متن این گفتگو به شرح زیر است:
سوال: فوت اردشیر زاهدی وزیر خارجه رژیم پهلوی این روزها خیلی خبرساز شده است، خصوصا اینکه وی اواخر مواضعی در حمایت از جمهوری اسلامی و تمجید از سردار سلیمانی داشت. ارزیابی جنابعالی بعنوان دیپلمات وزارت خارجه که سالیان درازی خارج از کشور زندگی کرده اید از این مواضع ایشان چیست؟ خصوصا اینکه اخیرا نامه اردشیر زاهدی به شما منتشر شد که در آن نوشته بود “به شما افتخار میکنم”. مرحوم زاهدی در مصاحبه ای هم گفته بود به شهید سردار سلیمانی افتخار میکنم.
موسویان: من سابقه آشنایی نداشتم منتهی در مدت اقامتم در امریکا، بارها و بارها بخاطر مقالات و مصاحبه هایم در دفاع از ایران، مخالفت با فشارهای امریکا، مخالفت با تحریم ایران، مخالفت با توطئه جنگ علیه ایران و دفاع از حقوق هسته ای ایران؛ پیامهای تقدیر و تشکر وتشویق فرستاد. منهم متقابلا هرمصاحبه و مقاله ای که ایشان در دفاع از برنامه هسته ای، مخالفت با تحریمها، حمایت از شهید سردار سلیمانی و مخالفت با ضد انقلاب برانداز داشت، پیام تقدیر و تشکر برایش میفرستادم.
آیا هیچ وقت ملاقات و دیداری با زاهدی داشته اید؟
بله. ایشان در همان نامه ای که به آن اشاره کردید از من دعوت کرد که اگر سفری به سوییس داشتم، با او دیداری داشته باشم. لذا یک بار که به سوییس رفته بودم به منزل ایشان رفتم. شش ساعت گفتگو کردیم همراه با ناهار. از خاطراتش پرسیدم، از تجربه اش در روابط با امریکا و سیاست خارجی دوره شاه پرسیدم. پاسخ هایی بسیار صادقانه داشت. برای من هم بسیار مفید بود.
از سیاست های دوره شاه چه میگفت؟
او انتقادهای تند و مفصلی از درباریان، خواهر شاه، فرح زن شاه و اطرافیان شاه داشت منتهی برای شاه و همسرش که دختر شاه بود، احترام قائل بود و میگفت که شاه خودش واقعا قصد عظمت ایران را داشت. او هیچ اعتباری برای رضا پسر شاه قائل نبود و بشدت منتقد بود. او سیاستهای اشتباه دوره شاه را برایم تشریح کرد و گفت اگر این اشتباهات نبود، انقلاب نمیشد.
درخواست و پیشنهادی با شما مطرح کرد؟
بله. یکی اینکه گفت میخواهد کتابی در مورد تجاوز عربستان به یمن بنویسد. از من خواست یک فصل این کتاب را من بنویسم. پذیرفتم و کتاب ایشان هم منتشر شد که سراسر انتقاد از عربستان و حمایت از ایران و جنبش حوثی ها ی یمن است.
دوم اینکه مطلبی به من گفت که خیلی ناراحت و شرمنده شدم. گفت: آقای موسویان! کتابخانه بسیار عظیم و بینهایت کم نظیر و با ارزشی داشتم. بارها به مسئولین ایران پیام دادم که اجازه دهید که این کتابها را به دانشگاه تهران هدیه کنم. جواب ندادند. بعد از جند سال ناچارا بخشی از این مجموعه عظیم را به دانشگاه استانفورد هدیه کردم که یک کتابخانه مستقل از کتابهای اهدایی من ایجاد کردند. الان هم نیمی بسیار ارزشمندی از این مجموعه را هنوز نگه داشته ام که در وطنم باشد. خواهش میکنم با مسئولین صحبت کنید تا قبل از مرگم بتوانم باقیمانده این مجموعه را به دانشگاه تهران یا هر دانشگاهی که خودشان میخواهند، هدیه کنم.
سوم اینکه به من گفت تنفر عجیبی از سازمان مجاهدین خلق دارم. جمهوری اسلامی آنها را سازمان منافقین خطاب میکند. من آنها را سازمان مزدوران خارجی و خائنین به ایران خطاب می کنم. چرا دولت ایران این خائنین را در جهان رسوا نمی کند. من دیده ام که چقدر اینها علیه شخص شما هم فعالیت میکنند. شما هم دیده اید که به من هم فحش میدهند. من هنوز در امریکا و اروپا دوستان با نفوذ بسیاری دارم. حاضرم از تمام ظرفیت و توان و ارتباطات و نفوذم استفاده کنم تا این پفیوزها را رسوا کنیم. اینها با صدام جنایت کار علیه مردم کشورشان متحد شدند و به ایران تجاوز نظامی کردند، اینها الان هم نوکر اسراییلی ها و سعودیها هستند و علیه مردم و کشور خودشان کار میکنند.
چهارم هم اینکه گفت با تحریم های امریکا و جنگ طلبان علیه ایران مخالفم و حاضرم از همه ارتباطات و نفوذ خودم در این مورد هم استفاده کنم.
آیا شما پیگیری کردید؟
بله. من مطلب را به اطلاع مسئولین وزارت خارجه رساندم. قاعدتا آنها هم به دستگاههای ذیربط انتقال دادند. منتهی نتیجه ای حاصل نشد.
یک موضوع جالب توجه از این دیدار بگویید.
مقاله ای در نیویورک تایمز منتشر کرد در حمایت از برنامه هسته ای ایران و مخالفت با سیاستهای امریکا علیه ایران. از او سئوال کردم چطور حاضر شدند که این مقاله را منتشر کنند؟ گفت ۱۰۰ هزار دلار از من گرفتند تا این مقاله را چاپ کنند.