آفتابنیوز : آفتاب - مهسا امرآبادی: بسیاری از تحلیلگران سیاسی، محمدرضا باهنر، دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین و نایب رییس مجلس شورای اسلامی را چهره پنهان تصمیمگیریهای دولت و مجلس میدانند. آنان و برخی از نمایندگان اصلاحطلب مجلس هفتم، دخالتهای باهنر را دلیل اصلی ناموفق شدن استیضاحها و سرانجام یافتن تحقیق و تفحصها عنوان میکنند.
هرچند که نایب رییس اصولگرای مجلس هفتم، همواره این اتهامات را نادرست و ناصحیح خوانده، اما این سخنان هنوز در میان شخصیتها و تشکلهای سیاسی منتقد دولت وجود دارد.
آنچه در پی میآید متن گفتگوی محمد رضا باهنر با آفتاب است:
رقبای سیاسی اصولگرایان، مجلس هفتم را یکی از عوامل رشد فزاینده تورم و گرانی میدانند. آنان معتقدند علیرغم همفکری و همسویی مجلس و دولت و همچنین رشد ناگهانی قیمت نفت، پارلماننشینان نتوانستند گرانی را مهار کنند و نظارت دقیقی بر عملکرد اقتصادی دولت نداشتند. آیا شما مجلس را در این زمینه مقصر میدانید؟
پدیده تورم به بسیاری از پارامترها متصل است و نمیتوان به تورم به صورت مجرد نگریست بلکه باید عوامل مختلف را بررسی کرد و یک کار تطبیقی انجام داد.
در مورد افزایش قیمت نفت باید گفت که ما از سال 84 تصور میکردیم که یک «مرض هلندی» در انتظار اقتصاد ایران است که باید مدیریت و کنترل شود.
لازم به یادآوری است اتفاقات مشابه در گذشته نیز بوده، در سال 54 و قبل از پیروزی انقلاب نرخ تورم حدود 40 یا 50 درصد رشد داشت و در مقطع دیگر یعنی در سال 72 نیز که دولت مقتدر آقای هاشمی سر کار بود، نرخ تورم 49 درصدی را تجربه کردیم.
متاسفانه تورم سال گذشته به حدود 20 درصد رسید. همان افرادی که تورم سال 72 را 49 درصد ارزیابی کردند، با استفاده از همان پارامترها نرخ تورم امسال را 20 درصد تخمین زدند. البته احساس مردم همیشه بیش از تورم واقعی است.
حال باید از دو منظر به این مساله نگریست. اگر دولت نهم و مجلس هفتم هیچ تمهیدی نیاندیشیده و یا به اندازه دولت آقای هاشمی کار کرده بودند، اکنون میبایست منتظر تورم 50 درصدی بودیم. از سوی دیگر اگر سوال شود که آیا میتوانستیم این تورم را کنترل کنیم، پاسخ میدهم، شاید در حد 5 درصد امکان کنترل تورم وجود داشت اما خسارتهای دیگری مانند بیکاری متوجه کشور میشد. زیرا به ازای 20 درصد تورم، نرخ بیکاری برای اولین بار پس از انقلاب زیر 10 درصد رسید. هیچ زمانی نرخ بیکاری کمتر از 10 درصد نبوده و البته اشتغال و رونق، تورم را تحریک میکند. اگر مجلس و دولت هیچ کاری انجام نداده و مانند دولتها و مجالس گذشته عمل کرده بودند، باید منتظر تورم 50 درصدی بودیم.
حال این که کارهای ما کفایت می کند یا نه، به نظر من می توانستیم کاری کنیم که 4 یا 5 درصد تورم کمتر باشد، البته در این صورت با رکود اقتصادی، بیکاری و بسیاری از مشکلات دیگر مواجه میشدیم.
آقای باهنر، برخی از منتقدان، شما را چهره پنهان تصمیمسازی برای اصولگرایان مجلس و دولت میدانند. از سوی دیگر شما یکی از جدیترین حامیان دولت آقای احمدینژاد در مجلس هستید، آیا دولت درباره اقدامات خود مانند تعیین کابینه، معرفی وزرا، انحلال سازمان برنامه و بودجه و بسیاری از مسایل دیگر با شما و فراکسیون اصولگرایان، مشورت مستقیم دارد و آیا شما و اصولگرایان مجلس اکنون میتوانید پاسخگوی عملکرد دولت مطبوع خود باشید؟
متاسفانه یک مشکل اساسی در کشور داریم و آن هم عدم وجود احزاب شناسنامهدار تعریف شده و قانونمند است. سیاسیون ایران تحت گرایشهای سیاسی فعالیت می کنند اما ضابطهمند نیستند. بنابراین از عیبهای اساسی این است که ما مسئولیت کارهای همدیگر را قبول نمیکنیم، نه دولت مسئولیت کارهای مجلس را قبول میکند و نه مجلس حاضر است مسئولیت اعمال دولت را برعهده گیرد، این موضوع یکی از مشکلات اساسی است که باید حل شود و مملکت باید دارای چند حزب پاسخگو، قدرتمند و شناسنامهدار باشد که در قبال رفتارشان پاسخگوی مردم باشند.
حمایت من از دولت آقای احمدینژاد، به دلیل همسو و هم گرایش بودن نیست، بلکه به نظر من مجلس باید حامی دولت باشد تا کارها پیش رود. اگر مجلس بخواهد برای دولت مزاحمت ایجاد کند، دولت را پنچر میکند و اجازه کار کردن نمیدهد.
ما درسال اول مجلس اصلاحات همپوشانی داشتیم. تغییراتی که مجلس هفتم در بودجه دولت آقای خاتمی اعمال کرد، بسیار کمتر از تغییرتی بود که در بودجههای دولت آقای احمدینژاد دادیم.
از سوی دیگر سال اول دوران آقای خاتمی، با مجلس پنجم همزمان بود دولت ایشان توانست برای تمامی وزرای خود از مجلس پنجم رای اعتماد بگیرد. یعنی مجلسی که با خاتمی همسو و همگرایش نبود، به تمام وزرای آن رای داد.
سال اول مجلس هفتم نیز تعدادی از نمایندگان قصد استیضاح آقای حاجی را داشتند و ما نگذاشتیم. این موضوع هم به دلیل همسویی با آقای خاتمی یا حاجی نبود بلکه به اعتقاد ما دولت و مجلس اعم از همسو و همگرایش بودن یا نبودن، باید با یکدیگر کمترین تنش را داشته باشند، البته به معنای واگذار کردن مسئولیت نظارت مجلس به دولت نیست، کما اینکه مجلس هفتم بر اعمال دولت نظارت داشت.
در ابتدای سرکار آمدن دولت، مجلس هفتم به 4 وزیر پیشنهادی رای اعتماد نداد. برای اولین بار در تاریخ پس از انقلاب این اتفاق افتاد که مجلس به وزیر پیشنهادی رای ندهد و سپس وزیر پیشنهادی بعدی نیز نتواند رای اعتماد بگیرد.
متاسفانه در این میان مشکلی وجود داشت. نشریات و رسانههای مکتوب یا مجازی که رقیب اصولگرایان محسوب میشدند، در صورت تصویب لایحه دولت، میگفتند که مجلس در مشت دولت است و اگر لایحه دولت تصویب نمیشد، مینوشتند که بین اصولگرایان اختلاف افتاده است.
نظارت مجلس بر دولت نیز یا کیفی و یا کمی است. اگر از نظر کمی نگاه کنیم، تعداد استیضاحهای مجلس هفتم بسیار زیاد بود.
اما غیر از یک مورد، هیچ کدام از استیضاحها موفق نبود.در طول تاریخ انقلاب، 25 استیضاح انجام شده که تنها 4 استیضاح به ثمر رسید. در مجلس ششم حتی یک استیضاح هم با موفقیت همراه نبود حال آن که حداقل مجلس هفتم یک استیضاح را در کارنامه خود دارد.
دولت آقای احمدینژاد و شخص ایشان، افرادی غیرحزبی هستند و بارها شاهد موضع گیری آنان علیه احزاب بودهایم. این در حالی است که شما همواره یکی از جدیترین مدافع قدرتمندی و گسترش احزاب هستید. شما با توجه به این که یک فرد برآمده از یک حزب و دبیرکل یکی از احزاب هستید،چگونه با دولت همکاری و تعامل دارید؟
من معتقد نیستم که آقای احمدینژاد با وجود احزاب مخالف باشد، اما آن چه بر آن تفاهم داریم، عدم وجود احزاب قدرتمند است. متاسفانه ما احزاب قدرتمند دولتساز و نهادینه شده در کشور نداریم به همین دلیل جریانات سیاسی، پاسخگوی رفتار نماینده مطبوع خود نیستند.
اما این موضوع دلیل انجام نشدن کارها نیست. کارهای مملکت باید انجام شود، اکنون دوران غیبت احزاب است. به اعتقاد من با وجود احزاب، کارها دقیقتر و بهتر جلو میرود. یکی از کارهای مجلس هشتم باید تصویب قوانینی باشد که به احزاب، شخصیت حقیقی و حقوقی دهد تا احزاب و تشکلهای سیاسی هم پاسخگو باشند و هم در چارچوب آزادیها، فعالیت داشته باشند.
در این صورت چرا در مجلس هفتم به سمت تصویب چنین قانونی گام برنداشتید؟ این مساله نیازمند یک اراده عمومی است. برای مثال در اصل 44 قانون اساسی مدتها اختلاف نظر بود، اما هر چه زمان بیشتری سپری شد، این اختلافات به یکدیگر ساییده شد و با سیاستهایی که مقام معظم رهبری ابلاغ فرمودند، اکنون در مورد اصل 44 هیچ اختلافی وجود ندارد، حتی افرادی که از نظر سیاسی با ما در یک جبهه نیستند هم در سیاست اصل 44 همسویی دارند.
در رابطه با احزاب نیز باید به این فضا برسیم و باید فرهنگسازی عمومی و یک اراده ملی به وجود بیاید.
متاسفانه هنوز برخی افراد به مستقل بودن خود افتخار می کنند و با افتخار می گویند ما مستقل هستیم و به هیچ گروهی وابسته نیستیم. در حالی که از قدیم هم افرادی که قبیله بزرگ داشتند به آن افتخار میکردند.
در مسایل سیاسی هنگامی که کسی میگوید من مستقل هستم، یعنی هیچ پشتوانهای و هیچ فکر طراحی شده ندارم. یک فرد چقدر میتواند در مسایل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بینالمللی خبره و پاسخگو باشد؟
داشتن مشاورهای قوی افتخار است نه اینکه بگوییم تنها هستم و همه کار را خودم انجام میدهم.
در این دوره از انتخابات، هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان با وجود تلاش بسیار نتوانستند به وحدت و ائتلاف برسند. در این که اصولگرایان هم دچار تفرقه شدند تردیدی وجود ندارد. بنابر اعتقاد برخی از تحلیلگران، اصولگرایان به دو دسته حامیان و منتقدان دولت تقسیم شدهاند و برخی از اصولگرایان منتقد دولت، مجلس هفتم را وکیلالدوله نام نهادند. ریشه این اختلاف و انشقاق اصولگرایان در چیست و آیا جدایی اصولگرایان از یکدیگر امری اجتناب ناپذیر بود؟
در جریانات سیاسی، انشقاق باید به حد نصاب برسد. ما مدعی نیستیم که همه اصولگرایان را تحت پوشش جبهه متحد اصولگرایی قرار دادهایم. من از روز اول میگفتم که 80 تا 85 درصد تحت پوشش جبهه متحد هستند و 20 درصد هم اتفاق نظر ندارند. حال ممکن است 5 نفر دیگر هم دور هم جمع شوند و بگویند که ما مثلا «اصولگرایان مدرن» هستیم. اما باید دید وزنها چقدر است.
از نظر عدد و رقم، 80 تا 85 درصد اصولگرایان اکنون زیر چتر جبهه متحد هستند.
تعدادی از دوستان در مجلس معتقدبودند که باید از همه اختیارات نمایندگی خود استفاده کرد و اگر مثلا دولت 20 درصد نارسایی دارد باید وارد کار شد و دولت را از کار انداخت. اما ما معتقدیم که باید به صورت نسبی عمل کرد. می شود به وسیله قانون مسیر دولت را اصلاح کرد، زمانی با تذکر و جای دیگر با سوال کردن.
طبق قانون امضای 10 نماینده برای استیضاح یک وزیر کافی است و به طور قاطع میگویم هیچ وزیری نیست که در مجلس 10 مخالف نداشته باشد، همه وزرا در مجلس حداقل 10 مخالف را دارند. در این صورت باید هر هفته در مجلس استیضاح داشته باشیم، 10 نفر دور هم جمع میشوند و قصد استیضاح وزیر را دارند. مطرح شدن استیضاح هم در مملکت تاثیر میگذارد.
با این حال اگر احساس کنیم که مجلس برای استیضاح کردن یک وزیر مصمم است و استدلال قوی هم دارد، خودمان هم به جمع استیضاحکنندگان میپیوندیم، اما اگر ببینیم 10 نفر میخواهند وقت مجلس را بگیرند و در آخر هم رای نیاورد، ما با مذاکره و صحبت، سعی میکنیم استیضاحکنندگان را قانع کنیم.
اما شما در هیچ کدام از استیضاح تا کنون شرکت نکردهاید.
بله اگر زمانی 120 نماینده مصمم شوند که یک وزیر را استیضاح کنند، من حتما مقاومت نمیکنم.
برای مثال استیضاح آقای فرشیدی، دلایل بسیار محکمی داشت و بسیاری از اصولگرایان، خواهان استیضاح ایشان بودند.
در مجلس عدد و رقم مهم است. شاید 50 نماینده از منظر بیرونی بسیار زیاد باشد اما تعداد زیاد در مجلس یعنی 130 نفر.
به عنوان سوال آخر؛ شما در سخنانی، جان برخی از نمایندگان مجلس ششم را مدیون رافت اسلامی دانسته بودید. آقای تاجزاده نیز چندی پیش در پاسخ به این سخن گفتند که «ادبیات برخی اصولگرایان از شاه بدتر شده چرا که شاه گفت، هر کس مخالف است پاسپورت بگیرد و برود اما آقای باهنر گفتهاند نمایندگان مجلس ششم جان خود را مدیون رافت اسلامی هستند»، آیا براساس این دیدگاه، معتقدید که در نظام اسلامی باید منتقدان سیاسی را حذف فیزیکی کرد؟
آقای تاجزاده نباید این بحثها را به خودشان بگیرد. مگر اینکه واقعا مسالهای در میان باشد. من گفتم در مجلس ششم نمایندگانی داشتیم که در زمان جنگ سرد با آمریکا، با مقامات آن کشور مذاکره کردند و گفتند که اگر برای مثال بانک یا چیزهای دیگر را تحریم کنند، ایران زودتر تسلیم میشود. اسم این کار جاسوسی نیست، اما خیانت به ملت است. حال کشور اسلامی ایشان را محاکمه نکرد، اما این فرد دیگر نمیتواند نماینده مملکت باشد. نماینده مجلس باید چارچوب قانون اساسی، نظام و اصول اساسی را قبول داشته باشد تا بتواند عضو مجلس شورای اسلامی باشد.
بحث من به هیچ وجه در خصوص نمایندگان مجلس ششم نبود. شخصیتهایی مثل آقای تاجزاده که آدمهای سیاسی و اهل مطالعه هستند نباید به یک جمله نوشته شده در یک روزنامه اکتفا کنند، شاید میخواستند بر علیه من در دادگاه دادخواستی تنظیم کنند، آن وقت میتوانند به یک روزنامه استناد نمایند؟