این زن در توضیح بیشتر به مأموران گفت: حدود 2 ماهی است که از دخترم خبری ندارم و دامادم محمود هم مدعی است که سوسن را طلاق داده و از او خبری ندارد اما اطمینان دارم که اگر دخترم طلاق گرفته بود به خانه من میآمد. آخرین بار همراه دختر و دامادم برای فروش خانهای که 3 دانگ آن بهنام من و 3 دانگ آن به نام سوسن بود به بنگاه رفته بودیم اما سر مسألهای با دامادم بحثمان شد و او هم با قهر بنگاه را ترک کرد و معامله انجام نشد و پس از آن هم دیگر از دخترم خبری ندارم.
با شکایت این زن، محمود احضار شد و در بازجوییها عنوان کرد که سوسن را طلاق داده و از سرنوشت او خبری ندارد. درحالی که 9 ماه از این ماجرا گذشته بود پلیس متوجه شد که خودروی سوسن فروخته شده است. به این ترتیب محمود دوباره مورد بازجویی قرار گرفت و به ناچار به قتل اعتراف کرد و گفت: آن روز وقتی در بنگاه با مادرزنم بحثمان شد با سوسن به خانه برگشتیم اما درگیر شدیم، او شروع به داد و فریاد کرد و من از ترس آبرویم دهانش را گرفتم و سپس با شال او را خفه کردم و بعد هم جنازهاش را با کمک پسرعمویم در فیروزکوه دفن کردیم.
به دنبال اظهارات محمود، پسرعمویش هم بازداشت شد. وی در بازجوییها عنوان کرد: آن روز محمود با من تماس گرفت و گفت که من در فیروزکوه هستم. از من خواست کلید ویلای پدرش را ببرم. در آنجا دیدم زنی روی صندلی عقب خوابیده که محمود در توضیح ماجرا گفت با زنی تصادف کرده و او فوت شده و میخواهد او را دفن کند.
در ادامه تحقیقات ثابت شد پسرعمویش در این ماجرا نقشی نداشته و برای وی قرار منع تعقیب صادر و پرونده اتهامی قاتل به شعبه 2 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه، پدر و مادر سوسن برای دامادشان درخواست حکم قصاص کردند ،سپس محمود به جایگاه رفت و منکر قتل عمدی شد و گفت: آن روز وقتی با همسرم بحث کردم او شروع به جیغ و داد کرد. از ترس این که همسایهها صدایش را بشنوند دستم را جلوی دهانش گرفتم، من عاشق زنم بودم و قتل او یک اتفاق تلخ بود. حالا هم پشیمانم. باور کنید فقط برای ساکت کردن او دهانش را گرفتم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و وی را به قصاص محکوم کردند.