زنی جوان چندی قبل به پلیس استان مرکزی مراجعه کرد و از ناپدیدشدن شوهرش به نام نیما خبر داد. او گفت: نیما سوار بر خودرو از خانه خارج شد؛ اما بعد از آن دیگر خبری از او نیست و به تلفنش هم جواب نمیدهد. من نمیدانم او کجا رفت؛ اما ممکن است حادثهای برایش رخ داده باشد.
مأموران بعد از شنیدن حرفهای این زن مشخصات شوهرش و خودروی او را از او گرفتند و سعی کردند ردی از مرد مفقودشده پیدا کنند. آنها بعد از کمی بررسی پی بردند خودروی نیما درحالیکه تصادف کرده و آتش گرفته بود، پیدا شده است. ماجرا از این قرار بود که درپی آتشگرفتن خودروی سواری آتشنشانان به محل حادثه رفته و بعد از خاموشکردن شعلهها جسد مردی را داخل اتومبیل پیدا کرده بودند. از آنجا که جسد به پزشکی قانونی منتقل شده بود، همسر نیما به آنجا رفت و بعد از دیدن پیکر بیجان مرد سوخته هویت او را تأیید کرد. در شرایطیکه به نظر میرسید نیما درپی سانحه رانندگی جانش را از دست داده است، نظریه پزشکی قانونی ورق را برگرداند؛ زیرا متخصصان اعلام کردند این مرد ابتدا خفه شده و به قتل رسیده؛ سپس سوخته است. کارآگاهان جنایی بعد از محرزشدن وقوع قتل به همسر نیما شک کردند و سوءظن نسبت به زن جوان که مهین نام دارد، زمانی بیشتر شد که شواهدی از وجود اختلاف میان او و شوهرش به دست آمد. اینگونه بود که مهین بازداشت شد و پشت میز بازجویی نشست. او ابتدا سعی داشت وانمود کند از ماجرای مرگ شوهرش بیاطلاع است؛ اما ضدونقیضگوییهای او در بازجویی دست او را رو کرد و او که به بنبست رسیده بود، درنهایت به ارتکاب قتل اعتراف کرد.
مهین در اعترافاتش گفت: من و نیما با هم اختلافات شدیدی داشتیم و همین هم باعث شد با مردی غریبه به نام محمود آشنا شوم و با او درددل کنم. ارتباط من و محمود بعد از مدتی بیشتر شد و در نهایت تصمیم گرفتیم شوهرم را به قتل برسانیم. ما برای این قتل نقشهای طراحی و شوهرم را در خانه خفه کردیم. برای اینکه دستمان رو نشود، تصمیم گرفتیم صحنهسازی کنیم و اینطور نشان بدهیم که نیما براثر یک سانحه فوت شده است. بههمیندلیل جسد را در ماشین گذاشتیم و سپس خودرو را به پل کوبیدیم و ماشین ناگهان آتش گرفت. بعد از این اتفاق تصور کردیم مرگ نیما حادثه قلمداد خواهد شد و فکر نمیکردیم اصل ماجرا فاش شود.
کارآگاهان بعد از شنیدن حرفهای مهین سراغ همدست او رفتند و توانستند محمود را بازداشت کنند. این مرد هم وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، اعتراف کرد در کشتن نیما به همسر او کمک کرده است. این مرد گفت: بعد از اینکه در جریان اختلافات مهین و نیما قرار گرفتم و مهین به من گفت از دست شوهرش خسته شده و دیگر نمیتواند زندگی با او را تحمل کند، قبول کردم در این قتل همکاری کنم. بنا بر این گزارش، متهمان درحالحاضر در بازداشت بهسر میبرند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
نباید همه چی رو با یک کلمه خیانت خلاصه کنیم باید ببینیم چی پیش میاد که زن به اون مرحله میرسه. فقر؟ بی توجهی؟ شرایط اقتصادی؟ شاید شوهر بدبخت مجبوره دائم کار کنه و طبیعتا نمیتونه برا خانواده وقت بذاره
غرض این که ریشه یابی مسائل باعث میشه کمتر بشه این حوادث