اوایل شهریور سال ۷۶ بود که مرد جوانی به پلیس رفت و گزارش ناپدید شدن پدرش را اعلام کرد و گفت: پدرم ناپدید شده و هیچ خبری از او نداریم از طرفی پدرم یک کیف داشت که همه داراییاش را در آن نگهداری میکرد و متوجه شدیم که آن کیف هم گم شده است.
با شکایت مرد جوان تحقیقات برای یافتن خسرو آغاز شد. در حالی که بررسیها ادامه داشت، مشخص شد خسرو در یکی از محلههای جنوب تهران خانهای دارد که آن را به زن جوانی بهنام میترا اجاره داده است و آخرین بار نیز برای ملاقات با مستأجرش خانه را ترک کرده بود.
با این احتمال که زن مستأجر از سرنوشت خسرو مطلع باشد، مأموران به سراغ او رفتند، اما از میترا هم خبری نبود و بررسیها نشان میداد که همزمان با ناپدید شدن خسرو او نیز خانه را ترک کرده است؛ بنابراین احتمال دخالت میترا در ناپدید شدن خسرو قوت گرفت.
ردپای یک مرد
در تحقیق از همسایهها مشخص شد میترا با مرد جوانی ارتباط داشته و شب حادثه آنها صدای درگیری میترا و خسرو را از خانه او شنیده بودند، اما صبح روز بعد میترا و مرد جوان سراسیمه خانه را ترک کرده بودند؛ بنابراین مأموران آگاهی به بازرسی از خانه میترا پرداختند و در جستوجوها یک پیراهن مردانه خونی پیدا کردند. وقتی جستوجوها ادامه یافت مأموران موفق شدند جسد دست و پا بسته خسرو را داخل آب انبار خانه در حالی پیدا کنند که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود. متخصصان پزشکی قانونی زمان مرگ را همزمان با ناپدید شدن او اعلام کردند.
جسد خسرو درحالی پیدا شد که هیچ اثری از کیف پر از پول او یافت نشد و احتمال جنایت با فرضیه سرقت قوت گرفت. در حالی که تحقیقات برای دستگیری میترا و مرد جوان ادامه داشت در نهایت مخفیگاه میترا شناسایی و زن جوان دستگیر شد.
وی که چارهای جز اعتراف نداشت، گفت: خسرو صاحبخانهام بود یک شب برای گرفتن اجاره بها به مقابل خانهام آمد. آن شب پرویز هم در خانهام میهمان بود و او از این ماجرا باخبر شد. خسرو از اینکه مرد جوانی در خانهام بود عصبانی شد و با من دعوا کرد. پرویز که متوجه ماجرا شد با خسرو درگیر شد، اما برای اینکه دعوا تمام شود پرویز از خانهام رفت.
اما ساعتی بعد وقتی مطمئن شدم خسرو هم رفته دوباره پرویز به خانه برگشت. وقتی با هم صحبت میکردیم به پرویز گفتم خسرو یک کیف دارد که همیشه همراهش است و پر از پول است. بعد از گفتن این حرف وسوسه سرقت کیف پرویز را رها نکرد.
دفعه بعد که خسرو برای گرفتن اجاره به خانهام آمد او را به داخل دعوت کردم و برایش چای آوردم، اما داخل استکان داروی بیهوشی ریخته بودم وقتی نیمههوش شد پرویز وارد خانه شد و با ضربات چاقو او را به قتل رساند و پس از بستن دست و پاهای خسرو، جسدش را داخل آب انبار انداخت. داخل کیف ۱۴۰ هزار تومان پول نقد و ۲۰۰ هزار تومان تراول چک بود بعد هم پرویز مرا به خانه یکی از دوستانم رساند و دیگر از او خبر ندارم.
دستگیری عامل جنایت
با اعتراف زن جوان متهم متواری یک ماه بعد دستگیر شد.
متهم در تحقیقات به سرقت و جنایت اعتراف کرد. پس از تکمیل تحقیقات متهمان در دادگاه پای میز محاکمه رفته و به دفاع از خود پرداختند. با درخواست اولیای دم، پرویز به قصاص محکوم شد.
متهم به درخواست اولیای دم پس از مدتی پای چوبه دار رفت، اما با تلاش واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی پایتخت موفق شد از خانواده مقتول مهلت بگیرد.
بعد از آن سالها تلاش تیم صلح و سازش نتیجه داد و اولیای دم با شرط دریافت دیه از قصاص گذشت کردند. اما پرویز موفق به جمعآوری هزینه دیه درخواستی نشد. بدین ترتیب برای دومین بار پرویز در چند قدمی چوبه دار قرار گرفت، اما باز هم موفق شد از اولیای دم مهلت بگیرد. تلاشها برای نجات پرویز ادامه داشت تا اینکه در نهایت با کمک خیرین و تلاشهای واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی و قاضی شعبه سوم اجرای احکام مرد زندانی موفق شد دیهای را که اولیای دم درخواست کرده بودند فراهم کند و از قصاص نجات یابد. با بخشش اولیای دم پرویز بزودی از زندان آزاد خواهد شد.