با یک «تَکرار» سیل رای دهندگان به راه افتادند تا پای صندوقهای رای حاضر شوند و تغییراتی را در سیستم اداره کشور رقم بزنند. از آن روز چند سالی میگذرد، چند سالی که شاید برای اصلاحطلبان به چشم بهم زدنی گذشت اما برای تغییر مناسبات و معادلات زمان چندان کمی نبود، اتفاقات هم کم نبود، از نارضایتیهای دی ماه 96 گرفته تا قصه پر غصه آبان 98 و مواضعی که موجب شد با هر اتفاق خیل عظیمی از همانهایی که با یک اشاره، رای را به سبد اصلاح طلبان ریخته بودند راهشان را از این جریان جدا کنند.
در این میان غلطهای املایی جناح چپ هم آنقدر پر تعداد شد که پیشبینی سقوط از آن عرش، غیبگویی محسوب نمیشد و این آشفتگی آنچنان گریبانشان را گرفت که حتی راس هرم اصلاح طلبان نیز اعتراف کرد که دیگر «تَکرار»ها و فراتر از آن نمیتواند آب رفته را به جوی بازگرداند.
حالا دیگر از آن خیل زیاد طرفداراران جناح چپ خبری نیست و شاید همین موضوع باعث شد تا «سید محمد خاتمی» در ردای لیدر جریان چپ قلم به دست شود و بار دیگر ( البته این بار به بهانه کنگره حزب «اتحاد ملت») هشدارها و انذارهایی هرچند در لفافه برای همجناحیهای خود مطرح کند و صد البته در میان این توصیه ها و هشدارهای برای هم طیفان سیاسی است، تلنگر زدن به رقیب نیز فراموش نشده است.
گلایهای خطاب به رقیب
«اصلاحات (اصلاحگری) از یکسو مورد خشم، اعتراض و ناسزاگویی متوهمان به اصطلاح «براندازی» است و از سوی دیگر مورد بیمهری و جفای آنان که وضع مطلوب را می پسندند و ناکامیهای بزرگ را در تأمین خواست و مصلحت ملت نمیبینند یا همه را به دیگران نسبت میدهند و راه و رسم خود را عین انقلاب میدانند با تکیه بر قدرتی که به حق یا ناحق به دست آوردهاند در صدد حذف و دفع هر آن کس و هر آن چیزی هستند که گذر از وضع موجود به وضع مطلوب را می طلبد.»
اینها بخشی از جملاتی است که سید محمد خاتمی خطاب به رقبایش که مهرههای اصلی اصلاحطلب را چه در جریان انتخابات مجلس و چه در جریان انتخابات ریاست جمهوری کنار زدند به زبان آورد و به نوعی یادآوری کرد که اگر اصلاحطلبان در قدرت تحمل نشوند و از این عرصه خط بخورند ممکن است «براندازان» فرصت بیشتری برای فعالیت پیدا کنند.
او این منظور خود را شفافتر میکند و کنار گذاشتن اصلاح طلبان را جفایی در حق ملت معرفی میکند و میگوید: «به نظر من آنچه پیش آمده گرچه جفا به ملت است ولی میتواند فرصتی مناسب باشد برای اصلاحطلبان که بالفعل از قدرت کنار گذاشته شدهاند و مسؤولیتی ندارند....»
فرمان برای حضور اصلاح طلبان در بین مردم
سال 96 وقتی پای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و کاندیداتوری حسن روحانی برای دومین به میان آمد اصلاحطلبان یکپارچه از روحانی حمایت کردند و هرآنچه توان داشتند به کاربردند تا دولت حسن روحانی برای چهار سال دیگر تمدید شود که به خواسته خود هم رسیدند اما چند ماه بعد وقتی اولین جرقههای نارضایتی در دی ماه 96 زده شد جریان چپ ابتدا انتقاداتش را متوجه مردم کرد و وقتی دایره اعتراضات بیشتر شد از بار مسوولیت خود در قبال تشویق برای رای دادی به دولت حسن روحانی شانه خالی کرد؛ موضوعی که خود به یک شکاف میان مردم و جریان اصلاحات تبدیل شد و از همان زمان بود که «شعار پایان اصلاحطلبی و اصولگرایی» از سوی مردم سر داده شد.
هرچند این شعار چندان جدی گرفته نشد اما خیلی زود هم جریان اصولگرایی و هم جریان اصلاحطلبی متوجه شدند که این شعار فقط یک تهدید نبود. موضوعی که خاتمی نیز در حرکت دادن انگشت اشارهاش خطاب به اصلاحطلبان به آن اشاره کرده و از پذیرش مسوولیت و لزوم پاسخگو بودن این جریان سخن گفته است.
اوج این اشارات را میتوان در این جمله دید که «.... اصلاحطلبان نیز باید پاسخگوی کارنامه و عملکرد خود در گذشته باشند و احیاناً سهم خود را در پدیدآمدن وضع موجود بشناسند و مسؤولیت آن را بپذیرند.»
او در بخش دیگری از این پیام برای کم شدن این شکاف از نزدیک شدن به مردم سخن میگوید و توصیه میکند تا فعالان جریان اصلاحطلبی به میان مردم بروند و تلاش کنند تا اعتماد دوباره آنها را جلب کنند.
کنایه به دعواها در اردوگاه اصلاح طلبی
در ماههای منتهی به انتخابات 1400 اختلافات میان برخی اصلاح طلبان و مشخصا دو حزب اصلی اصلاحطلبی یعنی «اتحاد ملت» و «کارگزاران» به اوج رسید به طوری که تقریبا هر روز در صفحههای مجازی یا مصاحبههای مطبوعاتی کنایههایی از سوی اعضای شورای مرکزی دو حزب خطاب به یکدیگر رد و بدل میشد.
حالا بعد از 6 ماه سید محمد خاتمی از آنچه گذشت زبان به گلایه باز میکند و از لزوم حرکت متحد و منسجم سخن میگوید. او اشاره میکند: «جامعه ملتهب ما در این به اصطلاح مرحلهٔ گذار بیش از هر چیز به گفت و گو نیازمند است.... اولاً گفت و گوی درون گروهی و درون جبههای. گفت و گو نه به این معنی است که اختلافی وجود ندارد، بلکه با وجود اختلافها که طبیعی (و در جای خود مفید است) با گفت و گو در درجهٔ اول میتوان به حقیقت و حق نزدیکتر شد و در درجهٔ بعد میتوان در حرکت به سوی آنچه به صلاح و موجب فلاح است هماهنگتر و حتی متحد حرکت کرد و با گفت و گو میتوان از تبدیلِ اختلاف به ستیز و نزاع جلوگیری کرد و در واقع با گفت و گو زندگی را انسانیتر کرد.»
گفتگوی اصلاح طلبان و اصولگرایان کلید می خورد؟
هرچند انتخابات 92 و بعد از آن انتخابات 94 نوعی پیوندی میان اصلاحطلبان و اصولگرایان برقرار شد اما این پیوند نا گسستنی نبود و کم کم اختلافات جای خودش را در این میان باز کرد تا جایی که وقتی هنوز صحبتی از ردصلاحیت «علی لاریجانی» به میان نیامده بود و کسی هم فکرش را نمیکرد مُهر رد صلاحیت شورای نگهبان پای کارنامه لاریجانی بنشیند، زمزمه اصلاحطلبان برای جدا کردن راهشان از اصولگرایان معتدل آغاز شده بود اما حالا بعد از چند ماه پیام سید محمد خاتمی نشان میدهد که این تصمیم چندان هم مورد قبول رهبر اصلاحات نبوده است و خاتمی غیر مستقیم از این موضوع گلایه میکند و در مقابل به همکاسه شدن اصلاحطلبان با خردمندان اصولگرا اشاره میکند، موضوعی که میتواند چند مصداق عینی و واضح یعنی «علی لاریجانی» « ناطق نوری» « محمدرضا باهنر» و ... داشته باشد.
منبع: قرن نو