افزایش نیروهای روسیه در مرز اوکراین نگران کننده است. نیروهای روسی در نزدیکی مرز با اوکراین کماکان در حال افزایش هستند و هم اکنون به نزدیک ۱۰۰ هزار سرباز رسیده اند. این بیم وجود دارد که چنین صف آرایی نظامیای مقدمه یک حمله نظامی بزرگ از سوی روسیه علیه اوکراین باشد. البته دلایلی وجود دارند که میتوانند از شدت نگرانی بکاهند.
به گزارش فارین پالیسی، روسیه همین اقدام را در ماه آوریل انجام داد و از آن به عنوان اهرم فشاری علیه اوکراین استفاده کرد. مذاکرات راهبردی با روسیه ظاهرا خوب پیش میرود. اهداف نظامی مطرح است و مشخص نیست روسها واقعا برای دستیابی به چه چیزی از نظر نظامی تلاش میکنند. با این وجود، دلایلی برای نگرانی وجود دارند.
تنش میان اروپا و بلاروس به دلیل رفتار تحریکآمیز «الکساندر لوکاشنکو» رئیس جمهوری بلاروس و متحد روسیه افزایش یافته است. روسها از گشت زنیهای دریایی آمریکا و ناتو در دریای سیاه ناراحت هستند. آنان نگران حضور سربازان امریکایی و بریتانیایی حاضر در اوکراین در ماموریتهای آموزشی هستند.
هیچ دلیل واضحی برای تجمع نیروها مانند یک مانور نظامی محتمل در آینده نزدیک یا چرخش فصلی نیروها وجود ندارد. به طور خلاصه، دانستن در این باره غیر ممکن است. این اطمینان وجود ندارد که آیا رهبران روسیه خود میدانند که آیا قصد دارند علیه اوکراین اقدامی انجام دهند یا خیر.
با این وجود، «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه در صورتی که بتواند با هزینهای معقول به اوکراین حمله کند این کار را انجام خواهد داد، زیرا مایل است اوکراین به یک روسیه بزرگ بپیوندد. نکته دیگر آن که جنگ روسیه در دونباس طی هفت سال گذشته برای آن کشور گران تمام شده است.
نکته سوم آن که مشخص نیست که آیا غرب میتواند کار زیادی برای متوقف کردن پوتین انجام دهد یا خیر. در هفتههای اخیر، حمایت لفظی زیادی از حاکمیت اوکراین از سوی رهبران امریکایی و اروپایی به عمل آمده است. با این وجود، هیچ تهدید واضحی مبنی بر پاسخ به هرگونه تجاوز احتمالی روسیه وجود نداشت. با چنین موضع نرمی، این نگرانی وجود دارد که از نظر پوتین تهاجم به اوکراین وسوسهانگیز به نظر برسد.
اوکراین بزرگترین کشور اروپا به غیر از روسیه است. بزرگتر از آلمان، فرانسه و یا لهستان. الحاق مجدد اوکراین به روسیه بزرگ امکانپذیر نیست. هدف نه چندان بلندپروزانه روسیه الحاق شرق اوکراین بوده که تقریبا نیمی از آن کشور است. با این وجود، حتی در آن صورت نیز روسها با مقاومت مردم اوکراین مواجه خواهند شد. اوکراین از نظر تاریخی و سیاسی برای روسیه بسیار حائز اهمیت است. این دو کشور تنها در قرن بیستم به کشورهایی جداگانه تبدیل شدند. با این وجود، روسیه معمولا به دنبال روابط نزدیکتر سیاسی و اقتصادی با اوکراین بوده و نه فتح آن کشور.
با این وجود، روسیه ممکن است نیروهای نظامی خود را برای مقاصد دیگری مورد استفاده قرار دهد به خصوص برای وادار کردن اوکراین به تن دادن به توافق صلح غیر جذاب برای آن کشور که منافع اوکراینیها در آن در نظر گرفته نشده باشد و یا برای نشان دادند نارضایتی خود از شکست پروتکلهای مینسک یا اعمال کنترل مستقیم بر مناطق کوچکتر اوکراین.
برخی از تحلیلگران معتقدند که پوتین به دنبال راه حل صلح نیست. او سالها توافق مینسک را نادیده گرفته و جنگ را ادامه داده است. حتی اگر هدف او تنها تسخیر مناطق کوچکتر اوکراین باشد نیز این موضوع نگران کننده است. الحاق کریمه توسط پوتین در سال ۲۰۱۴ میلادی به فدراسیون روسیه یک تحول ژئوپولیتیک مهم بود که حاکمیت و تمامیت ارضی اوکراین و هم چنین اصول نظام بین المللی مبتنی بر قوانین را نقض کرد. رهبران غربی نباید اجازه دهند که پوتین سناریوی مشابهی را برای کلیت اوکراین اجرا کند. با این وجود، حمایت امریکا و اروپا از اوکراین ضعیف و تنها در سطح لفظی بوده است.
در مورد پروتکل مینسک گزارش گروه بین المللی بحران در سال گذشته وضعیت آن را به خوبی بیان کرد: «در میان بزرگترین موانع صلح در شرق اوکراین دیدگاههای اساسا متفاوت طرفهای متخاصم درباره پروتکل مینسک ۲۰۱۴ میلادی وجود دارد است». مشکل اصلی طرف اوکراینی آن است که در کی یف اجماع زیادی در این باره وجود ندارد که اوکراین باید به پروتکل مینسک که مستلزم ادغام مجدد مناطق تحت کنترل شورشیان در اوکراین فدرالتر است پایبند باشد.
دولت «ولودیمیر زلنسکی» رئیس جمهوری اوکراین نتوانسته بر مخالفتهای داخلی برای انجام این کار غلبه کند. بدون هیچ گونه پیشرفتی درباره مسئله ادغام، روسها بار دیگر این ادعا را مطرح میکنند که این اوکراین است که اجرای کامل روند را متوقف ساخته است. درمیان، نه ایالات متحده و نه متحدان اروپایی آن تمایلی به جنگ با روسیه بر سر منافع ایالات متحده در مناطق پیرامونی مانند اوکراین در سال ۲۰۱۴ نداشتهاند و گمان نمیرود اکنون نیز مایل به این کار باشند.
به نظر میرسد غرب در مرحله کنونی از اوکراین دفاع نحواهد کرد. اگر امریکا و اروپا پس از سال ۲۰۱۴ میلادی هزینههای سنگینتری را بر روسیه تحمیل میکردند پوتین به فکر حمله نظامی نمیافتاد. اکنون زمان آن است که امریکا از سخنان خود با اقدامات تهدیدآمیز حمایت کند. از جمله افزایش حمایت نظامی از سوی دولت اوکراین و تحریمهای اقتصادی بیشتر علیه روسیه. به نظر نمیرسد تهدید به تحریم بتواند پوتین را از مسیر خود منصرف کند، اما ارزش آزمودن را دارد.
بهترین کاری که واشنگتن میتواند انجام دهد «جستجو برای یافتن راه حل دیپلماتیک» است: فشار آوردن بر اوکراینیها برای حل و فصل مناقشه بر سر پروتکل مینسک و کند کردن یا انتقال اقدامات آموزشی و مانورهای نیروهای امریکایی در اوکراین به مناطق دورتر از درگیری.
در مورد بلاروس متحد روسیه، اقدامات «لوکاشنکو» رئیس جمهوری بلاروس نفرتانگیز است. او جمعیت آسیبپذیر پناهجویان را از خاورمیانه به بلاروس میکشاند و سپس آنان را در مرز بلاروس و اتحادیه اروپا در بلاتکلیفی میگذارد. در اصل او از مهاجران به عنوان سلاح استفاده میکند. درست است که اتحادیه اروپا نارساییهایی در سیاستهای مهاجرتی خود دارد با این وجود، انتقاد از این سیاستها کاری آسان و ارائه بدیل بهتر اقدامی سختتر است.
کشورهای اتحادیه اروپا دو گزینه برای انتخاب پیش روی خود دارند: این کشورها میتوانند مهاجرت را آزاد کنند و به افراد بیشتری اجازه دهند برای وضعیت پناهندگی درخواست دهند و به سرعت و با کارآمدی تقاضای آنان را مورد بررسی قرار دهند و بین کشورهای عضو اتحادیه اروپا تقسیم سهم در مورد پذیرش پناهجویان را انجام دهند. اگرچه از نظر سیاسی این اقدام امکانپذیر نیست با این وجود، کشورهای اروپایی باید نشان دهند که قوانین بین المللی در مورد پناهجویان و پناهندگی را رعایت میکنند و باید به سوی چارچوبی موثرتر حرکت کنند.
اکنون یک الگوی گستردهتر به وجود آمده است: اقتدارگرایان از ناسازگاریهای داخلی جهان غرب سوء استفاده میکنند و ما غربیها به جای رفع مشکلاتمان گمان میکنیم مشکل از جای دیگری است.
برخی باور دارند حتی اگر اروپا نظام مهاجرتی بدون نقصی نیز داشت «لوکاشنکو» کماکان به رفتار بیثبات کننده و ناخوشایند خود ادامه میداد. لوکاشنکو البته بدترین دشمن خود نیز بوده است. علاوه بر بحران مهاجرت، او هفته گذشته زمزمههایی را مبنی بر توقف ارسال نفت و گاز به اروپا مطرح کرد. این هفته خبرها حاکی از توقف سه روزه برنامه ریزی نشده تعمیر خط لولهای بود که نفت روسیه را به لهستان انتقال میدهد. با این وجود، لوکاشنکو نمیتواند با این ترفندها چندان پیشرویای انجام دهد.
پوتین هفته گذشته به خبرنگاران گفت هرگونه اقدام علیه خطوط لوله انرژی روسیه به اروپا باعث وارد شدن آسیب به روابط میان مسکو و بلاروس خواهد شد. دولت روسیه به درآمدهای حاصل از صادرات انرژی و تضمین تداوم آن وابسته است. اگر لوکاشنکو بخواهد این روند را مختل کند به نظر میرسد حمیات مسکو را از دست خواهد داد. در این میان، اخیرا لیتوانی هوشمندانه مسیری را برای واردات گاز طبیعی از امریکا ایجاد ساخته است و آلمان اخیرا تایید خط لوله استریم ۲ روسیه را به حالت تعلیق درآورده است.
امنیت انرژی مقولهای مهم در امنیت ملی است و برای دموکراسیهای غربی مقولهای بسیار خطرناک است که بخواهند بیش از اندازه به انرژی روسیه وابسته باشند.