قاسم محبعلی، مدیرکل سابق خاورمیانه وزارت خارجه در یادداشتی نوشت: معمول این است که در هر دوره انتخابات در کشورهایی که نظام دموکراتیک دارند، مسائل مبتلابه کشور، در دستور کار احزاب یا کاندیداهای انتخاباتی قرار میگیرد و هرکدام متناسب با سیاستها و گرایشهای خود، برای حلوفصل آنها برنامه ارائه میدهند و انتخابات حول آن برنامهها و گرایشها برگزار میشود. برای مثال، اگر آمریکا یا انگلستان یا برخی کشورهای دیگر را بررسی کنیم، میبینیم که دو سیاست، دو گرایش و دو استراتژی در برابر مردم قرار میگیرد و آنها متناسب با شرایط و آن چیزی که فکر میکنند به نفع کشورشان، خودشان و جامعهشان است، انتخاب میکنند.
اما متأسفانه در این دوره انتخابات ما شاهد چنین چیزی نیستیم و نمیتوانیم بگوییم مردم در حال انتخاب بین دو سیاست هستند؛ بنابراین نمیشود درباره آنچه بعد از این اتفاق میافتد، ارزیابی یا برداشت درستی داشت.
از نظر من، مسئله اصلی کشور ما توسعهنیافتگی و بحران اقتصادی و عوارض ناشی از آن یعنی فقر، فلاکت و بحران معیشت برای مردم ایران است. چگونگی حلوفصل اینها باید موضوع رقابتهای انتخاباتی میبود و مردم بین راهحلهای مختلفی که ارائه میشد، یکی را انتخاب میکردند. امروز اقتصاد ما بنا بر نظر عمده کارشناسان، گروگان سیاست است و سیاست هم در حال حاضر در کشور ما گروگان سیاست خارجی است؛ یعنی نمیتوان بدون حلوفصل آنچه در بحران سیاست خارجی یا مشکلات سیاست خارجی خوانده میشود، مشکلات اقتصادی کشور را حلوفصل کرد. ارزیابیهایی که در این مدت میتوان داشت، نشان نمیدهد که در این انتخابات، گرایش یا برنامهای در دستور کار کاندیداهایی که مطرح هستند و مورد پذیرش یا انتخاب شورای نگهبان قرار گرفتهاند، وجود داشته باشد و آنها راهحل قابلقبولی برای حلوفصل اینها ارائه کرده باشند. در نتیجه نمیتوان چشمانداز روشنی برای این داشت که ما بتوانیم از این شرایطی که در سیاست خارجی دچارش شدهایم و بر اثر آن بحران اقتصاد ما و معیشت مردم در مضیقه قرار گرفته است، راهحلی شاهد باشیم.
احتمال احیاشدن برجام وجود دارد، اما تجربه گذشته نشان میدهد برای اجرای برجام نیازمند سازوکار و دولتی مناسب آن هستیم. برجام در خلأ اجرا نمیشود. برجام نیاز به محیط مناسب هم در داخل ایران، هم در منطقه و هم در جامعه بینالمللی دارد. در غیر این صورت، ممکن است دوباره به سرنوشتی که قبلا دچار شده بود، دچار شود.
ضمن اینکه برجام بخشی از قضیه است و همه قضیه نیست. حتی اگر برجام احیا شود، نباید انتظار داشت همه تحریمها برداشته شده و مناسبات ما با جهان خارج عادی شود. برنامه هستهای ایران از سوی شورای امنیت تهدید صلح و امنیت منطقه و جهان اعلام شده بود و در مقدمه برجام هم آمده بود که انتظار میرود این توافق مقدمهای برای گسترش و برقراری صلح و امنیت در منطقه و جهان شود؛ بنابراین اجرای برجام منوط به این است که مناسبات ما در منطقه و با سایر کشورهای جهان نیز عادیسازی شود. در این صورت است که هم برجام زمینه مناسبی برای تحقق پیدا میکند و هم مشکلات و تحریمهایی که ناشی از سیاستهایی است که در منطقه یا در ارتباط ما با کشورهای اروپایی یا آمریکا وجود دارد، حلوفصل میشود. همه اینها موضوعاتی است که اگر در دستور کار قرار نگیرد و حلوفصل نشود، نمیتوان انتظار داشت که یکباره وضعیت عادی شود.
برای این کار یک دولت مناسب با سیاست و عناصر مناسب نیاز است. من بشخصه در این آرایش انتخاباتی کسانی را نمیبینم که توانایی چنین کاری را داشته باشند و قادر باشند دستگاه اجرائی مناسبی را برای پیشبرد این سیاست و حلوفصل آن به وجود بیاورند. سیاست خارجی ما در دولت تنظیم نمیشود، کسانی که در این آرایش انتخاباتی مؤثر بودهاند، هنوز تصمیمی برای حلوفصل اساسی مسائل نگرفتهاند.
از طرفی گفته میشود اصولگرایان اگر خود در قدرت باشند، به مذاکره هم میپردازند. این غیرمحتمل نیست، اما هر دولتی ماهیتی دارد و ابزاری. بین دولت ترامپ و بایدن، جدا از تفاوتهای سیاسی، یک تفاوت انتخاب نیروها بود. کابینه ترامپ و دستگاه اجرائی ترامپ بهگونهای بود که کمکی به حلوفصل مشکلات سیاست خارجی آمریکا نمیکرد، بلکه بحرانزا بود.
درعینحال، این یک تناقض است برای کسانی که با FATF، با برجام و با حلوفصل سیاست خاورمیانهای ایران مخالف بودند، حالا ناگهان بیایند و رفتار دیگری را در پیش بگیرند. جدای از اینکه اگر بخواهند هم زمانبر است، نمیتواند بهسرعت برای طرفهای مقابل اعتمادزایی شود.
ما تجربه دولت آقای خاتمی را داریم. زمانی که آقای خاتمی بر سر کار آمد، آنها با توجه به نوع رفتار، پیشینه و برنامههایی که دولت آقای خاتمی ارائه داده بود، خودشان تصمیم به تغییر سیاست گرفتند. زمانی که آقای خاتمی داشت بر سر کار میآمد، اروپاییها سفرای خود را از تهران فراخوانده بودند. روابط ما با ترکیه در حداقل خودش بود و به سطح کاردار تنزل پیدا کرده بود. روابط ما با عربستان سعودی بسیار تیره و تاریک بود و مسئله انفجار مقر آمریکاییها، هم مناسبات ما با عربستان را دچار بحران کرده بود و هم با آمریکا خطر جنگ وجود داشت. آنچه این را تغییر داد، این بود که آنها احساس کردند در دولت خاتمی هم سیاستها تغییر کرده و هم کسانی که مجری سیاست هستند و طرف آنها قرار میگیرند، تغییر میکنند. در دولت روحانی هم همین اتفاق افتاد و همین برداشت را داشتند؛ بنابراین سعی کردند سیاستهایشان را تغییر بدهند. من بعید میدانم چنین برداشتی الان وجود داشته باشد.
سیاست خارجی امری یکطرفه نیست؛ دوطرفه و بلکه چندجانبه است. باید فصل مشترک و دریافت مشترکی بین طرفین به وجود بیاید تا زمینه اعتمادسازی ایجاد شود. در فضایی که اعتمادسازی ممکن است، حلوفصل اختلافات ممکن میشود.