در هر دوره زمانی، از قطار انقلاب با حزباللهی و لیبرال کردن، با اصلاحطلب و اصولگرا کردن عدهای از افراد توانمند، مجرب و مدیر را پیاده میکنیم. مدیران مجربی که با هزینههای فراوان از بیتالمال و جیب مردم تجربه اندوختهاند و راهها و چاهها را یافتهاند و توانایی انتخابهای بهتر بین دوراهیها یا چندراهیها را دارند و میتوانند هزینههای جاری دولت را کاهش و درآمد را افزایش دهند و در زمینه رفع بیکاری، رشد تولید، رونق اقتصادی و خدمت به مردم و جامعه مشورتهای اثربخش و سازنده ارائه کنند.
چرا باید با بیتدبیری، تنگنظری، محدودنگری و غرضورزیهای سیاسی و جناحی عرصه خدمت را محدود کرد و فرصت بهرهمندی از راهکارهای گوناگون برای حل مشکلات را از دست داد. مگر آقای رئیسجمهور چندینبار اظهار نکردند که بعد از انتخابات، من رئیسجمهور همه ملت هستم و به همه باید پاسخگو باشم و از همه فکرها، گرایشها و نظرات بهره خواهم برد که البته دیدگاه و نظری کاملا درست و عقلانی است.
چرا در چینش کابینه و انتخاب استانداران و مدیران مؤثر چنین شیوهای اتخاذ نشد؟ جواب ممکن است این باشد که رئیسجمهور در کادر اصلی اداره کشور لازم است از وفادارترین افراد به خودش استفاده کند تا بتواند به برنامهها و وعدههایش به مردم جامه عمل بپوشاند. این پاسخ هرچند بهطور کلی میتواند منصفانه و درست باشد ولی طبیعتا بخشی از وعدههای ایشان توجه به قومیتها و رشد و توسعه مناطق محروم بوده که قاعدتا یکی از روشهای این توجه استفاده از افراد توانمند و شایسته برای سمتهای ملی و استانی از اقوام و مذاهب استانهای محروم کشور است و نکته دیگر اینکه انتظار میرود در انتخاب بین افراد همجهت و همراه در گرایش سیاسی به دو، سه اصل مهم دانش و اطلاعات تخصصی، تجربه و توان مدیریتی در آن حوزه و توان و روحیه مشارکتپذیری از ظرفیتها، علایق و سلایق مختلف توجه لازم به عمل آید.
مثلا در انتخاب استانداران لازم است توجه شود که تجربه سابقه مدیریتی، پختگی و قدرت تعامل با طیفهای مختلف جامعه یک اصل مهم است که اگر مورد عنایت قرار نگیرد، آن استان ضعیف اداره میشود، از مدیران ضعیفتر هم استفاده میشود، مدیران توانا هم بیانگیزه و سازمانهای غیردولتی و افراد خوشفکر و توانمند آن استان هم بیتفاوت میشوند. همین مطلب در جابهجایی معاونان وزارتخانهها و سازمانهای بزرگ نیز به نوعی دیگر مصداق دارد .