«جمعیت بهسرعت از پلههای مترو ایستگاه ۱۵ خرداد بالا و پایین میروند. خبری از تعطیلی بازار نیست و بساط دستفروشها هم پهن است. کرکره مغازهها بالاست. بعضیها هم انگار برای بازکردن مغازه هنوز تردید دارند و کرکرهها را نصفهونیمه بالا بردهاند. بازار طلافروشها بسته است و روی بنر ورودی نوشته شده به دستور ستاد کرونا این بازار تعطیل شده. کمی جلوتر که میروی اما خبری از تعطیلی نیست. مغازههای راسته بازار کفاشها و پارچهفروشها باز هستند و مردم هم مشغول خرید. محمد یکی از پارچهفروشهای بازار سررسیدی را از کشوی میز بیرون میکشد و میگوید: «این موعد چکهای چند ماه آینده من است. به غیر از این اجاره مغازه و مالیات و حقوق کارگر هم هست. هر بار هم که تهران وارد پیک جدید کرونا میشود، اولین جایی که دستور تعطیلیاش را میدهند بازار است. ما چه گناهی کردهایم که بازاری شدهایم؟ این ۶ روزی که تهران تعطیل شد مجبور شدیم تعطیل کنیم. البته روز اول خیلی از مغازهها باز بودند اما مأموران نیروی انتظامی در نقاط مختلف بازار مستقر شدند و اعلام کردند باید تعطیل کنید. اتحادیه هم از روز قبل پیامک داد و گفت کسی حق ندارد مغازهاش را باز کند البته از روزی که تهران قرمز شد، خیلیها حاضر نشدند تعطیل کنند. اگر در بازار بچرخید میبینید کرکره خیلی از مغازهها بالاست. در پیکهای قبلی نظارت خیلی جدیتر بود اما این بار مثل قبل سفت و سخت نگرفتند.»
پیک پنجم کرونا سریعتر از چیزی که تصور میکردیم سراغ پایتخت آمد و رنگ شهر را قرمز کرد. البته آمار و شواهد نشان میدهد که رنگ و روی تهران کبود است و این وضعیت وخیم تا هفته آینده نیز ادامه دارد. با شروع پیک پنجم و وخیمشدن وضعیت تهران، ستاد کرونا دستور تعطیلی ۶ روزه پایتخت را صادر کرد. تصور خیلیها این بود با این تعطیلی روند گسترش ویروس کرونا متوقف میشود اما سیل خودروهایی که جادههای خروجی را مسدود کرده بودند و مغازهها و پاساژهایی که تا پاسی از شب باز بودند نشان داد نتیجه برعکس خواهد شد. چنانچه با پایان تعطیلات اجباری تهران، ستاد کرونا اعلام کرد اصناف در این ۶ روز به این دستورالعمل توجهی نکردهاند، اما چرا اصناف و مغازهداران برخلاف پیکهای قبلی حاضر نیستند کسب و کارشان را تعطیل کنند؟
در یکی از خیابانهای فرعی سراغ صنف کاشی و سرامیک و شیرآلات میروم. خبری از تعطیلی نیست و تعدادی از فروشندهها هم جلوی مغازهها گرم صحبت هستند. فرشاد دل پری از اداره مالیات دارد و میگوید مالیات روزهایی را که با دستور ستاد کرونا تعطیل کردیم هم از ما گرفتند: «کاسبجماعت که حقوق ثابت ندارد و هیچ حمایتی هم نمیشود. اگر مجبور نباشد با ستاد کرونا همکاری نمیکند. در چهار پیک قبلی وعدههای زیادی برای حمایت از مغازهداران دادند. گفتند تعطیلی اجباری شما را جبران میکنیم اما وقتی رنگ قرمز تهران نارنجی و زرد میشود مسئولان هم ما را فراموش میکنند. یکی از همین وعدهها بخشودگی مالیات بود. تا قبل از این فقط مالیات سالانه مغازه و مالیات تابلو میدادیم ولی مالیات کارتخوان هم اضافه شده و هر چقدر میگوییم سال قبل کاسبی نکردیم قبول نمیکنند. وقتی مجبوریم مغازه را تعطیل کنیم برای چه چیزی باید مالیات بدهیم؟ ما نه حقوق ثابت داریم نه پاداش. مجبوریم مغازه را باز کنیم. کرونا بگیریم بهتر است تا با چک برگشتی و شرخر مواجه شویم و از دست طلبکار فرار کنیم. این بار هم بر خلاف پیکهای قبلی سختگیری زیاد نبود. دفعه قبل ماشین کلانتری چند بار این خیابان را بالا و پایین میکرد و آژیر میکشید اما این بار سختگیری نکردند. اتحادیه هم زیر بار تعطیلی نرفت و پیامک برای ما نفرستاد.»
مصطفی یکی از مغازهداران پاساژ اندیشه میگوید در پیکهای قبلی اولین جایی که با دستور ستاد کرونا بسته شدند پاساژها بودند. وقتی هم در پاساژ بسته میشود یعنی کار و کاسبی و نان ۱۰۰ تا ۳۰۰ نفر آجر است. ما طی این ۶ روز تعطیلی فقط یک روز تعطیل شدیم. همین یک روز هم صدای همه درآمد و البته سختگیریها هم مثل قبل نبود: «وقتی اعلام کردند تهران ۶ روز تعطیل است روز اول این پاساژ را تعطیل کردند اما همه کسبه اعتراض کردند و در تماس با دوستان متوجه شدیم بقیه پاساژهای تهران تعطیل نیستند. بعد از اعتراض، پاساژ ما را هم باز کردند. روز دوم مأموران اداره اماکن با قطعکردن برق پاساژ گفتند باید مغازهها را تعطیل کنیم. این بار رفتیم مقابل اداره اماکن و مجوز بازگشایی را گرفتیم. در پیکهای قبلی وعدههایی برای حمایت از ما دادند که عملی نشد و به همین دلیل این بار کمتر کسی به دستورات ستاد کرونا توجه کرد. مغازههای سطح شهر که همه باز هستند و اگر قبلاً کرکرهها را تا نیمه بالا میدادند الان کامل بالاست. دیگر خبری هم از بخشش اجاره مغازه که روزهای اول کرونا شاهد بودیم نیست و صاحب مغازه تا ریال آخر اجارهاش را میگیرد. اداره مالیات هم اهمیتی به این که سال قبل دو ماه تعطیل بودیم نداد و مالیات یک سال را کامل از ما گرفت. همه فشار روی کاسبهایی است که چک و بدهی دارند. برای کارمندها ۶ روز تعطیلی با ۶۰ روز تعطیلی تفاوتی نمیکند. حقوقشان را سر ماه کامل میگیرند ولی ما وقتی مغازه را ببندیم، از کجا بیاوریم بخوریم؟»
اطراف دانشگاه تهران خلوتتر از روزهای دیگر است. بحث داغ این روزهای راننده تاکسیها واکسن کرونا است که به نوبت برای تزریق راهی بوستان ولایت میشوند. کمی بالاتر تابلوی کافیشاپ و عکس لیوان قهوه روی آن خودنمایی میکند. خبری از مشتری نیست و صاحب کافه هم فاکتورهای خرید را بالا و پایین میکند. مریم معتقد است تعطیلات ۶ روزه فقط برای ادارات دولتی و بانکها بود و اطلاعیهای از صنف کافیشاپها یا اماکن به آنها داده نشد: «این بار خبری از قاطعیت قبل نبود. اطلاعرسانیها هم بیشتر مردم را سردرگم کرد. یک بار اعلام میکنند همه شهر تعطیل است و یک بار هم میگویند فقط ادارات و بانکها. ما هم وقتی دانشگاهها تعطیل باشند، مشتری نداریم و بهسختی این روزها را میگذرانیم. وقتی هم وعدهها عملی نمیشود طبیعی است اصناف به خواسته ستاد کرونا توجهی نشان نمیدهند. مثلا گفتند بخشی از مالیاتها را میبخشند اما اداره مالیات به من گفت بخشنامهای در این ارتباط به آنها داده نشده و همه مالیات را گرفت. گفتند به مشاغلی که ضرر کردهاند وام میدهند که بعد از چند هفته دوندگی و ثبت نام در سایت و بارگذاری مدارک گفتند ۱۶ میلیون وام به من تعلق میگیرد که باید برای آن چک و ضامن دولتی ببرم. ۱۶ میلیون چه دردی از من دوا میکند؟ وقتی هیچ حمایتی نمیشود نباید از اصناف انتظار همکاری داشت.»
یکی از اعضای اتاق اصناف هم که نمیخواهد نامی از او برده شود، تأکید میکند تعطیلی اصناف تأثیری بر کاهش کرونا نداشته و این تعطیلیها صرفاً مشکلات زیادی را برای صنوف مختلف ایجاد کرده است: «این روزها خیلی از اصناف ورشکسته شدهاند و هر روز تعدادی از آنها برای باطلکردن جواز کسبشان به اتحادیه میآیند. شرایط آنها را درک میکنیم. متأسفانه ما تنها به فرستادن پیامک و درخواست شفاهی بسنده کردهایم و واحدهای نظارتی هم که فقط تذکر میدهند. با این حال اداره اماکن هم دیگر مغازه متخلف را پلمب نمیکند. در پیکهای قبلی سختگیری بیشتر بود اما این بار سخت نگرفتیم، البته خیلی از کسبه هم خودشان موارد بهداشتی را رعایت میکنند. ما هم به عنوان متولی اصناف از سال گذشته تا امروز مجوز برگزاری حراج ندادهایم چون امکان بیماری در حراج بیشتر است. امیدواریم زودتر کرونا ریشهکن شود چون مردم امروز غم نان را به غم جان ترجیح میدهند.»