سیدمحمد غرضی به اتهامات ناخدا صمدی مبنی بر اینکه او دستور اعدام ۱۹ افسر ارتش را در ابتدای انقلاب صادر کرده است، واکنش نشان داد.
اگر بنده حکمی را امضا کردهام، اعمال کردهام، نوشتهام، یا به کسی دستوری دادهام، ایشان دستشان باز است که سند و مدرکی از آن حکم ارائه کنند. در آن صورت من میپذیرم و میگویم حق با ایشان است. فرمایش ایشان مثل این است که بگویید فلان قصاب لباس را درست ندوخته است! قصاب چه ربطی به خیاطی دارد؟ این اتهام ایشان هم شبیه به همین است. من استاندار بودهام، بالاترین مقام هم نبودم، مثل باقی استاندارها اختیارات محدود و در حیطه وظایف خودم را داشتم.
غرضی افزود: من تغییر فرماندهی ندادم، فرماندهی خودش فرار کرد. وقتی سرپرستی لشکر ۹۲ را از دست دادند و کودتا شکست خورد، آنوقت سپاه و نیروی هوایی و نیروی دریایی برای خودشان مسئول پیدا کردند. من هم استاندار بودم و سه نفر را بهعنوان نماینده فرستادم برای پیگیری شرایط این نیروها. مثلا آقایی آوایی را فرستادم به نیروی هوایی، گفتم: برو مراقب باش گرفتاری پیدا نشود. آقای شمخانی را فرستادم نیروی زمینی. اینطور نبود که بخواهم فرمانده انتخاب کنم. اصلا انتخاب فرمانده در اختیار من نبود. آنها به عنوان نماینده استاندار رفته بودند.
غرضی درباره ادعای ناخدا صمدی مبنی بر اینکه او پس از اعدام افسران ارتش، چندین ماه زندانی بوده هم گفت: ایشان اشتباه میکنند. زندانیشدن بنده مربوط به زمان دیگری است. این جریان مربوط به خرداد ۵۸ است که من فرمانده سپاه بودم.
یک روز من در سپاه پاسداران نشسته بودم. پسر آقای طالقانی را آوردند به اتهام قتل. من ایشان را تحویل گرفتم و نگه داشتم. بعد پسرهای دیگر آقای طالقانی آمدند، گفتند مجتبی اینجاست؟ گفتم بله. گفتند باید بروید پیش آقای طالقانی. گفتم چشم. من و دو پسر دیگر آقای طالقانی، رفتیم خدمت آقای طالقانی. این جریان در شهر پیچید که پسر آقای طالقانی دستگیر شده. بعد از آنکه رفتم خدمت آقای طالقانی، ایشان تا صبح به افراد مختلف زنگ میزدند و درنهایت به دادستان کل کشور دستور دادند که بنده را زندانی کند. کسی هم نبود که من را ببرد آنجا. درنهایت دژبان رحیمی، فرمانده دژبان، من را به زندان دژبان برد.
صبح که شد دیدم آقای اشراقی آمده دم زندان دژبان. گفتم چی شد؟ گفت وقتی این مسئله به سمع حضرت امام رسید، ایشان پرسیدند غرضی کیست؟ آیتالله جنتی و شهید عراقی که آنجا حضور داشتند، گفته بودند غرضی همان حیدری خودمان است. چون من پنجسالی که خدمت حضرت امام بودم، ایشان من را بهعنوان حیدری میشناختند. بعد از آن امام به آقای اشراقی گفته بودند بروید و غرضی را آزاد کنید و به او بگویید اگر امروز دور از جان احمد من را هم بکشند من چیزی نمیگویم، شما هم چیزی نگو.
من هم آزاد شدم و رفتم خدمت حضرت امام و کارم را در سپاه پاسداران ادامه دادم. من اصلا در زندان جمهوری اسلامی نبودم. بنده به دستور مرحوم آیتالله طالقانی در دژبانگاه حبس شدم و بعد هم به دستور حضرت امام و توسط آقای اشراقی آزاد شدم. این حبس فقط از اذان صبح تا هشت صبح طول کشید. پنج صبح امام مطلع میشوند. ساعت هفت آقای جنتی و شهید عراقی نزد حضرت امام بودند که به امام میگویند غرضی همان حیدری خودمان است و ساعت هشت هم که آقای اشراقی به سراغم آمدند. این زندانیشدن قبل از کودتای نوژه اتفاق افتاد و اصلا ربطی به آن زمان ندارد. من بیش از چند ساعت در بازداشت نبودم. ادعاهای ناخدا صمدی از نظر من کذب است و ایشان نمیتواند و نباید بدون سند و مدرک چنین اتهام بزرگی را به کسی وارد کند.
این کار نه شرعی است، نه اخلاقی و نه قانونی. ایشان میخواهد از این طریق مدعیالعموم شود. مدعیان چنین اتهاماتی باید بدانند که من فقط استاندار خوزستان نبودهام، ۱۸ سال هم عضو دولت بودهام و سِمتهای مختلفی داشتهام. اگر این حرفها صحت داشت، حتما در دولت و مجلس مطرح میشد و باید بابت آن محاکمه میشدم. قاعده جامعه بسیار بسیار مطلع و وسیع است و همهچیز واضح و عیان است. اگر کسی مدرکی راجع به این اتهامات داشته باشد، من پاسخگو هستم. شما که مدعی هستید استاندار این اعمال را انجام داده، لطفا سند و مدرکی برای اثبات اتهامهایتان ارائه کنید.