آفتابنیوز : آفتاب: یکی از سیاهترین ماجراهای تاریخ ادبیات شوروی سابق به تعقیب قضایی «بوریس پاسترناک»، نویسنده «دکتر ژیواگو» برمیگردد. اخیراًً یک مورخ روسی، در اقدامی دیرهنگام بخش مهمی از این ماجرا را افشا کرده است؛ این که سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) تحت پوشش یک سرمایهگذار، نسخه زبان روسی این نوول را در زمان شوروی سابق به چاپ رسانده است.
«ایوان تولستوی»، مجری روسیزبان رادیو آزادی و رادیو اروپای آزاد، در کتابی که به زودی به چاپ خواهد رساند این ماجرا را توضیح داده است. به گفته او، سازمان جاسوسی آمریکا در سال 1958 نسخهای محدود از این کتاب را در شوروی به چاپ رسانده تا جایزه نوبل آن سال برای پاسترناک تضمین شود. تولستوی میگوید: «داستان پاسترناک ابزاری شد تا آمریکا با آن به شوروی درسی بدهد».
البته طبق گفته تولستوی - که خود نوه آلکسی تولستوی، نویسنده بزرگ روسی است - و خانواده پاسترناک، این نویسنده بزرگ از این جریان خبری نداشته و نمیدانسته که این، کار سازمان جاسوسی آمریکا بوده است.
تولستوی کتابش را با نام «رمان شستشوداده شده» به چاپ خواهد رساند و برای آن بیش از یک دهه تحقیق کرده است. قرار است این کتاب در سال 2008 به چاپ برسد، یعنی در پنجاهمین سالگرد انتشار داستان. تولستوی محتوای کتابش را در یک سخنرانی در مسکو بیان کرده است.
سالها این شایعه وجود داشت که CIA در چاپ نسخه به زبان روسی این کتاب نقش داشته است. در دورهای از جنگ سرد فرهنگی بین آمریکا و شوروی، سازمان جاسوسی آمریکا مخفیانه به مجلات و سمینارهای ادبی در اروپا پول میرسانده تا حس ضد شوروی بودن را به روشنفکران القا کند و تولستوی بخشهای مفصلی از این ماجراها را بازگو کرده است.
هنگامی که از یک سخنگوی CIA درباره اقدام اخیر تولستوی سوال شد، او جواب داد که نظری در این باره ندارد. مورخان میگویند که پروندههای این آژانس درباره اقدامات فرهنگیاش در اروپا هنوز بسته است. آکادمی سوئد برندگان جایزه نوبل ادبیات را انتخاب میکند و یکی از مسئولان آن گفته است که بحثهای داخلی این آکادمی، باید 50 سال به شکل محرمانه باقی بماند. پس، پرونده پاسترناک در سال 2009 گشوده خواهد شد.
پی بردن به نقش سازمان جاسوسی آمریکا در چاپ این کتاب باعث وحشت خانواده پاسترناک شده است. آنها به این دلیل از تولستوی کینه به دل گرفتهاند. یوگنی پاسترناک، پسر 84 ساله نویسنده بزرگ روسی و ویرایشگر مجموعه کارهای او میگوید: «جزئیات این جریان ارزش بازگویی نداشت. البته باید بگویم که پدر من هیچ چیزی از این بازی نمیدانسته است و شکی وجود ندارد که در هر حالت، او برنده جایزه نوبل میشد».
پاسترناک که شاعری چیرهدست هم بوده است، داستان «دکتر ژیواگو» را در سال 1955 به پایان رساند و آن را به خانه انتشارات شوروی سپرد تا بررسی شود. داستان درباره مردی بود که در دوران انقلاب روسیه، در عشقی بین دو زن گرفتار میآید و تا مرز نابودی پیش میرود. خانه انتشارات شوروی مجوز چاپ کتاب را به او نداد.
با این حال اسناد زمان شوروی که در سال 2001 به چاپ رسید، نشان از آن دارد که نسخه چاپ نشده این رمان اهمیت بسیاری برای مقامات شوروی داشته است. دمیتری شپیلوف، وزیر امور خارجه شوروی در نامهای خطاب به اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست نوشته است: «رمان پاسترناک تهمتی کینهتوزانه به شوروی است» و سازمان جاسوسی شوروی (KGB) هم عقیده داشته است: «در همه داستانهای او، این نکته به چشم میخورد که به دنبال بیگانگی از مرام اشتراکی است و زندگی شخصی را ارج مینهد».
سایر اسناد نشان میدهد که KGB میدانسته پاسترناک به دنبال جذب مخاطبان جهانی هم بوده است و با جیان جیاکومو فلترینلی، ناشر ایتالیایی هم قراردادی بسته بوده که به موجب آن، کتاب به زبان ایتالیایی چاپ شود.
در ماههای آخر قبل از انتشار کتاب در سال 1957، مسئولان دولت شوروی با کمونیستهای ایتالیایی تماس گرفتند و از آنها خواستند که نگذارند فلترینلی - که اتفاقاً کمونیست هم بود - دست به چاپ کتاب بزند. پاسترناک را هم تحت فشار گذاشتند که به فلترینلی تلگراف بزند و به او بگوید که دیگر راضی نیست کتابش چاپ شود. با این حال، به گفته پسر فلترینلی، پاسترناک در نامههایی جداگانه و محرمانه، از این ناشر ایتالیایی خواست که به حرفهای رسمی او گوش نکند و کتاب را به چاپ برساند.
در اوایل نوامبر 1957، پاسترناک ابتدا یک نامه رسمی خطاب به فلترینلی نوشت و در آن با انتقاد شدید از او، گفت که این ناشر ایتالیایی آدمی فاقد نجابت است که میخواهد کتاب او را چاپ کند. این در حالی بود که چند روز بعد، در نامهای خصوصی به او نوشت که چقدر خوشحال است که فلترینلی گول درخواستهای احمقانه و وحشیانهای را نخورده که با امضای پاسترناک فرستاده شده است. پاسترناک گفته بود که امضای او عملاً جعلی است، چرا که آن را با خشونت و تهدید از او گرفتهاند و ابراز داشته بود که «به زودی ژیواگوی ایتالیایی خواهد آمد. بعد نوبت به ژیواگوی فرانسوی، انگلیسی و آلمانی میرسد و یک روز هم شاید ژیواگو فاصله بعیدی را طی کند و به روسیه هم بیاید»!
پاسترناک در سالهای 1946 تا 1950، هر سال برای اشعارش نامزد جایزه نوبل میشد. کتاب دکتر ژیواگو بعد از زبان ایتالیایی، به زبانهای انگلیسی و فرانسوی هم ترجمه شد و تحسین همگان را در دنیا برانگیخت. آلبر کامو، برنده جایزه نوبل کتاب دکتر ژیواگو را نامزد نوبل ادبیات کرد، اما یک مشکل وجود داشت و آن هم این که کتاب باید به زبان اصلی هم چاپ میشد تا مورد بررسی قرار گیرد.
به سرعت یک نسخه روسی از این کتاب به دست آکادمی رسید که نام ناشر آن فلترینلی قید شده بود، و این در حالی بود که ناشر ایتالیایی آن را چاپ نکرده بود. همین شد که این ناشر و پدرش شک کردند که دست CIA در کار باشد. در کتاب زندگینامه فلترینلی آمده است که «یک بار که کتاب به نسخه اصلی را همراه داشتم، هواپیمای ما به دروغ به دلیل شرایط خطرناک در فرودگاه مالت فرود آمد. میگویند که همان جا بود که از نسخه روسی کتاب عکس گرفتند تا بعداً آن را منتشر کنند».
ناشر ایتالیایی بعدها هم نوشت که در همان زمانها که همه دنیا این کتاب را تحسین میکردند، دعواهایی بین او و بعضی از انجمنهای ادبی شکل گرفت که همه فعالیتهایی ضد شوروی داشتند.
از نخستین افرادی که به دنبال نسخه روسی داستان بودند، میتوان از نیکولای نابوکوف نام برد که دبیر کل کنگره آزادی فرهنگی بود. چند سال بعد مشخص شد که این سازمان مستقر در پاریس، مهمترین وسیله CIA برای جلب توجه روشنفکران ضد شوروی در اروپا بوده است.
کارلو فلترینلی، پسر ناشری که کتاب را چاپ کرد، میگوید که ربطی بین ماجرا و جایزه نوبل نمیبیند.
تولستوی هم میگوید که رد انتشارات و مهاجری را پیدا کرده که کتاب را تایپ کرده و به ایتالیا برده است. او با چند مامور سابق CIA هم در این باره صحبت کرده است.
در این میان، مسئولان شوروی شکی نداشتند که پاسترناک حامیانی غربی دارد. پاسترناک در تلگرافی که برای مقامات نوبل فرستاد نوشت: «بینهایت سپاسگزار، هیجان زده، مفتخر و خجالتزده هستم». پسرش میگوید که او برای چند ساعت بسیار خوشحال شده بود.
شوروی بلافاصله اقدامات بسیاری را علیه او انجام داد. او را مجبور کردند که جایزه را رد کند و بعد هم از اتحادیه نویسندگان بیرونش انداختند. در آنجا 29 نفر از نویسندگان، از جمله دوستان قدیمی او علیه او حرف زدند. مقامات KGB هم از قبل به دنبال زندانی کردن او بودند و شاید جایزه نوبل و شهرت بینالمللی نگذاشت به خواستهشان برسند. تولستوی میگوید: «KGB میخواست او را نابود کند. یک نسخه روسی و یک جایزه نوبل بود که توانست جان او را نجات دهد».
با این حال، پاسترناک کمی بعد درگذشت. او اوضاع جسمانی خوبی نداشت و حملات ماموران شوروی هم باعث شد که حال او رو به وخامت برود و یک سال بعد جانش را در سن 70 سالگی از دست بدهد. پسر او که جایزه نوبل پدرش را در سال 1989 و در همان دوران شوروی دریافت کرد، میگوید: «بعضی از دوستانش میگفتند که کاش جایزه را یک سال بعد به او میدادند، زمانی که جنجال فروکش کرده بود و اوضاع آرامتر شده بود. نمیدانم».