احمد زیدآبادی تحلیلگر مسائل سیاسی در یادداشتی درباره وقوع حادثه در تأسیسات هستهای نظنز نوشت: بهروز کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی از وقوع حادثه در تأسیسات هستهای نظنز خبر داده و یکی از نمایندگان مجلس احتمال خرابکاری و نفوذ در این حادثه را مطرح کرده است.
آقای کمالوندی تأکید کرده است که حادثه، تلفات انسانی و آلودگی (نشت مواد رادیواکتیو) به همراه نداشته، اما در بارۀ وارد شدن خسارات مادی به تأسیسات نظنز چیزی نگفته است.
در واقع رسانهای کردن حادثه از سوی سازمان انرژی اتمی از اهمیت ماجرا حکایت دارد وگرنه اصولاً نیازی به خبررسانی در بارۀ آن نبود.
تأسیسات نطنز سال قبل نیز مورد خرابکاری قرار گرفت و هنوز عامل اصلی آن، به طور رسمی اعلام نشده است هر چند که تمام اتهامهای غیررسمی به سوی اسرائیل جهتگیری شده است.
حادثۀ اخیر، اما اگر به واقع ناشی از خرابکاری باشد، عمدتاً به قصد تأثیرگذاری بر مذاکراتِ غیرمستقیم ایران و آمریکا در وین صورت گرفته و انگشت اتهام نیز در درجۀ نخست، متوجه سازمان امنیتی برون مرزی اسرائیل یعنی موساد است.
دولت اسرائیل به طور علنی و آشکار از مذاکراتی که در وین در جریان است، اظهار ناخشنودی میکند، زیرا از آن بیم دارد که سیاست دولت جو بایدن به احیای برجام بدون تغییرات اساسی در محتوای آن منجر شود.
این در حالی است که اعضای دولت بایدن از ابتدای کارشان، لحنی مبهم و دوپهلو در بارۀ بازگشت به برجام در پیش گرفتهاند. آنها از یک سو بر لزوم تغییر محتوای برجام در قالب واژهایی، چون تقویت و طولانی کردن توافقنامه و لغو تحریمها پس از اجرای کامل تعهدات برجامی ایران سخن میگویند، اما از سوی دیگر، بازگشت آمریکا به صورت کنونی برجام را به عنوان گام نخستِ تعامل و لغو همزمانِ تحریمها با اجرای تعهدات ایران را نفی نمیکنند.
در این میان بخصوص اظهارات رابرت مالی نمایندۀ ویژۀ آمریکا در امور ایران، سبب نگرانی مقامهای اسرائیلی و شرکای عرب آنها در جنوب خلیج فارس شده است. مالی به خلاف دیگر مقامهای آمریکایی، معمولاً از لزوم تغییر در مفاد برجام سخنی به میان نمیآورد و هر وقت هم که به این موضوع اشاره میکند، آن را به مراحل بعدی مذاکرات حواله میدهد.
ظاهراً رابرت مالی سخنگوی جناحی در هیئت حاکمۀ آمریکاست که معتقدند اجرای مصوبۀ «اقدامات راهبردی» مجلس ایران، به مثابۀ شعله کشیدن آتشی است که قبل از هر چیز باید آن را خاموش کرد و گرنه به دلیل انباشت اورانیوم غنی شدۀ با غلظت بالا، ایران طی چند ماه یا حتی چند هفته، به نقطۀ گریز هستهای میرسد و پس از آن، جامعۀ جهانی بر سر دو راهی پذیرش ایران هستهای و یا اعلان جنگ با آن قرار میگیرد که هر دو، گزینههای نامطلوبی برای آمریکا به شمار میروند.
از این رو، مالی و همفکرانش در کاخ سفید بر این باورند که باید هر چه سریعتر به توافقی هر چند موقت با ایران دست یافت و در ازای لغو پارهای از تحریمها، آن را به توقف غنیسازی ۲۰ درصد راضی کرد.
اسرائیلیها و همینطور برخی کشورهای عرب، این طرز فکر را تسلیم آمریکا در برابر برنامۀ هستهای ایران میدانند و حتی بعضاً با نگاهی بدبینانه، آن را بهانهای از سوی برخی مقامهای اصطلاحاً «ضعیف و ترسوی» آمریکایی برای نرمش در مقابل جمهوری اسلامی تلقی میکنند.
اسرائیلیها به خلاف برخی مقامهای آمریکایی، ایران را در آستانۀ نقطۀ گریز هستهای نمیدانند و تخمین آنان را در این باره اغراقآمیز تلقی میکنند. این در حالی است که در سالهای گذشته، ارزیابی دو کشور از این موضوع معکوس بود یعنی در حالی که بنیامین نتانیاهو به فاصلۀ بسیار کوتاهِ دسترسی ایران به نقطۀ گریز تأکید داشت، رهبران آمریکا این فاصله را طولانی ارزیابی میکردند!
در هر صورت فعلاً سخن دولت اسرائیل این است که هنوز وقت کافی برای تشدید فشارها علیه جمهوری اسلامی و وادارسازی آن به پذیرشِ صورت متفاوتی از برجام وجود دارد و از این جهت دولت بایدن برای معامله نباید عجله به خرج دهد.
به همین منظور، رئیس موساد برنامۀ سفری به واشنگتن را برنامهریزی کرده است تا رهبران کاخ سفید را نسبت به پذیرش نگاه اسرائیل متقاعد کند. او در سفرش احتمالاً توانایی و نقشههای اسرائیل برای خرابکاری در تأسیسات هستهای ایران را به منظور طولانی کردن روند دسترسی جمهوری اسلامی به نقطۀ گریز هستهای، به تیم بایدن گوشزد خواهد کرد و حادثۀ اخیر نطنز هم چنانچه کار اسرائیلیها باشد، به عنوان شاهد مثال به آمریکاییها ارائه خواهد شد.
در هر صورت بازی بسیار پرریسکی بین ایران و اسرائیل آغاز شده است که نوع موضعگیری و رفتار آمریکا جهت نهایی آن را تعیین و یا لااقل روند آن را تسریع یا کُند خواهد کرد!