سیاست دولت سیزدهم بر پایه اقتصاد داخلی بنا شده است و قصد دارد تا از میزان وابستگی به غرب بکاهد. اما مشکلات اقتصادی بهوجود آمده باعث شدهاند تا برخی از کارشناسان غربی ادعا کنند که رفع مشکلات اقتصادی از مسیر رفع تحریم و خود مقوله رفع تحریم از مسیر مذاکره ممکن میشود.
در این بین جریان رسانهای شکل گرفته با مطرح کردن موضوعاتی همچون امکان نداشتن بهبود اقتصاد ایران بدون رفع تحریم، بزرگ جلوه دادن امتیازات غیر واقعی و تأکید بر مذاکره با امریکا به عنوان راه حل رفع تحریم در تلاش است تا جریان فریب را شکل دهد و تحریف در اصل موضوع ایجاد کند و به هر قیمتی ایران را به سمت توافق هدایت کند. در ادامه به برخی از تلاشهای کارشناسان غربی برای ایجاد خطای ادراکی و تبدیل مطالبه عمومی برای انجام مذاکرات اشاره شده است؛
بزرگنمایی امتیازات غیرواقعی
در اثر اجرای طولانی مدت سیاست فشار حداکثری، تحریمها کارایی حداکثری خود را از دست دادهاند و اکنون فروش نفت و دسترسیهای ارزی ایران افزایش یافته است. امریکا سعی دارد تا این اتفاقات ذاتی را به عنوان امتیاز به ایران بفروشد. اندیشکدههای غربی نیز در تلاشند با بزرگنمایی امتیازات، ایران را به سمت توافق سوق دهند.
به عنوان مثال «اسفندیار باتمانقلیچ» بنیانگذار و مدیر اجرایی بنیاد بورس و بازار، در تاریخ 12 آبان 1400 در مطلبی با عنوان «برای ایران، برجام ارزش بازگردانی دارد، حتی اگر ترامپ بازگردد»، سعی دارد تا آنچه اکنون ایران به دست آورده (مانند فروش نفت) را به عنوان امتیاز برجسته کند و در مقابل، خروج رئیس جمهور آینده امریکا از برجام یا عدم تضمین امریکا را کوچک جلوه دهد و ایران را به سمت توافق سوق دهد. او این موضوع را تنفس موقت و فرصتی برای سرمایهگذاری و پسانداز برای ایران مینامد. این در حالی است که پذیرش توافق بدون ضمانت یعنی شرطی شدن اقتصاد از یک سو و عدم همکاری بانکها و شرکتها با ایران از سوی دیگر. او از طرف دیگر سعی میکند به قدرت رسیدن فردی مانند ترامپ و خروج احتمالی او از برجام را به بهانه تنفس احتمالی ناشی از توافق با بایدن کم اهمیت جلوه دهد. این درحالی است که بسیاری از شرکتها و بانکها حتی در صورت توافق، بدون ضمانت حاضر به همکاری بلندمدت با ایران نمیشوند بخصوص که یکبار خروج امریکا از برجام را تجربه کردهاند.
«علی واعظ» مسئول میز ایران در اندیشکده «گروه بینالمللی بحران» نیز در توئیتی در تاریخ 17 آبان 1400 سعی دارد ایران را ترغیب به پذیرش برجام بدون ضمانت کند و بهترین گزینه برای ایران را بازگشت به برجام بدون ضمانت عنوان میکند و میگوید ایران باید از دوران باقیمانده دولت کنونی امریکا جهت رسیدن به توافق استفاده کند. این در حالی است که حتی در 2.5 سال برجام نیز بانکها با ایران همکاری مناسبی نداشتند و حال با وجود تجربه یکبار خروج امریکا از برجام چگونه میتوان انتظار داشت بانکها با ایران بدون ضمانت کار کنند؟
از طرف دیگر جریان تحریف و غربگرا به دنبال وارونه جلوه دادن واقعیات و تثبیت این موضوع هستند که ایران قصدی برای رسیدن به توافق ندارد تا از این طریق روی افکار عمومی ایران تأثیر بگذارد و دولت را تحت فشار قرار دهد تا به یک توافق حداقلی و توافقی که منافع جمهوری اسلامی را تأمین نمیکند، تن دهد.
به طور مثال «علی واعظ» در توئیتی دیگر با رد شروط ایران می نویسد: «سه شرط ایران برای احیای برجام؛ امریکا باید مقصر بودن خود را بپذیرد، تحریمها یکجا لغو شود و تضمین دهد که هیچ دولت دیگری اقدام ترامپ در خروج از برجام را تکرار نکند. به عبارت دیگر: ایران توافق نمیخواهد!»
در حالیکه شروط ایران عواملی است که باعث میشود رفع تحریمها برای ایران آورده اقتصادی داشته باشد و عدم تحقق این شروط به معنی عدم بهرهمندی اقتصادی ایران از توافق احتمالی است.
در پایان باید اشاره کرد دولت سیزدهم قصد دارد اقتصاد داخلی را به مذاکرات گره نزند و راههای مختلفی همچون توسعه روابط دیپلماتیک با اولویت کشورهای منطقه و نگاه به شرق و توجه به تولید را برای بیرون آوردن اقتصاد از بحران در پیش گرفته است. در این شرایط مطرح کردن بحثهایی چون امکان نداشتن بهبود اقتصاد ایران بدون رفع تحریم و... باعث میشود تا ادامه این مسیر میسر نشود و کشور بازگشت به گذشته را تجربه کند. بهعلاوه اینکه تکبعدی نبودن برنامه اقتصادی دولت سبب میشود تا دولت بتواند مستقل از نتایج میز مذاکرات طرحریزی و اقدام کند. بنابراین لازم است تا از نهال نوپای اقتصادی دولت در مقابل صحبتها و فشارهای عوامل داخلی و خارجی محافظت کرد تا این نهال بتواند رشد کند؛ چرا که بازگشت به گذشته عواقب غیرقابل جبرانی را برای آینده کشور خواهد داشت.