کد خبر: ۷۰۶۰۴۸
تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۷

سی‌وسه‌پل از آنِ کیست؟

شاید بزرگ‌ترین درد سی‌وسه‌پل این باشد: «چنان به ما نزدیک است که آن را نمی‌بینیم.»
سی‌وسه‌پل از آنِ کیست؟
آفتاب‌‌نیوز :

نوزدهم فروردین‌ماه، حمیدرضا بانی، یکی از عکاسان اصفهان، عکسی را که از تخریب غیرمجاز ورودی یک راهرو در دل سی‌وسه‌پل ثبت کرده بود، در فضای مجازی به اشتراک گذاشت و پای آن نوشت: «امروز بعد از مدتی مسیرم به زیر سی‌وسه‌پل افتاد. خدایا، چشمتان روز بد نبیند. انگار وارد دنیای دیگری شده‌ای. برای ورود به هر دهانه پل باید یک یا الله بلند بگویی تا ساکنین از ورودت مطلع شوند. یک چراغ در کف پل نمانده، یک متر سیم برق باقی نگذاشته‌اند، همه و همه دود شده رفته هوا، در و دیوار پر از دیوار نوشته...اما داستان این عکس؛ در بعضی دهانه‌ها مسیر عبوری باز شده. به کجا؟ نمی‌دانم و صدای آدم‌هایی درون آن به گوش می‌رسد. ظاهراً مشغول‌اند. مزاحمشان نمی‌شوم. وظیفه من نبوده و نیست. فقط اطلاع‌رسانی می‌کنم که تا سی‌وسه دهانه پابرجاست، فکری کنید.»

یک روز بعد، چهارباغ را گز کردم تا سی‌وسه‌پل و آن دهانۀ تخریب‌شده را ببینم. سر ظهر بود. دسته‌دسته جوان، با زیرانداز و قلیان به سمت پل روانه می‌شدند و زیر دهانه‌ها به جای آب، از آدم پر می‌شد؛ انگارنه‌انگار کرونایی هم هست.

میانه‌های پل، آن دهانه را دیدم. درست همان‌طور که در عکس ثبت‌شده بود. محل، آن‌قدر ناامن بود که ترسیدم جلوتر بروم. از یکی از جوان‌های دور و بر خواهش کردم این کار را انجام بدهد و به من بگوید که ته این راه‌پله به کجا می‌رسد. رفت و گفت: «این آخر هیچ چی نیس آبجی. فقط یک اتاقکه با یه زیرانداز و پتو!»

لابد او هم ترسید مستأجر اتاقک سر برسد که موها و شلوارش را تکاند و قبل از آنکه سؤال‌های بیشتری بپرسم از روی سکو پرید پایین و دور شد.

چند دقیقه‌ای ایستادم و با کمی فاصله، به این دهان باز سیاه نگاه کردم؛ حتی همین ساعت روز، بستر مناسبی برای انجام انواع جرم‌ها بود، چه رسد به وقتی که هوا تاریک‌تر می‌شد.

با ۱۱۰ تماس گرفتم و شرح واقعه کردم، از امکان بزه گفتم و اپراتور جواب داد: «زنگ بزنید به ۱۳۷. با شهرداری. بررسی می‌کنه و نیاز باشه با ما هماهنگ می‌کنه.»

به ۱۳۷ زنگ زدم و همان نگرانی‌ها را تکرار کردم، مردی آن سوی خط پرسید: «الان شخصی داخل این راهرو بود؟» گفتم: نه. اما هر لحظه می‌تواند باشد. گفت: «کدوم سمت پل؟ سی‌وسه‌پل که اصلاً نباید با این وضعیت برند.» گفتم: باز است و همه هم هستند. گفت: «اینجا مال میراثه، یه سانتش رو هم کسی نمی‌تونه تخریب کنه. به میراثم اعلام کنین. این در حیطه وظایف ما نیست. ما به یک سانت اینجا نمی‌تونیم دست بزنیم.»

تلفن پاسخگوی ۲۴ ساعتۀ یگان حفاظت میراث فرهنگی اصفهان را گرفتم؛ داخلی ۱۱ شمارۀ ۳۲۲۴۱۱۶۰ و برای اپراتور توضیح دادم که چه خبر شده. جوابش این بود: «اگه تخریبی صورت گرفته به میراث فرهنگی مربوطه. الان گزارش شما را ثبت می‌کنم تا بچه‌ها برن بازدید کنن. اگه جا درست کردن و خلافی شده به ۱۱۰ مربوطه، بهشون اطلاع بدید که برن بازرسی کنن.»

برگشتم خانه و دنبال فیلم‌هایی گشتم که چندی پیش، روی همین پل از مرتضی فرشته نژاد، پیشکسوت مرمت و حفاظت بناهای تاریخی اصفهان گرفته بودم. فرشته نژاد سال ۱۳۷۹ سی‌وسه‌پل را مرمت کرده بود و بر همۀ مصائب آن اشراف داشت.

می‌گفت که به‌واسطه پیاده‌روی روزانه، هر روز از این مسیر عبور می‌کند و به نظرش رسیده که پل، به کل رها شده است. مهم‌ترین نگرانی‌اش را ابتدا و این‌گونه برایم شرح داد: «زمانی که ما پل را مرمت می‌کردیم، یک آب شرشره درست کردیم که آب به‌صورت پله‌ای از روی آن رد شود و به بستر رودخانه بریزد اما چند وقت است که سنگ‌های آن از دو سوی چپ و راست پل از بین رفته و می‌بینم جوان‌هایی که احساس پهلوانی می‌کنند، آن‌ها را برمی‌دارند، می‌کوبند توی سر هم و می‌شکنند، شهرداری هم با بیل مکانیکی خرده‌سنگ‌ها را برمی‌دارد و می‌برد آن‌طرف‌تر. کسی نیست که بیاید این سنگ‌ها را دوباره سر جای خودشان بگذارد و آن‌هایی که ملاتشان از بین رفته مرمت کند تا از بدنه پل جدا نشوند. عاقبت این بی‌توجهی همان بلایی را سر سی‌وسه‌پل می‌آورد که چند سال پیش سر پل مارنان آمد.

ماجرای پل مارنان را پرسیدم و تعریف کرد: «مارنان دچار آب شستگی شد. آب چرخش پیدا کرد و از دو طرف رفت زیر پی، هر چه گفتیم خطرناک است کسی گوش نکرد، دست آخر هم پنج دهانه‌اش ریخت و خودمان رفتیم آن را مرمت کردیم. نمی‌خواهم این بلا سر سی‌وسه‌پل هم بیاید. این پل شاهکار معماری پل سازی در دنیاست. الان سنگ‌ها فقط از کناره‌ها جدا شده و قابل مرمت است، نباید اجازه بدهند تمام این سنگ‌ها از بین برود تا بعد دست‌به‌کار شوند.»

پرسیدم به اداره کل میراث این مشکل را گزارش کرده‌اید؟ و جواب داد: «بله اول به خودشان گفتم. گفتند کارشناس‌هایمان آمده‌اند سی‌وسه‌پل را گشته‌اند و چیزی پیدا نکرده‌اند. گفتم پس همه‌چیز هستند، جز کارشناس.»

عضو پیشین شورای فنی اداره کل میراث فرهنگی استان اصفهان، یادآور شد که بنا هم مثل انسان نیاز به رسیدگی مداوم و نظافت دارد، منتها چون دست و پا و دهان ندارد، ما باید نیازهایش را برطرف کنیم: «در علم مرمت اصلی هست که می‌گوید هر بنای تاریخی به‌صورت مرتب و مداوم نیاز به مرمت دارد. همان‌طور که اگر انسان هفته‌به‌هفته حمام نرود شپش و بیماری می‌گیرد، بنا هم اگر مرمت نشود عمرش کوتاه می‌شود.»

فرشته نژاد، به یک نمونه از مواردی اشاره کرد که غفلت از آن، خسرانی جبران‌ناپذیر داشت: «نمی‌دانم خاطرتان هست یا نه، سال گذشته یک کودک روی همین پل بر اثر برق‌گرفتگی افتاد توی آب و مرد. حالا سی‌وسه‌پل مقصر است یا برق؟ هیچ‌کدام. کسانی مقصرند که به مشکلات پل توجه نمی‌کنند؛ نهادهایی که می‌توانند به میراث فرهنگی با آن اعتبارات محدودش کمک کنند، اما با گفتن این جمله که فلان اثر میراثی است، خودشان را کنار می‌کشند.

سال ۱۳۷۹ نورپردازی زیر پل انجام شد. برای این کار مشابه گل‌میخ‌های پل، پایه‌هایی را ایجاد کردیم و داخل آن پروژکتورهایی گذاشتیم که به همت آقای فروتن شهردار شریف منطقه یک اصفهان از امارات و قطر خریداری‌شده بود. آن زمان ایران کارخانه لامپ ال. ای. دی نداشت. روی این پروژکتورها را هم دریچه‌ای با شیشه بسیار محکم قرار دادیم و بعد از مدتی عده‌ای راه دزدیدنشان را یاد گرفتند.

شهردار شریف اصفهان آن زمان آقای ملک مدنی بود. او چه کرد؟ گفت هر کدام را که دزدیدند باید سریع جایگزین شود و همین کار را کردند. این کار به دزدها پیام می‌داد که ما مواظب پل هستیم اما حالا چه؟ آب نیست و تمام سیمان‌هایی که ما برای استتار کابل‌های برق کف پل کشیده بودیم شکسته و هیچ‌کس هم به دادش نرسیده، در خبرها هم نوشته‌اند که سی‌وسه‌پل جان یک کودک را گرفته است. شنیدم بچه دچار برق‌گرفتگی شده و بعد، پرت شده توی آب. تمام شد و رفت.»

این مرمتگر باسابقه اصفهان تصریح کرد: «اگر دقت کرده باشید، لابه‌لای سنگ و آجرهای سی‌وسه‌پل گیاه سبز شده است. فکر نمی‌کنم کار سختی باشد که به‌صورت مداوم این گیاه‌ها را بیرون بکشند. به‌هرحال آب با خودش دانه گیاه را می‌آورد و این دانه‌ها لای منفذها گیر می‌افتند و سبز می‌شوند اما ما تا زنده هستیم و سی‌وسه‌پل را سرمایه ملی می‌دانیم، نباید اجازه بدهیم این گیاه در جای نامناسب رشد کند، چون ریشه آن به‌مرور باعث تجزیه و خرد شدن سنگ‌های سی‌وسه‌پل می‌شود.»

او توضیح داد: «باید توی رودخانه آب باشد که سطح آب‌های تحت‌الارضی اصفهان پایین نرود و فرونشست آثار تاریخی ارزشمند آن را تهدید نکند. حالا که آب را از پل دریغ کرده‌اند، لااقل اجازه ندهند مردم آزادانه به دهانه‌های زیرین پل وارد شوند و کارهایی را بکنند که آثارش مشهود است.»

بعد از گفتن این حرف‌ها، تا دهانۀ میانی پل رفتیم. فرشته نژاد، دستش را دراز کرد و دود آتش و خط و خش یادگارهایی که غفلت، مثل یک نگهبان وفادار از آن محافظت می‌کرد، به من نشان داد و گفت: «آتش باعث می‌شود سنگ‌های پل که جنس آن از آهک است، از بین برود. چرا برخی این‌قدر احساس امنیت دارند که تُله به تله زیر پل آتش روشن می‌کنند؟ نهادهای مرتبط باید این امنیت را از این بزهکاران بگیرند، چون کارشان غیرقانونی است و باعث تخریب تدریجی یک سرمایه ملی می‌شود.

سال ۱۳۷۹ ما تمام دیوار نوشته‌ها را پاک کردیم اما حالا چند سال است که دوباره تمام آجرها و سنگ‌ها پر شده از نوشته. وقتی یک نفر می‌آید می‌بیند بقیه نوشته‌اند و هنوز اثرشان پابرجاست، او هم ترغیب می‌شود که بنویسد. نگهبان و ناظر و مجازاتی هم که نیست، پس با خیال راحت کارش را انجام می‌دهد.

صداوسیما و رسانه‌های مختلف باید به اشکال گوناگون و به‌کرّات به مردم گوشزد کنند که این کار جرم است، اشتباه است، گناه است. آموزش‌وپرورش باید از کودکی به بچه‌ها یاد بدهد که این بناهای تاریخی با ارزش‌اند و باید مواظبشان بود.

میراث فرهنگی هم نباید بیاید و فقط یک رنگ روی فحش‌های درشتی که اینجا نوشته‌اند بکشد و برود. مرمت، روش‌های مختلفی دارد و استفاده از این روش‌های میانبر برای چنین مکان مهمی درست نیست.»

یاد خاطره‌ای افتاد که مرحوم حسین آقاجانی از سفر به شهر ممنوعه چین برایش تعریف کرده بود: «آقای آقاجانی یکی از کارشناسان خوب میراث فرهنگی بود که متأسفانه در اثر تصادف از دنیا رفت. برای من می‌گفت آدم از دیدن کاخ‌های امپراطوران چین در شهر ممنوعه حظ می‌کند. این‌طور که می‌گفت خودش آن‌قدر از دیدن سقف یکی از این کاخ‌ها حیرت‌زده بوده که دستش را به دیوار تکیه داده و همان‌دم دو مأمور سراغش آمده‌اند و تذکر داده‌اند که دستت را بردار. گفته من کاری ندارم، قصد آسیب رساندن ندارم. گفته‌اند عرق دستت حتی اگر مقدارش کم هم باشد برای دیوار ضرر دارد! خب آن چین است، این هم سی‌وسه‌پل ماست که پاتوق معتادها و خلاف‌کارها شده و دورتادورش را دوده گرفته. کاش این چیزها را از چین یاد بگیریم.»

این پیشکسوت باسابقه مرمت، ضرورت تثبیت بندها، رفع علت شوره زدن مصالح، پر کردن مداوم لایه‌بندی سنگ‌ها و آجرها و همچنین بررسی ناودان‌های سی‌وسه‌پل را نیز یادآور شد و گفت: «همه نهادهای اصفهان باید دست‌به‌دست هم بدهند و از گنجینه‌های شهر حفاظت کنند. نباید فکر کنند که نگهداری فقط وظیفه اداره میراث است و بروند روی بحث گردشگری تمرکز کنند. باید بدانند که گردشگر می‌آید این میراث را ببیند و نفت و گاز تمام می‌شود اما این سرمایه‌ها هستند و می‌توانیم از آن‌ها دلار دربیاوریم؛ چنان که ایتالیا و سایر کشورهای خارجی این کار را می‌کنند.

کارهایی مثل آتش‌بازی کنار پل‌های تاریخی، پرواز هلی کوپتر بر فراز آن‌ها و انجام حرکات ورزشی آسیب‌زا باید ممنوع شود چون تن و بدن این بناها را می‌لرزاند و اثراتش در طولانی‌مدت مشخص می‌شود.»

زمانی که فرشته نژاد این توصیه‌ها را بیان می‌کرد، فقط سه چهار آجر از آن دهانۀ خبرساز سی‌وسه‌پل کم شده بود و اگر چه ۲۱ فروردین‌ماه امسال، به همت گروه امانی اداره کل میراث فرهنگی استان اصفهان این دهانه برای دومین بار در سه ماه گذشته تیغه شد، اما پروندۀ سی‌وسه‌پل و نیازهایش هنوز هم باز است.

علی‌محمد فصیحی نائینی، مسئول پایش پل‌های تاریخی اصفهان در پاسخ به این سؤال که «برای نجات سی‌وسه‌پل چه باید کرد؟» می‌گوید: سیستم ما به‌عنوان دولت، بخش خصوصی یا هر نهاد دیگری باید به این نتیجه برسد که در کل دنیا و ایران، اصفهان است و پنج پل شگرفش تا با علم به این مهم، بتواند اولویت‌بندی درست‌تری برای فعالیت‌های خود داشته باشد.

او با تأکید بر اینکه اگر قرار است اتفاقی در سی‌وسه‌پل بیفتد، امکان‌پذیر نیست مگر با اجماعی همگانی، ادامه می‌دهد: سی‌وسه‌پل هم بخشی از شریان پیاده راه اصفهان است و بخشی از توجهی که به مقوله پیاده راه می‌شود باید معطوف به این پل باشد.

فصیحی، تصریح می‌کند که میراث فرهنگی، در حد توان به آثار ارزشمند رسیدگی می‌کند، اما معضلات سی‌وسه‌پل بیش از آنکه کالبدی باشد، فرهنگی است و تمام نهادهای مرتبط از جمله شهرداری، بهزیستی و... نیز باید برای رفع آن بسیج شوند.

مسئول پایش پل‌های تاریخی اصفهان خبر می‌دهد: ما نسبت به برگزاری یک کارگروه مشارکتی بین این نهادها اقدام می‌کنیم و نیازمند همت جمعی آن‌ها و صد البته نیازمند مشارکت مردمی هم هستیم تا بتوانیم این میراث ملی را صحیح و سالم به دست آیندگان برسیم.

حالا سی‌وسه چشم و هزاران دل، منتظر تشکیل این کارگروه، برای رسیدن به اجماعی بین نهادها و رفع مشکلات ریز و درشت چشم‌وچراغ اصفهان‌اند؛ منتظر روزی که اپراتورها هم به این باور رسیده باشند که سی و سه پل، از آنِ همۀ کسانی است که دوستش دارند، نه فقط ادارۀ میراث.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین