کد خبر: ۷۰۸۰۹
تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۳۸۶ - ۱۱:۱۸

بخش میهمان فیلم فجر رکورددار نرسیدن فیلم‌ها

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب:رکورد بخش میهمان جشنواره بیست و ششم فیلم فجر در به نمایش درنیامدن آثار به نوعی این فرضیه را به اثبات می‌رساند که بخش میهمان پشتوانه‌ای محکم در انتخاب آثار و نمایش آنها ندارد. 

به گزارش آفتاب،بخش خارج از مسابقه یا "میهمان" در جشنواره بیست و ششم فیلم فجر تلفات بسیار داشت. همانطور که در ارزیابی‌های قبل از آغاز جشنواره این بخش را فاقد تعریف ‌خاص برای انتخاب آثار دانستیم و از آن تنها به عنوان یک سانس نمایش اضافی برای فیلم‌های شرکت‌کننده یاد کردیم.

نیامدن، نرسیدن یا حذف آثار این بخش به نوعی این فرضیه را به اثبات رساند که فهرست ارائه شده پشتوانه محکم اجرایی ندارد. از میان 12 فیلم معرفی‌شده، "سایاب" محمدعلی سجادی، "شب حورا" شهاب ملتخواه، "صد سال به این سال‌ها" سامان مقدم، "هر شب تنهایی" رسول صدرعاملی و "قرنطینه" منوچهر هادی هر یک به دلیلی به نمایش درنیامد. البته خبرها حاکی از آن است که "قرنطینه" به نمایش سینماهای مردمی رسیده و در سینمای مطبوعات به نمایش درنیامده است.

"همخانه" به کارگردانی مهرداد فرید را باید یکی از فیلم های ناکام جشنواره محسوب کرد که اگر در ساعتی بهتر به نمایش درمی‌آمد، می‌توانست مورد توجه قرار بگیرد و قابلیت‌های بالقوه آن برای قرار گرفتن در بخش مسابقه برجسته شود. "همخانه" در مقام دومین کار این فیلمساز حاکی از نگاه معقول او به مخاطب است.

فرید پس از "آرامش در میان مردگان" که با برچسب فیلم فرهنگی هنری از اکران و نمایشی محدود برخوردار شد، موضوعی حساس را دستمایه دومین کار خود قرار داده که به نوعی حرکت بر لبه تیغ است. همجواری اجباری یک دختر و پسر جوان که موقعیتی مناسب برای ورود به نقاط حساس و خطوط قرمز است. فیلمساز در عین حالیکه با طمأنینه به موضوع نزدیک می شود، طنزی خفیف را هم وارد ماجرا می کند که کنترل شده است.

این نکته انکارناپذیر است که اگر چنین موقعیتی دستمایه کار فیلمسازی گیشه ای قرار می گرفت، در اولین گام بر مسیر شوخی های مبتذل، سخیف و ... حرکت می کرد که البته فروش فوق العاده آن را در پی داشت! اما قصد فرید حرکت بر این مسیر نبوده و بیشتر هم خود را بر چینش و پرداخت این رابطه قرار داده و تنها چند گذر کوتاه در وادی شوخی های خاص این موقعیت دارد.

فیلم اگر از حجم دیالوگ های کمتری بهره می برد بخصوص از جهت دیالوگ هایی که صرفاً برای توضیح موقعیت و یا انگیزه های درونی شخصیت ها طراحی شده، می توانست قوت بیشتری هم پیدا کند. اما در همین نسخه فعلی باید به پایان بندی محکم فیلم اشاره کرد که در طراحی آن هم نگاهی فراتر از مخاطب و گیشه صرف حاکم بوده است.

"سبز کوچک" به کارگردانی غلامرضا رمضانی ششمین فیلم او پس از آثاری چون "عبور از تله"، "چرخ"، "حیات"، "بازی" و "قفلساز" است. فیلمی نوجوانانه درباره زندگی نوجوانی یازده ساله به نام محمد که با نوشتن داستانی در میان مدارس مقام اول را کسب می‌کند. او قرار است در جشن نیمه شعبان جایزه خود را دریافت کند، ولی به دلایلی مجبور می شود پدرش را همراهی کند.

"سبز کوچک" چند حضور بین‌المللی را تجربه کرده و موفق به دریافت جایزه ویژه هیئت داوران از جشنواره اشلینگل آلمان شده و در جشنواره‌های معتبر حیدرآباد هند، مالزی، بلاروس و قاهره نیز به نمایش درآمده است. حضور این فیلم در بخش مهمان به نوعی نگاه نه چندان مهربانانه فجر با سینمای مهجور کودک و نوجوان را برجسته می کند. هر چند فیلم در نوع آثار درباره کودک و نوجوان دچار آشفتگی هایی در خطوط داستانی و چند پارگی هم هست.

"حقیقت گمشده" به کارگردانی محمد احمدی هم دومین فیلم وی پس از "شاعر زباله ها" ست. احمدی نگاه کمرنگ خود به خط داستانی و درام در "شاعر زباله ها" را در جدیدترین فیلم خود مورد توجهی خاص قرار داده و از این رو از همکاری مشترک چند فیلمنامه نویس بهره برده است.

احمدی نگاه و علاقه خاص خود به فیلم "21 گرم" الخاندور ایناریتو را نتوانسته در لایه های فیلم رسوب دهد و به همین دلیل است که فیلم نسخه ایرانی و البته نه چندان موفق از این شاهکار خارجی است. سه خط موازی که تقدیری بودن زندگی را برجسته می کنند، واجد یک نقطه تلاقی می شوند که همان پیوند عضو است. کنجکاوی فردی که عضوی جدید به او پیوند خورده برای پیدا کردن اهدا کننده عضو، نقطه محوری و مشترک این دو فیلم است که البته پرداختی کاملاً متفاوت پیدا کرده است.

این بار مردی که با اهدا عضو زنده مانده، از اهدا کننده شکایت دارد که او را از همراهی با همسر و فرزندان مرده اش بازداشته است! به این ترتیب رابطه ای بین مرد و همسر اهدا کننده شکل می گیرد که به برداشتن فرمول اولیه فیلم از "21 گرم" می ماند نه چیزی بیشتر. بعلاوه فیلم ساختار شکست زمان و مکان را محدود به چند فلاش بک کرده، به گونه ای که روایت زمان گذشته نمی تواند گره ای از زمان حال باز کند و همچنان یک چرخش 180 درجه ای برای غافلگیری پایانی باقی مانده است.

نکته دیگر آنکه روند پیوند سه خط قصه که یکی از امتیازات "21 گرم" بود در فیلم بدل به خطوط قصه ای شده که قوت لازم برای قرار گرفتن در کنار یکدیگر را ندارند. بخصوص خط سوم که مربوط به زن و شوهر جوان است و هیچ دخل و تصرفی در ماجرای اصلی ندارد. به نظر می آید این خط قصه تنها برای پر کردن زمان فیلم طراحی شده تا در حاشیه فیلم به تردیدهای یک زوج جوان برای سقط جنین هم پرداخته شود.

"تنها دو بار زندگی می‌کنیم" به کارگردانی بهنام بهزادی همانطور که در بخش فیلم های اول اشاره شد، فیلمی است که بن مایه های خوبی برای بدل به فیلمی متفاوت و خاص دارد. فیلمی که برزخ کابوس وار دانشجوی پزشکی دیروز و راننده مینی‌بوس امروز را به تصویر می کشد و ابائی از ورود به حیطه های سوررئال ندارد.

مردی که در روزهای باقیمانده تا تولدش، تصمیم می گیرد کارهای نکرده یا نیمه کاره اش را به سرانجام برساند. فیلمساز عامدانه تلاش کرده دورنمایی مبهم از زندگی گذشته، عشق قدیمی و ... او ارائه داده و مرد، اندیشه ها و دغدغه های درونی او را در دوردست نگه دارد. این وجه کمک زیادی به همراهی مخاطب با ابهامی دلنشین می کند اما این نقطه قوت در کلیت فیلم به گونه ای متعادل وارد نشده است.

از همین روست که فیلمساز از خط فرعی حضور دختر شاهزاده به کرات استفاده می کند که به این حضور سوررئال لطمه می زند. در حالیکه در هر بار حضور، حرف هایی تکراری بر مسیری مشخص بین آنها رد و بدل می شود و خارج کردن دختر از لانگ شات، از امتیازات فیلم کم می کند. فیلمی که با انتخاب لحنی ثابت که بدل به ساختار و لحن اثر شود، می توانست بیش از این تأثیرگذار و شاید جریان ساز شود؛ البته در ادامه "نفس عمیق" پرویز شهبازی که نمونه تمام و کمال این گونه آثار است.

"چراغی در مه" به کارگردانی پناه‌برخدا رضایی را باید اثری فرم گرا با خط داستانی کمرنگ دانست که بیشتر نماهایش به قاب های نقاشی می ماند. نورپردازی خاص برای برجسته شدن کاراکتری در هر نما، ارجاع به آثار قبلی فیلمساز، پسزمینه کمرنگ دفاع مقدس و ... برخی از مولفه های حاضر در فیلم هستند که "چراغی در مه" را بدل به اثری به شدت تجربه گرا در این حیطه می کنند.

"نشانی" ششمین فیلم حسن پور پس از آثاری چون "تعطیلات تابستانی"، "دارا و ندار"، "مزرعه آفتابگردان"، "وقتی همه خواب بودند" و "در مه بخوان" (بالاتر از آسمان) است. فیلمنامه را محمدعلی طالبی نوشته و حسن‌پور آن را بازنویسی کرده است.

داستان فیلم درباره نوجوانی است که در دبیرستان شبانه‌روزی درس می‌خواند و متوجه می‌شود می‌تواند به پدرس دسترسی داشته باشد. او راهی بسیار دشوار برای رسیدن به هدف انتخاب می‌کند. در "نشانی" رضا عطاران و فاطمه صادقی به همراه بازیگران محلی بازی کرده‌اند. این فیلم به نوعی نخستین حضور جدی عطاران است و مانند آثار قبلی فیلمساز حال و هوای برگرفته از احساس درونی او دارد.

"انتهای زمین" به کارگردانی ابوالفضل صفاری بیش از هر چیز متأثر از حضور کاراکتر واقعی رابینسون کروزوئه ایرانی در چابهار است. فیلم وجهی مستند/داستانی دارد و داستان طراحی شده برای آن هم متأثر از همین وجه است. به همین دلیل است که فیلم بدون آنکه بتواند ساختار و لحنی یکدست برای خود انتخاب کند، از طنز اجتماعی، سیاسی و ... تا درام را در خود جای داده و البته مقهور طبیعت بکر منطقه هم شده است. هر چند فیلمبرداری ویژه فیلم جزء نکات برجسته و یکدست کار است.

منبع خبر:خبرگزاری مهر

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین