به یاد داریم که در سال ۹۷ مستند «هاشمی زنده است» که از صداوسیما پخش شد، سروصدای زیادی به راه انداخت. مستندی که گرچه نامش برگرفته از جمله امام در وصف هاشمی بود، اما آشکارا سخن بنیانگذار انقلاب را تحریف میکرد و میگفت که هاشمی زنده است، چون انحراف زنده است یا یک نمونه بارز دیگر که در دی ماه سال گذشته، حجتالاسلام سعیدی در گفتوگویی با خبرگزاری «فارس» گفته بود: «از یک سال قبل از انتخابات ۸۸ دست به کار شدند و با القای احتمال تقلب و پیشبینی کمیته صیانت از آرا، آهنگ اخلال در روند صحت انتخابات و القای شبهه در اذهان مردم را آغاز کردند و با بهرهگیری از همه ظرفیتهای رسانهای و حتی خطابه خطیب موقت نماز جمعه تهران (خطبه هاشمیرفسنجانی) و عملیات روانی تهدیدآفرین و نامه بدون امضای رئیس دولت کارگزاران و پدر معنوی جریان اصلاحطلب و اعلام پیروزی زودهنگام توسط کاندیدای مورد نظر آنان، همه شرایط را برای وقوع یک فتنه فراهم آوردند....
ریشه اصلی غائلهها، نفوذ یک اندیشه خزنده التقاطی، لیبرالی و سکولاری در درون حاکمیت و رشد و باروری آن بود. در دهه اول انقلاب، حاکمیت با اندیشههای لیبرالی غربگرایانه دولت موقت و نهضت آزادی و تبلور آن در اندیشه بنیصدر مواجه شد که نتوانست چندان ریشه بزند، اما در دهه دوم با حاکمیت کارگزاران (دولت هاشمی) و ورود برخی عناصر تکنوکرات در دولت و قرارگرفتن مرکز تحقیقات استراتژیک در سال ۶۸ در اختیار آقای موسویخوئینی و استقرار آقای حجاریان بهعنوان معاون سیاسی مرکز مذکور زمینه نفوذ و تئوریزه و نهادینهشدن اندیشه لیبرال سکولاریستی فراهم آمد».
در همان مقطع محمد هاشمیرفسنجانی در گفتگو با «شرق» به این سخنان واکنش نشان داد و درباره موضع برادرش در سال ۸۸ گفت: «آقای هاشمی میگفت مسائلی که در پی انتخابات ریاستجمهوری ۸۸ به وجود آمده است، باید در فضایی آرام حل شود. او میگفت بههرحال با همین آماری که اعلام شد، رأیدهندگان به آقای موسوی ۱۳ میلیون نفر هستند که تعداد کمی نیستند و نباید با آنها به صورت قهری و برخورد امنیتی مواجه شد؛ آنها باید جذب انقلاب شوند و درست نیست که بر تنشی که ایجاد شده دامن زده شود. او قائل به ایجاد یک تعامل ملی بود».
یکی دیگر از کلیدواژهها برای حمله به هاشمی «اشرافیگری» است؛ مثلا پارسال بود که صداوسیما مدعی شد که هاشمی در نماز جمعه ۱۸ آبان ۱۳۶۸، گفته است: «این رفتارهای درویشمسلکانه وجهه جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است.
زمان آن رسیده که مسئولین ما به مانور تجمل روی آورند» که این ادعا با واکنش محسن هاشمیرفسنجانی مواجه شد و او خطاب به علیعسگری، رئیس وقت صداوسیما، نوشت: «۱۸ آبان ۱۳۶۸ روز پنجشنبه است و آیتالله هاشمیرفسنجانی در نماز قبل و بعد از این تاریخ نیز چنین عبارتی را به کار نبرده است در میان بیش از ۴۰۰ خطبهای که آیتالله هاشمیرفسنجانی طی سه دهه در نماز جمعه تهران اقامه کردند، تنها یک بار و آنهم در نماز ۹ آذر سال ۱۳۶۹ که واژه مانور تجمل را نه درباره دعوت مسئولان به اشرافیگری، بلکه در تفسیر آیه خذوا زینتکم عند کل مسجد به کار بردند که بر آراستهبودن مسلمانان در مساجد تأکید دارد».
شیوه دیگر تخریب هاشمی، نادیدهانگاشتن نقش او در رویدادهای تاریخی انقلاب اسلامی است؛ برای مثال همین اخیرا صداوسیما در ویژهبرنامههای خود به مناسبت هفته دفاع مقدس نقش هاشمیرفسنجانی را که با حکم امام فرمانده جنگ بود، نادیده گرفت و گویی که اصلا هاشمی در دوران دفاع مقدس وجود خارجی نداشته است!
تخریبهای دوران پساهاشمی فقط مربوط به راستگرایان نمیشود و حتی بعضا میبینیم که برخی از رقبای سیاسی هاشمی در دهه ۶۰ نیز بر او هجمههایی وارد میکنند.
همه اینها تنها بخش کوچکی از تخریبهایی است که بعد از فوت هاشمی علیه او بیان میشود که در تازهترین ادعاهای عجیبوغریب درباره هاشمی، غلامرضا مصباحیمقدم در گفتوگویی میگوید که هاشمی برای عدم حضور در مراسم تنفیذ احمدینژاد در سال ۸۸ خود را مخفی کرده بود. او میگوید که به هاشمی گفته شد: «بالاخره آقای احمدینژاد انتخاب شد، جنابعالی هم رئیس مجمع تشخیص هستید، رئیسجمهور دست راست شما مینشیند و رئیس قوه قضائیه دست چپ شما مینشیند؛ جایگاهتان جایگاه رفیعی است، شما کاری کنید که آقای احمدینژاد را زیر بال بگیرید، به او تبریک بگویید، حمایتش کنید.
گفت: نه، من چنین کاری نمیکنم». مصباحیمقدم ادامه میدهد: «این موجب شد جناب آقای هاشمی در مراسم تنفیذ حکم آقای احمدینژاد هم حضور پیدا نکرد و حتی خبر دارم از دفتر آقا با هلیکوپتر رفتند شمال دنبال ایشان؛ آنجایی که محل استقرار ایشان بود، آنها جا خالی کرده بودند و دختر آقای هاشمی هم گفته بود که به آقای هاشمی دست پیدا نخواهید کرد. خب در مراسم تنفیذ، حضرت آیتالله جنتی جای آقای هاشمی نشسته بودند [و]به این شکل مراسم برگزار شد. اینها فواصل را، فاصلهها را زیادتر میکرد...».
این سخنان با واکنش فاطمه هاشمیرفسنجانی مواجه شد و او نوشت: «چند روز قبل از برگزاری مراسم تنفیذ، آیتالله خامنهای از آیتالله هاشمی میخواهند که در مراسم تنفیذ احمدینژاد شرکت کرده و حکم تنفیذ را به وی بدهد که آیتالله هاشمی پاسخ میدهند، توقع نداشته باشید در مراسم شرکت کنم و این کار را انجام دهم...؛ بنابراین آیتالله هاشمی در هفته منتهی به مراسم، عازم سفر به منطقه شمال (بابل) میشوند. در شب قبل از تنفیذ، آقای محسن رضایی از طریق مسئول تشریفات مجمع تشخیص، تلفن محل استقرار آیتالله هاشمیرفسنجانی را جویا شده و تماس میگیرد و اظهار میدارد: بنده به همراه آقای آقامحمدی، میخواهیم به شمال بیاییم و با آیتالله هاشمی برای مراسم تنفیذ به تهران برگردیم.
دلایل آیتالله هاشمی به آقای رضایی گفته شد از جمله اینکه: ایشان علاقهای به حضور در این مراسم ندارند؛ بنابراین نه در آن مراسم شرکت میکنند و نه حکم تنفیذ را میدهد. اصل ماجرا به همین شکل بوده و حاشیهها و شایعات دیگری که در این خصوص مطرح میشود خلاف واقع است؛ بنابراین از آقای مصباحیمقدم انتظار میرود در کسوت یک روحانی، در صحت مطالب خود دقت بیشتری بفرمایند».
همه اینها در حالی است که در همان زمان، یعنی سال ۸۸، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری هم در مطلبی بر وجود اختلافات میان هاشمی و احمدینژاد تأکید کرد و و در نوشتاری آورد: «در جلسه تنفیذ آنقدر چهرههای روحانی و دانشگاهی، فرهنگی و هنری، سیاسی و ورزشی و لشکری و کشوری حضور داشتند که جای خالی چندانی برای غایبان نمانده بود (البته آنها که دعوت شده بودند و نه آنها که معلوم نیست دعوت شده یا دعوت نشده بودند، ولی گفته بودند که نمیآیند).
از این میان نبود هاشمیرفسنجانی چندان غیرمنتظره نبود و البته غیرقابل توجیه بود. غیرمنتظره نبود همچنان که وی در عید سعید مبعث هم که جمعی از مسئولان و مردم با آقا دیدار داشتند غایب بود. دلخوری و ناراحتی هاشمیرفسنجانی و احمدینژاد نسبت به یکدیگر اگر به گذشته خیلی دور برگردانده نشود در طول چهار سال گذشته دولت نهم نمودهای عینی داشت. محمود احمدینژاد در بسیاری از جلسات مجمع تشخیص مصلحت شرکت نمیکرد و هاشمیرفسنجانی هم در بعضی از جلساتی که احمدینژاد به نمایندگی از جمع سخن میگفت شرکت نمیکرد که یکی از مهمترین این جلسات، که در سال گذشته و قبل از انتخابات اخیر برگزار شد، دیدار مهم هرساله کارگزاران نظام با آقا بود که هاشمیرفسنجانی در آن شرکت نکرد».
این مطلب درست به نظر میرسد و نمیشود اختلافات بین احمدینژاد و هاشمی را نادیده گرفت که حتما بخشی از این اختلافات به اتهامزنیهای متعدد احمدینژاد در جریان مناظرات سال ۸۸ بازمیگشت که البته این اتهامزنیها صرفا به هاشمی و خانواده او مربوط نمیشد و احمدینژاد اتهامهایی مشابه را علیه ناطقنوری و فرزندانش نیز مطرح کرد به همین دلیل بود که در کنار هاشمی، ناطقنوری هم یکی از غایبان بزرگ مراسم تنفیذ احمدینژاد بود.
حالا رادیکالهای اصولگرا از ادعاهای مصباحیمقدم به نفع اهداف خود استفاده میکنند و باز هم پروژه هاشمیستیزی را ادامه میدهند؛ مانند سایت اصولگرای مشرق که تمام مرزها را درمینوردد و ضمن بیان اینکه فائزه پدرش را مخفی کرده بود، مینویسد: «همانطور که حسینعلی منتظری را عوامل نفوذی در بیت او به پرتگاه کشاندند، هاشمیرفسنجانی نیز توسط فرزندانش به مسلخ کشیده شده و اعتبار او در شبی فروپاشید. هاشمیرفسنجانی گمان میکرد که با عدم شرکت در یک مراسم رسمی نظام را تهدید کرده و میتواند امتیاز بگیرد؛ این شیوه درنهایت به یک خودزنی تمامعیار تبدیل شد».
همه اینها در حالی است که علاوه بر امام، هاشمیرفسنجانی همواره مورد اعتماد و احترام مقام معظم رهبری نیز بوده است و شاهدمثالش خاطرهای است که همین چند وقت پیش حجتالاسلام ناصر نقویان مطرح کرد و گفت: «خاطرهای دارم از سالهایی که من اجازه داشتم در بیت رهبری سخنرانی کنم.
در بیت بعد از سخنرانی و مداحی شام داده میشود و افراد خاصی هم به اتاق رهبر انقلاب دعوت میشوند؛ ازجمله سخنران و مداح. سخنران کنار رهبری مینشیند و مداح هم کنار سخنران و به حسب مرسوم من نزد رهبر انقلاب نشسته بودم. مداح آن شب هم آقای محمود کریمی بود. آقای کریمی آمد جلو و دو دستش را روی میزی که جلوی رهبری بود، گذاشت و خطاب به رهبری گفت: آقای منصور ارضی حالشان خوب نیست. اگر میشود دعایشان کنید.
ناگهان رهبر انقلاب برآشفته شدند و با صدایی که تقریبا همه اطرافیان میشنیدند گفتند این چه حرفهایی بود که او در مراسم دعا و خطبه درباره آقای هاشمی گفت؟ ایشان هیچ کلامی درباره حال آقای ارضی جویا نشدند و اصلا نگفتند که خوب است یا نه یا هیچ دعایی نکردند و صرفا او را مورد توبیخ قرار دادند که چرا چنین سخنانی درباره آقای هاشمی گفته است. محمود کریمی هم دیگر چیزی نگفت و رفت سر جایش نشست».