مراسم چهلمین روز درگذشت ارشا اقدسی با حضور خانواده و جمعی از همکاران او عصر سهشنبه 30 شهریورماه در قطعه هنرمندان بهشت زهرا برگزار شد.
در این مراسم یکی از دوستان ارشا اقدسی به مزار پیمان ابدی اشاره کرد و گفت، خوش به حال پیمان که رفیقش پیش اوست و اینجا ما هستیم که عزیزان خود را از دست دادیم.
او یاداور شد که از روز درگذشت تا خاکسپاری ارشا خیلی سخت گذشت و شرایط مثل جنگ بود و سپس ادامه داد: یادم می آید روز خاکسپاری وقتی همراه سید جواد هاشمی در بیمارستان بودیم نمیدانستیم اول علی سلیمانی را باید دفن کنیم یا ارشا را.
سپس حسین سلیمانی - بازیگر - با بیان اینکه با ارشا اقدسی شوخی و دعوای زیادی داشتند، گفت: ابزار ما در دعوا آنفالو کردن بود آن هم به این خاطر بود که همیشه نگاهی دلسوزانه به من داشت.سر برنامهای به او گفتم اجازه دهد خودم کارهای بدلم را انجام دهم. این درخواست باعث شد ریتم کارش کند شود ولی مثل یک معلم دلسوز همراهی کرد و اینجا بابت دعواهایی که داشتم از او عذرخواهی میکنم.
او همچنین اضافه کرد: قرار بود با هم تمرینی انجام دهیم و ارشا پیام داد که سفرش کمی طولانی است و نمیخواهد بدقولی کند ولی وقتی برگشت حتماً تمرین میکنیم. من هنوز منتظرم که او برگردد.
در ادامه سید جواد هاشمی بعد از خواندن چند بیت شعر گفت: چقدر با ارشا صفا کردیم و خندیدیم و همه به یاد دارند که او چقدر معرفت، عشق و صفا داشت. من یادم میآید که اعضای تیمش روزی که پیکر او را به محل برنامه دست فرمون بردیم چطور مثل شمع آب شدند ولی الان تازه فقط ۴۰ روز گذشته است.
این بازیگر اضافه کرد:ارشا اقدسی کسی بود که هیچ وقت از مرگ نترسید و از مرگ شیرینتر از زندگی حرف میزد. امکان ندارد که اسمش همراه جسمش دفن شود. باید به پیمان ابدی تبریک کفت که نزدیک اوست. امروز با اشکهایتان برای ارشا لبخند بزنید چون او لبخند شما را دوست داشت و بگذارید لبخند شما را مدام تماشا کند.من باید به تو فرزند ایران و فرزند عشق تبریک بگویم که جایت بسیار خوب است و باید که برای همه ما تو آرزوی آرامش کنی.
در بخشی دیگر مادر این هنرمند بدلکار با قرائت دلنوشتهای خطاب به فرزندش گفت: «۴۰ روز از آسمانی شدنت گذشت و در این مدت از هر گوشه ایران تاسف خود را ابراز کردند. تو هر کجای ایران عزیز که پا گذاشتی از عشق کاشتی نهال مهر رویید و آن مهربانان در مراسم وداع تو از خوزستان عزیز با سنج و دمام بدرقهات کردند و دوستانت استاد جوان و رشید خود را به خاک سپردند. به راستی حق داشتی خاک وطن را سرمه چشم کنی و از وطن و هم وطن دل برنکنی. خوشا که پس از مرگت با اهدای عضو این اخلاص و دلبستگی را دوام بخشیدی. حق داشتی پرچم سه رنگ میهن را با بهانه و بیبهانه بر روی ماشین و چتر و لباست حک کنی. تو واژه مقدس عشق را که این روزها در شکل نادرست خود رنگ فرصت طلبی و فریبکاری به خود گرفته با تقدیم جان شیرینت شرافت بخشیدی.
نازنینم مادر که دستت گرفت و پا به پا برد، هرگز از زمین خوردنت واهمه نداشت که از بلند نشدنت میهراسید و اکنون از تو شیوه مهرورزی و خطا پوشیدن و استقامت را می آموزد. پسرم مطمئن باش روزی که چندان هم دور نیست و همکارانت به سیمرغ دست خواهند یافت ولی تو پیشاپیش نه سیمرغ بدلکاری که عنوان قهرمان شجاع سینما را از سوی مردم و ملت برازنده شدی.
پسر پرتلاش و سخت کوشم میدانم راهی را که پیمان عزیز گشود و تو آن را به دشواری هموار کردی رهروان بسیاری خواهد داشت. بیشک آنان نام تو را به نیکی و بزرگی یاد خواهند کرد.
فرزندم اگر از احوالات من خواسته باشی ملالی نیست فقط برخلاف تو که زخم خوردنها، دل شکستنها و نامردمیهای حرفهات را با خواهر بیان و از مادر پنهان میکردی و همچنان پرشور به راهت ادامه میدادی، باید اقرار کنم داغ تمنا و دوری تو بر دلم نقطهای ایجاد کرده که باید برای آن قسمت سوخته دل که اصل حیات و مرکز عشق و جایگاه احساسات است مرهمی بیابم. باید چارهای بیابم آنگاه به کارنامه پربار تو نگاه کنم و در همان قالب تکراری بنویسم از مسئولین محترم که با تشویقها و حمایتهای بیدریغ خود موجبات پیشرفت و دلگرمی فرزندم را فراهم کردند کمال تشکر را دارم.
ارشایم بیتردید یاد و خاطرت که از هر اصلی، اصلتر بود در سینما ماندگار است. نامت ماندگار پسر ایران و قهرمان شجاع سینما.»
در این مراسم هچنین اشاره شد که ارشا اقدسی از اختصاص دادن جایزهای ویژه به بدلکاری در جشن حافظ خوشحال بود و امید معلم هم در این باره صحبت کرد.
ارشا اقدسی ششم مرداد ماه در جریان همکاری با یک پروژه سینمایی خارجی در بیروت، هنگام فیلمبرداری برای چپ کردن ماشین دچار حادثهای سنگین شد که در نهایت چند روز بعد از دنیا رفت.