«قرار بود پزشک شود اما نشد. ناخواسته مسیر زندگیاش تغییر کرد و جانورشناسی خواند. رؤیای بزرگ این بانوی جنوبی تاسیس یک مزرعه حیوانات متفاوت بود؛ مزرعهای که در آن هم بتواند جانوران عجیب و غریب پرورش دهد و هم کسبوکار متفاوتی ایجاد کند. بالاخره مژگان روستایی در یک روز معمولی یک تصمیم غیر عادی گرفت. شغل کارمندیاش را رها کرد. از همان روز زندگی او و همسرش تغییر پیدا کرد. آنها ۳ سال در مورد کروکودیلها تحقیق کرده بودند و آن روز آستین بالا زدند تا مزرعه رؤیایی خود را بسازند. مزرعه تمساحها. بانوی پرورشدهنده کروکودیلها خودش را این طور معرفی میکند: «حدود ۱۲ سال است که در زمینه پرورش کروکودیل فعالیت دارم. به خاطر علاقه به کار با حیوانات و با هدف خلق یک کسبوکار نو که در ارتباط با حیوانات باشد ایده پرورش کروکودیل به ذهنم خطور کرد و آن را پیگیری کردم. این کار قبلا در استرالیا، آمریکا، برزیل، چند کشور آسیای شرقی و آفریقای جنوبی انجام شد ولی در منطقه غرب آسیا نخستین مزرعه پرورش کروکودیل را ما راهاندازی کردیم، در دوبی و عمان هم در دست احداث هست که تا الان به بهرهبرداری نرسیدهاند.»
همبازی مار و مارمولکها
دوران کودکی خانم روستایی با دختربچههای دیگر بسیار متفاوت بود. او به صورت غیر عادی از جانوران و حشرات ترس و واهمهای نداشت و به شکل عجیبی با آنها ارتباط برقرار میکرد: «از وقت گذراندن با حیوانات لذت میبردم. به خاطر دارم که پدرم هم مثل من عاشق طبیعت و جانوران بود. به همین خاطر دوران کودکی من در طبیعت سپری شد و من وقتی پا در طبیعت میگذاشتم مشغول بازی با جانوران میشدم. فقط صدای جیغ و فریاد اطرافیان بود که مرا متوجه میکرد که در حال تماس با عقرب و مارمولک و مار هستم. گاهی بزرگترها زهرهترک میشدند از این که دختربچهای را میبینند که با جانوران خطرناک بازی میکند.»
دوران دبیرستان دختربچهای که همبازیاش مار و مارمولک بود با عشق و کنجکاوی به درس زیستشناسی آغاز شد: «کتاب زیستشناسی برایم جذابترین کتابی بود که تا آن روز به عمرم دیده بودم؛ هرچند ریاضی و آمار برایم سخت و گران بود اما به شوق زیستشناسی در رشته تجربی دوام آوردم. پدر و مادرم از آن چه در ذهنم میگذشت روحشان هم خبردار نبود آنها از روزی که چشم باز کردم مرا خانم دکتر صدا میزدند وقتی رشته علوم تجربی را انتخاب کردم بسیار خوشحال بودند و برایشان مسلم شده بود که در آینده دخترشان پزشک خواهد شد.»
سالها سپری شد تا این که خانم روستایی به پشت درهای دانشگاه رسید: «قبل از این که در کنکور شرکت کنم رشته تحصیلیام را انتخاب کرده بودم؛ جانورشناسی.»
پایان چشم انتظاری
سال ۸۹، ۸ کروکودیل «پروسوس» با هواپیما از مالزی به ایران آمدند. خانم روستایی و همسرش در پوست خود نمیگنجیدند. مزرعه آماده بود و ملکه تمساحها چشم انتظار تا برای بچه کروکودیلها مادری کند: «احساسی شبیه پدر و مادرها داشتیم بعد از ۴سال تلاش، تحقیق، کارورزی، سفر به چند کشور و آمادهسازی مزرعه، کروکودیلها آمدند.»
البته اول سختیها هم بود: «بدهکاری و مشکلات باعث شد که ما کارمان را بدون نیروی کمکی آغاز کنیم. حداقل باید ۱۰ نفر در آن مزرعه کار میکردند اما به دلیل شرایط مالی مجبور بودیم همه امور نگهداری حیوانات را خودمان انجام دهیم.»
حالا بیش از ۱۰ سال از آن روزهای سخت میگذرد و تعداد ۸ کروکودیل مزرعه به ۱۵۰ کروکودیل میرسد: «در مزرعه کروکودیلهای ۴ متری داریم تا نوزادان ۴۰سانتیمتری.»
پارک کروکودیلها ۲۱ هزار مترمربع است. در این پارک علاوه بر پرورش کروکودیل ۳۰ گونه پرندگان و خزندگان نیز نگهداری میشود: «کروکودیلها به طور تقریبی ۸۰ سال عمر میکنند. ما در جزیره قشم کروکودیل استرالیایی پرورش میدهیم. »
در مورد کروکودیلها
از نظر بانوی پرورشدهنده کروکودیلها مهمترین خصوصیت رفتاری این حیوانات صبر و آرامش فوقالعاده آنهاست. گاه برای شکار تا ساعتها بیحرکت مانده یا زیر آب کمین میکنند: «کار با کروکودیلها دقت و توجه میخواهد. هرگونه بیاحتیاطی منجر به حادثه میشود. کروکودیلها قدرت و تمرکز بالایی در استتار و فریب موجودات اطرافشان دارند. همیشه آرام، بیخطر و بیآزار دیده میشوند ولی در زمان مناسب به هر طعمهای با جهشی برقآسا حمله میکنند.»
به گفته خانم روستایی پرورش کروکودیل به ۳ روش در دنیا انجام میشود: «در روش اول که روش ما نیز هست: کروکودیلهای بالغ برای تکثیر و تولید مثل نگهداری میشوند. در روش دوم کروکودیلهای کوچک پرورش داده میشوند که از محصولات آنها مانند گوشت، چرم و خواص دارویی خون آن استفاده میشود. در روش سوم هدف جذب گردشگران است. در ایران هم همین استفاده از این گونه صورت میگیرد. ما گردشگری را راهاندازی کردهایم و در زمینه تولیدی هم فروش زنده به باغ وحشها و نمایشگاهها را داریم. در دنیا هم از پوست و هم از گوشت کروکودیلها استفاده میشود اما در ایران تنها از پوست آن استفاده میشود. نحوه ذبح هم اعلام شده است اما در داخل کشور مصرف گوشت کروکودیل وجود ندارد و گوشت آن باید صادر شود.»
پرورشدهنده کروکودیلها میگوید: «گونه کروکودیلهای ما از حدود ۱۲ سالگی بالغ میشوند و توانایی تولید مثل را پیدا میکنند. آنها گوشتخوارند، در طبیعت از روزی که از تخم خارج میشوند خودشان باید غذا به دست بیاورند و مادر برایشان شکار نمیکند. ما خوراک آنها را از ماهی و مرغ و گوشت قرمز تهیه میکنیم. خوراک عمده آن را آبزیان تشکیل داده و از صید غیر ماکول صیادان محلی تامین میشود.»
مسیر سخت و دشوار
از همان روزهای اول خانم روستایی و همسرش میدانستند که در مسیر سخت و دشواری قرار گرفتهاند اما به خودشان اطمینان داشتند قبل از هر چیز خانه و ماشینشان را فروختند تا با سرمایه اندک آن بتوانند نخستین گامها برای پرورش کروکودیل را بردارند: «چارهای نبود. باید به آسیای شرقی سفر میکردم تا پرورش کروکودیل را بیاموزم. سال ۸۶ به مالزی رفتم. آن سال ۴۰ هزار دلار هزینه کردم. وقتی به کشور بازگشتم دیگر میدانستم باید محلم زندگیام را جایی انتخاب کنم که خوشایند کروکودیلها باشد. جزیره قشم بهترین گزینه بود. گرما و رطوبتی که کروکودیلها عاشق آنند. این حرفها گفتنش آسان است اما تغییر محل زندگی و دورشدن از خانواده برای من و همسرم دشوار بود. باید در محیط تازهای زندگیمان را آغاز میکردیم؛ آن هم با هزار گرفتاری. هر چه از سختیهای آن دوران بگویم کم گفتم. آغاز یک کار جدید در حالی که از زادگاهت مهاجرت کردی و همه دارو ندارت را فروختهای، زیر بار آن همه قرض و وام، خواب را از چشم آدم میگیرد.»
همه این سختیها در حالی سپری میشد که خانم روستایی و همسرش حتی لحظهای ارادهشان سست نمیشد و به کارشان شک نمیکردند: «ما کارمان را با عشق مطالعه و تحقیق آغاز کردیم و شک در دلمان راه نمییافت. از همان ابتدا میدانستیم که طرحهای پرورش کروکودیل نخستین بار با همکاری دوستداران محیط زیست در مجامع بینالمللی به عنوان راه حلی برای جلوگیری از انقراض کروکودیلها مطرح شده و این الگو موفق است. با این کار علاوه بر تکثیر و پرورش کروکودیلها، گونههای بسیاری که نزدیک بود از روی کره زمین محو شوند، نجات یافته و از محدوده قرمز در خطر انقراض خارج شدند.»
آن روزها خانم روستایی وقتی برای گرفتن مجوز به ادارات مراجعه میکرد با واکنشهای عجیبی روبهرو میشد: «عکسالعملها متفاوت بود اما بیشتر تا میفهمیدند میخواهیم کروکودیل پرورش بدهیم پقی میزدند زیر خنده یا طوری چشمانشان گرد میشد که احساس میکردم میخواهند شاخ درآورند اما من جدی و مصمم در مقابل این واکنشها میایستادم و کارهایم را پیگیری میکردم.»
رؤیای کروکودیلی
۴ سال تمام کنجکاویها و هیجاناتش را در کتابهای جانورشناسی دانشگاه جستوجو کرد؛ هر چند درسهای تئوری نمیتوانست مانند حضور در طبیعت و ارتباط مستقیم با جانوران حس کنجکاویاش را ارضا کند اما مطالب و دریچههای تازهای از این علم برایش میگشود که میتوانست مدتی او را سرگرم کند: «دانشگاه که تمام شد با همسرم آشنا شدم ظرف مدت کوتاهی ازدواج کردیم. همسرم رشته کامپیوتر خوانده بود. من در پتروشیمی اهواز به کارمندی مشغول شدم و او در یکی از شرکتهای خدمات کامپیوتری. خوشبختانه علاقهمندیهای من و همسرم شبیه هم بود. او نیز به حیوانات عشق میورزید. اما من علاوه بر علاقهمندی همیشه در این فکر بودم که هر روز بتوانم در دنیایی حیوانات کنجکاوی کنم و بخش زیادی از زندگیم را در کنار این موجودات خارقالعاده سپری کنم. به همین خاطر به فکر پرورش حیوانات افتادم. از همان لحظهای که روی صندلی کارمندی نشستم، فهرستی از حیوانات مثل اسب دریایی، انواع ماهیها، خیار دریایی، شتر مرغ، اسب، بوقلمون و ... تهیه کردم. این فهرست هر روز جلوی چشمام رژه میرفت و من احساس میکردم گزینه بهتر دیگری وجود دارد که هنوز در فهرست انتخابیام قرار نگرفته است. از آنجا که میخواستم یک کار جدید در پرورش جانوران آغاز کنم به کروکودیل رسیدم. پرورش تمساح و تکثیر آن به عنوان یکی از دشوارترین تکثیرها در خزندگان همان چیزی بود که بهدنبالش بودم.»