و سلیقه مدیریتی و کاری و حوزه تفکر و اندیشه افراد با هم هماهنگی داشت، بتوانند زمینه همکاری را فراهم نمایند، کاملاً موافق هستم. همکاری و همراهی اینجانب با آقای دکتر لاریجانی برمیگردد به لطفی که ایشان در پایان نمایندگی دوره چهارم مجلس به بنده داشتند. در طول مجلس چهارم به دلیل ارتباط کاری که به وجود آمده بود، بعد از اتمام دوره نمایندگی، ایشان از من تقاضای همکاری در صداوسیما کردند که این همکاری به مدت ده سال طول کشید و یکی از دوران بسیارخوب و مؤثر در طول زندگیام بوده است.
وجه تمایز جریان اصولگرا و اصلاحطلب را در چه میدانید و فکر میکنید چرا اقبال عمومی به این دو جریان در مقاطع مختلف و ادوار گذشته فراز و فرود دارد؟
عناوین اصولگرا و اصلاحطلب شاید نتوانند به عنوان نقطه فصل باشند و مرزبندی مشخص و دقیقی را بین این دو گروه ایجاد نمایند. چون هم اصلاحطلبان اصولی دارند که به آن پایبند میباشند و به دنبال اجرا و تحقق آن هستند و هم اصولگرایان اموری دارند که درصدد اصلاح و بهبود آن هستند. بنابراین لفظ اصولگرایی و اصلاحطلبی دقیقاً معرف جریانات کشور نیستند. ولی آنچه باعث تمایز و تفاوت این دو جریان میشود نوع نگاه و تلقی آنها بیشتر در حوزه اقتصادی و مسائل مربوط به آن است که البته همین موضوع هم در مسیر تاریخی خودش بارها دچار تغییر و دستخوش جابجایی شده ولی آنچه مهم است یک نگاه، کاملاً ناظر بر فعالیت اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد و رقابت میباشد و طرف دیگر ضمن قبول اقتصاد آزاد و بازار نگران تأثیر مسائل توسعهای به عدالت و توزیع ثروت است. در حوزه سیاست خارجی هم بدون توجه به سوابق دیدگاهها هر دو معتقد به واقعگرایی عقلیگرایی و برخورد منطقی در تعاملات خارجی هستند ولی دستهای حل مشکل را در نزدیکی بیشتر با آمریکا و غرب میدانند و عدهای حل مسائل خارجی را فقط در رابطه و تعامل نمیدانند بلکه شرایط رابطه و چگونگی تعامل و موقعیت و جایگاه واقعشده در آن را موثر میدانند. در حوزه فرهنگ گروهی بر آزادیهای بیشتر، کمکردن محدودیتها، عدم دخالت در امور شخصی و احوال مردم حتی در محورهای اجتماعی و نادیدهگرفتن مقوله تهاجم فرهنگی و ورود به عرصههای تعامل فرهنگی با غرب در شرایط کنونی هستند. ولی گروه دیگر معتقد به حفظ و تقویت اصول و ارزشهای فرهنگ اسلامی، ملی، رعایت یک سلسله مقررات و شرایط معقول، منطقی و قانونی و تعامل از منظر و جایگاه تعریفشده، برنامهریزیشده و قوی با فرهنگ غرب و همچنین جدیدانستن مقوله تهاجم فرهنگی و ضرورت تدابیر و برنامهریزی برای مقابله با آن میباشند. نوع نگاه و تفسیر برخی از اصول قانون اساسی، حوزه و اختیارات قوای مختلف، فعالیتهای سیاسی و دامنه آن، فعالیتهای مطبوعاتی و رسانهای و محدوده آن و چگونگی برنامهریزیهای کلان توسعهای هم از جمله مسائلی است که میتوان بین این دو جریان تفاوتهایی برای آن قائل شد.
علت فراز و فرود در مقاطع مختلف برمیگردد به نوع عملکرد و اقدامات این جریانات در مواقعی که در قدرت هستند و نوع قضاوت و طرز تلقی مردم از چگونگی موفقیت آنها در این مقاطع. عموماً چون نمیتوانند خواست، مطالبه و نظر مردم را تأمین نمایند و نسبت به حل مشکلات و مسائل اقدامات قابل قبول ازنظر مردم ارائه دهند، در انتخابات موردتوجه مردم واقع نشده و از صحنه قدرت و حکومت کنار گذاشته میشوند و بعد نوبت افراد دیگر میشود و چون ساختار سیاسی کشور ازنظر حزبی و گروهی بین این دو جریان میباشد، بنابراین همواره جابجایی و گردش قدرت را بین این دو داشتهایم و به نوعی فراز و فرودهای دورهای شکل گرفته است.
پیشبینی شما از آرایش نیروهای سیاسی در مجلس هشتم چگونه است؟ پیشبینی بنده از وضعیت نیروهای سیاسی در مجلس هشتم، یک مجلس ترکیبی با نسبت گرایش بیشتر به اصولگرایی است که فضای حاکم بر آن یک فضای عقلانی، متعادل، کارشناسی با تجربههای بالا خواهد بود.
چرا در کشور ما حضور جریانات و احزاب سیاسی به صورت فصلی و موسمی است و آیا تاکنون اقبال مردم در انتخابات رویکرد حزبی داشته است؟
اصولاً احزاب و گروهها در مقاطع مهم مثل انتخابات ظهور و بروز پیدا میکنند و این فصول ایام کار تلاش و حضور آنها در صحنههای اجتماعی و سیاسی است. تقریباً در تمام کشورها چنین است. در سایر ایام هم فعالیتها و اقداماتی انجام میدهند که به نسبت ظهور و بروز بیرونی آن کمتر است نه اینکه فعال نیستند . نمیتوان با قطعیت اعلام کرد که انتخابات حزبی در کشور به معنای تمام آن داشتهایم چون هنوز احزاب ما چنین قدرتی پیدا نکردهاند ولی میتوان گفت که احزاب، گروهها و جریانات سیاسی بیشترین نقش را در انتخابات ایفا میکنند.