بعد از آن روزهای تیره و تار تیرماه که کرونا سیستان و بلوچستان را درنوردیده بود، واکسیناسیون سرعت بیشتری پیدا کرد و حالا به ۳۵سالهها رسیده است، اما در این میان بیشناسنامهها نوبتشان میآید و میرود و فقط واکسن زدن دیگران را با حسرت نگاه میکنند.
فاطمه کی خواه، پزشکعمومی که در یکی از اردوهای جهادی حاشیه شهر زاهدان شرکت کرده، از روزهای تلخی میگوید که نتوانسته افراد بدون شناسنامه را واکسن بزند: «۶۰بیمار را در محله همتآباد (در حاشیه شهر زاهدان) ویزیت کردم، واکسن هم همراهم بود، اما ۵۰ نفرشان هیچ مدرک هویتی نداشتند تا بتوانم برایشان تزریق کنیم. خیلی تلخ بود آن لحظاتی که بدون زدن واکسن، درمانگاه را ترک میکردند.»
طعم تفاوت قائلشدن این بار از همیشه برای بیشناسنامهها تلختر است؛ شاید هم کشندهتر! مشکل فقط واکسن نیست، آنها اگر از کرونا هم بمیرند، به دلیل نداشتن مدارک هویتی در هیچ آماری نمیآیند. از اول نبوده و در آخر هم نیستند.
شفیعه، دختر جوان بیشناسنامه میگوید: «کشتهها را به لار میآورند یا میبرند گوربند (در نزدیکی زاهدان) دفن میکنند. وحشتناک است، هر کس میبیند روحیهاش را از دست میدهد.» بسیاری از این مردگان جواز دفن ندارند، زنده بودند هم مدرکی برای زندگی کردن نداشتند، این است که بدون هیچ تشریفاتی دفنشان میکنند؛ «هر روز از قبرستان کنار خانه صدای شیون و ناله میآید، با مرگ همسایه شدهایم. این است که دوست دارم واکسن بزنم؛ هم خودم و هم مادرم.» امیدوار است به روزی که واکسن بزنند و از شر این بیماری خلاص شوند، اما ته دلش میداند که بدون مدرک شناسایی چنین چیزی ممکن نیست. چشمهایش ترکیبی از امید و ناامیدی است.
آمار مشخصی از تعداد بیشناسنامههای استان سیستان و بلوچستان وجود ندارد، اما در برخی ارزیابیها تا ۱۰۰ هزار نفر عنوان شدهاند که بهگفته نماینده پیشین شهر زاهدان، ۳۰ درصد از این افراد در شهر زاهدان زندگی میکنند؛ ۱۰۰ هزار نفری که در آمارهای میلیونی افراد در نوبت واکسن، گم شدهاند و به چشم نمیآیند.
نور، دختر بدون شناسنامه دیگر که شنیده برای استان واکسن آمده و به اندازه کافی برای همه هست، میگوید: «ما هم مردم همین کشوریم، حالا همین یکبار بیخیال شناسنامه و کارت ملی میشدند و ما را هم واکسن میزدند، ما کرونا نمیگیریم؟ جان ما در خطر نیست؟ واکسن چیست که از ما دریغ میکنند؟»
بدون بیمه، بدون درمان
بیشناسنامهها دغدغهشان فقط واکسن نیست. درمانهای سنگین بیماری کرونا هم روی دوششان سنگینی کرده و آزارشان میدهد. شناسنامه که نباشد، بیمه نیست و بیمه که نباشد، هزینههای درمان سر به فلک میگذارد.
دکتر کیخواه میگوید: «بعضیها از دفترچه بیمه همسایهها یا سایر اعضای خانواده استفاده میکنند؛ مثلا خانمی ۵۰ ساله دفترچه بچه ۶ ساله را آورده بود و من هم نمیتوانستم داروی یک زن ۵۰ ساله را در دفترچه کودک بنویسم.»
به عقیده او، یکی از علتهای فوت بیماران بیشناسنامه عدم مراجعه به بیمارستان است؛ «بسیاری از این افراد با سطح اکسیژن خون بسیار پایین از رفتن به بیمارستان امتناع میکنند؛ چون مدارک هویتی و بیمه ندارند و همین یک مسئله، حضور آنها در بیمارستان را سخت و طاقتفرسا میکند. این میشود که عطای رفتن به بیمارستان را به لقایش میبخشند، میروند در خانه و بعد هم سرنوشتشان نامعلوم میشود. هیچکس نمیداند آنها میمیرند یا زنده میمانند.»
بسیاری از بیشناسنامهها در محلههایی زندگی میکنند که از درمانگاه و مدرسه و اماکن عمومی دیگر دور است. نور میگوید باید حداقل ۲ ساعت پیادهروی کنند تا برسند به جاده. ماشین هم پیدا نمیشود و مجبورند برای اینکه به شهر بروند، سوار کامیونها یا وانتهایی شوند که از شهرک صنعتی میآیند؛ «شبها تقریبا رفتوآمد به شهر غیرممکن است؛ چون هیچ وسیله نقلیهای از آن محدوده عبور نمیکند.»
پزشکان استانی میگویند کمترین هزینه برای درمان یک بیمار سرپایی کرونا، شامل یک دارو و سرم ساده حدود ۱۰۰ هزار تومان میشود. برخی بیماران زن که اغلب بیشناسنامهاند برای تهیه همین مبلغ جلوی در داروخانهها با بچههایشان مینشینند و از مردم خواهش میکنند هزینه نسخهشان را پرداخت کنند.
واکسیناسیون بیشناسنامهها که نه بیمه دارند و نه زیرنظر نهادهای حمایتی هستند، میتواند از رنج آنها بکاهد. اما کسانیکه حتی خانهشان در زمینهای غیرمجاز ساخته شده و نامشان در هیچ مرکز بهداشتی ثبت نیست، چگونه امید داشته باشند به دریافت ۲ دوز واکسن؟
عدهای هم تن به واکسیناسیون نمیدهند
در مقابل افرادی که تمایل به زدن واکسن دارند، کسانی هم هستند که به اشتباه و به دلیل تفکرات غلط و ذهنیت منفی تن به واکسیناسیون نمیدهند؛ کسانی که در فراخوانهای عمومی نوبتشان شده، اما تا به حال برای دریافت واکسن به مراکز درمانی مراجعه نکردهاند.
حسین برومند، دیگر پزشک سیستانی در اینباره میگوید: «در کنار گروه اول که تمایل زیادی به واکسن زدن نشان میدهند، مراجعانی داریم که تن به واکسیناسیون نمیدهند.» البته دوری از مراکز واکسیناسیون نیز یکی از عواملی است که انگیزه شهروندان در این خطه را برای زدن واکسن کاهش میدهد.
محمد یکی از کسانی است که به همینخاطر فعلا واکسن نزده است؛ «اینجا مسافت یک روستا با روستای دیگر خیلی زیاد است؛ چه برسد یک شهر با شهر دیگر. مراکزی که برای واکسن معرفی میکنند خیلی دور است و همین باعث میشود که بسیاری از زدن واکسن منصرف شوند.»
برومند معتقد است که «شاید در حاشیه شهر زاهدان، طرحهای واکسیناسیون خانهبهخانه، مشابه آنچه برای واکسن فلج اطفال انجام میشد، مفید باشد. واکسیناسیون افراد بیشناسنامه هم بهعنوان یکی از آسیبپذیرترین گروهها در برابر کرونا به کاهش همهگیری در حاشیه شهر کمک خواهد کرد. در این مسیر سازمانهای مردمنهاد، بهعنوان تنها حامیان این افراد میتوانند برای شناسایی و تزریق واکسن به کمک مراکز بهداشت بیایند.»
بنا بهگفته مدیرکل ثبت احوال استان سیستان و بلوچستان از سال ۹۲ تاکنون به پرونده بیش از ۹ هزار خانواده فاقد شناسنامه رسیدگی شده که نتیجه آن صدور حدود ۳۰ هزار شناسنامه برای تعدادی از آنهاست. در این میان بیش از هزار و ۵۰۰ پرونده رد تابعیت شدهاند. در سال ۹۹ نیز ۸۰۳ خانواده متقاضی در کمیسیون فاقدان شناسنامه استان پرونده باز کردند که ۲ هزار نفر از آنها موفق به دریافت شناسنامه شده و تابعیت مربوط به ۳۱۱ پرونده نیز رد شده است.
با وجود این همچنان تعداد زیادی از ساکنان حاشیه شهرها و روستاهای سیستان وب لوچستان بیهویت ماندهاند. با اصلاح قانون تابعیت، امیدها برای دریافت شناسنامه این افراد افزایش یافته است، البته روال پیچیده و شرایط سخت اثبات تابعیت ایرانی مادر یا هویت خارجی پدر، همچنان عدهای را بلاتکلیف نگه داشته است؛ افرادی که تحت پوشش هیچ ارگان حمایتی (بهزیستی یا کمیته امداد) قرار نمیگیرند و از خدمات شهروندی مانند بیمه، یارانه و... محرومند؛ مسئلهای که زندگی را برای آنها در شرایط کرونایی دشوارتر کرده است.