مهدی عباسی عضو شورای شهر به عنوان مخالف این نامگذاریها با اشاره به پیشنهاد تغییر نام خیابان «فرجام» به «ابومهندی المهندس» گفت: این تغییر نام منجر به ایجاد تقابل اجتماعی در محل میشود و هم نام ابومهندی المهندس کاربرد خود را از دست میدهد و بهتر است که نام این شهید بزرگوار را روی خیابانی بگذاریم که هویت تاریخی ضعیف تری از خیابان فرجام داشته باشد.
وی افزود: ما میتوانیم به جای این که نام بلوار صدرا را به نام قهرمان ملی خودمان حسن یزدانی تغییر دهیم، نام اماکن یا خیابانهای دیگری را بر این بلوار بگذاریم که وزانت کمتری داشته باشند.
عباسی با اشاره به پیشنهادات مطرح شده برای تغییر نام خیابان انوشیروان اظهار داشت: شهید محمود شهبازی یکی از شهدای والامقامی بوده است که کمتر به آن پرداخته شده و گذاشتن نام این شهید روی خیابان انوشیروان، آن هم در حالی که افکار عمومی تصور میکنند که انوشیروان عادل است، اتفاقا انوشیروان یک پادشاه ظالم بوده است و کتابهای تاریخی که میگوید او عادل بوده، جعلی است. البته با این وجود گذاشتن نام این شهید روی خیابان انوشیروان، چون میتواند منجر به بحثها و مخالفتهایی شود، نوعی جفا در حق این شهید است.
علیرضا نادعلی، سخنگوی شورای شهر تهران به عنوان موافق این نامگذاریها گفت: نام صدرا یکی از پرتکرارترین نامهای موجود در معابر تهران است و تغییر این نام به نام حسن یزدانی با توجه به این که نام بسیاری از قهرمانهای دیگر نیز روی معابر همان حوالی قرار داده شده است، میتوان نام ایشان را روی بلوار صدرا قرار داد.
وی افزود: ابومهندی المهندس شهید بزرگواری بود که همراه با شهید سلیمانی فعالیت میکرد و قرار دادن نام این شهید روی یک خیابان در تهران میتواند از نظر دیپلماسی شهری نشانهای از همراهی ملت ایران و عراق تلقی شود. همچنین ما باید نام این شهید بزرگوار را روی خیابان معروفی در تهران بگذاریم. البته ما دوست نداریم که مقابل مردم بایستیم و بنابراین نام فرجام را هم روی آن خیابان در داخل پرانتز حفظ میکنیم.
سخنگوی شورای شهر تهران ادامه داد: ما در جمهوری اسلامی سیاستهای رسمی داریم و انقلاب اسلامی سال ۵۷، ضدیت با سلطنت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی بود. یعنی ما غیر از پادشاهی حضرت داوود و حضرت سلیمان، هیچ پادشاهی دیگری را به رسمیت نمیشناسیم. این در حالی است که خیابان انوشیروان چند کوچه پایینتر از دفتر مقام معظم رهبری قرار دارد و وجود نام این پادشاه روی یک خیابان در آن منطقه قطعا با اصول انقلاب اسلامی تعارض دارد.
نوشیروان، نماد فرهنگ و تاریخ است نه پادشاهی/ ایران کهنسال را نوزاد نکنیم!
در واکنش به این اظهارات و طرح های شورای شهر، سایت عصرایران در مطلبی نوشت: سخنگوی شورای شهر کنونی که ۱۸۰ درجه با شورای شهر قبلی (حاصل انتخابات ۹۶) متفاوت است، پیشنهاد تغییر نام خیابان «نوشیروان» در تهران را مطرح کرده است.
علیرضا نادعلی استکی در توجیه این اقدام ۴ دلیل آورده است: اول این که «ما انقلاب کردهایم تا اسم پادشاهان ظالم روی خیابانها نباشد.» دوم این که «ما غیر از پادشاهی حضرت داوود و حضرت سلیمان، هیچ پادشاه دیگری را به رسمیت نمیشناسیم». سوم: «کوچۀ انوشیروان چند کوچه پایینتر از دفتر مقام معظم رهبری است و این نام با اهداف انقلاب، تعارض دارد» و چهارم: «نام شهید، مناسبتر است».
میتوان احتمال داد دلیل پنجمی هم در کار بوده، اما بر زبان نیاوردهاند. این که، چون شورای قبلی با گرایش اصلاحی – اعتدالی خیابانهایی را به نام دکتر مصدق، محمد رضا شجریان، جمیلۀ شیخی، اسلامی ندوشن و چهرههای فرهنگی و هنری محبوب کرد و ما فرهنگ را همان ایدیولوژی و خودمان را عین همۀ مردم میدانیم باید وارونه عمل کنیم.
در این گفتار نمیخواهم بحثی تاریخی را پیش کشم و خوانندگان هم حوصله ندارند درگیرودار سقوط بورس و کاهش قدرت خرید و شب یلدا با آجیل شیرین که ۴۰۰ هزار تومان آب میخورد به موضوعی مربوط به دنیای پیشامدرن بپردازیم و این که پادشاه قبل از خسرو پرویز، عادل بوده است یا نه. چون اساسا تعریف عدالت با امروز تفاوت داشته. امروزه عدالت یعنی فرصتهای برابر برای شهروندان و نبود تبعیض و در آن زمان مفهوم شهروند و برابری شکل نگرفته بود و عدالت در این حد مطرح بود که گلۀ آشکاری از حکومت نداشته باشند و حس نکنند حق آنها بیش از آنچه در ساختار اقتصادی و سیاسی ضایع میشده تباه شود. یا به مرذمی که بیشترشان به اعضای کنونی شورای شهر رأی نداده اند و اگر در مترو و میدان، ولی عصر ببینند نمیشناسند بگوییم این آقا چنین حرفی زده است.
بلکه میخواهم بگویم مهمتر از این که نوشیروان عادل بوده یا نه، نام اوست که نشان میدهد این سرزمین «قدمت» دارد و این همان نکتهای است که آقای نادعلی و امثال او احتمالا از درک آن عاجزند.
در مجلس پنجم وقتی رییس آن (ناطق نوری) نمایندۀ کرمانشاه را با عنوان نمایندۀ «باختران» به نطق پیش از دستور فراخواند، او آن قدر اعتنا نکرد تا پس از چند بار رییس مجلس گفت: آقای ططری! پس چرا تشریف نمیآورید؟
مرحوم ططری بنّا بود و چند کلاس بیشتر سواد نداشت، چون مثل امروز شرط نمایندگی مدرک فوق لیسانس نگذاشته بودند. سواد حوزوی هم نداشت تا معادل درنظر بگیرند. (بعدتر البته وقتی از جاهای مختلف خودشان مدارک دانشگاهی گرفتند شرط مدرک هم گذاشتند، اما قبل از آن میگفتند تعهد مهمتر از تخصص است).
باری، نوبت چندم پاسخ داد: آقای ناطق! من نمایندۀ کرمانشاه هستم. باختران کجاست؟! کرمانشاه هزار سال قدمت دارد. روی این هزار سال که نمیتوان قلم کشید. ضمن این که شما لیسانس ادبیات دارید و باید بدانید «باختران» یعنی خانۀ دیوان حال آن که کرمانشاه ما خانۀ شیران است.
همین بحث مقدمهای شد برای بازگشت نام پرشکوه کرمانشاه و خوش بختانه بازگشت.
البته نام گذاری باختران به خاطر کلمۀ «باختر» به معنی «غرب» و بر سیاق واژۀ «خاوران» بود و قطعا آنچه در لغت نامۀ دهخدا آمده مد نظر نبوده است.
احمد شاملو هم یک بار درمجلۀ «آدینه» نوشت: «کرمانشاه، کرمان به اضافۀ شاه نیست و در واقع "کرماشان" بوده که به مرور "کرمانشا" شده و بعد کرمانشاه و بر اساس آن کرمانشاهان را هم ساختهاند.»
نام انوشیروان نه تنها با تاریخ که با ادبیات ما هم پیوند خورده است. چندان که در گلستان سعدی آمده. در حکایتی بسیار مشهور که شعر آن ضربالمثل شده است: «آوردهاند که انوشیروان عادل، در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت: نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و دِه خراب نگردد. گفتند از این قدر چه خلل آید؟ گفت: بنیاد ظلم در جهان اول، اندکی بوده است. هر که آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده:
اگر ز باغ رعیت مَلِک خورد سیبی
برآورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان، ستم روا دارد
زنند لشکریانش، هزار مرغ به سیخ.»
اگر نوشیروان را ظالم بدانیم با این حکایت چه کنیم که علیه ظلم است؟ فرض دادگری او و ترویج عدالت به استناد این حکایت بهتر است تا بذر تردید در ذهن دیگران کاشتن؟
فقط هم تاریخ و ادبیات نیست. در بحارالانوار (ج ۱۵، ص ۲۵۰) هم این حدیث مشهور آمده از پیامبر گرامی اسلام: «ولدت فی زمان الملک العادل» - در زمان پادشاهی دادگر به دنیا آمدم. بله، کم نیستند کسانی که اصالت این حدیث را زیر سؤال میبرند و نویسندۀ این سطور هیچ گاه در بحار، غور نمیکند. اما نام نوشیروان که حذف شدنی نیست.
ضربالمثل بسیار مشهور «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزادهاند» نیز بر اساس حکایتی در قابوسنامه و دربارۀ گفتوگوی نوشیروان با وزیر حکیم خود – بزرگمهر- است. آقای نادعلی لابد از وزیر ارشاد و وزیر آموزش و پرورش هم خواهد خواست آنها را تغییر دهند؟!
«هفت بزم انوشیروان» در فردوسی هم زیباست. نمونهای درخشان از مجلس گویی در ایران پیشااسلام.
بله، ممکن است به خشم نوشیروان بر وزیر خردمند –بزرگمهر- اشاره شود و این که موجب مرگ او شد ولو در نهایت از ظن خود صرف نظر کرده باشد، اما بحث بر سر این داستانها نیست. این است که نوشیروان یعنی هزار و چند صد سال تاریخ و این را دارید پاک میکنید!
مثل همان بلایی که بر سر چنار هزار سالۀ امامزاده صالح تجریش آمد. چرا؟ چون عدهای پای آن شمع روشن میکردند. البته گفتند خشک شد، اما چنار که خشک نمیشود. اگر قامت چنارهای خیابان، ولی عصر خمیده به خاطر گرایش آنان به نور در پی بلند مرتبهسازی است وگرنه اگر آبی روان باشد و محیط، مساعد چنار تا چند هزار سال هم میتواند زیست.
نام نوشیروان را که حذف کنی چگونه از بزرگمهر حکیم بگوییم؟ این چه رفتاری است که با تاریخ و ادبیات و فرهنگ این مملکت میکنید؟ آخر، کی هستید شما؟ چطور دلتان میآید؟
بد است بگویند در عصر پهلوی حواسشان بود و ساختمان مجلس سنا در خیابان سپه (مجلس شورای اسلامی در خیابان امام خمینی) را به گونهای طراحی کردند که دو ستون مقابل آن نماد زنجیر نوشیروانی باشد که هر که بر او ظلمی میشد خود را بدان میرساند و به صدا درمیآورد تا انوشیروان بشنود و به داد او برسد.
افسانه هم باشد زیباست. خاصه آن قصه که مدتها صدای زنجیر شنیده نمیشد و نوشیروان خرسند بود از داد در سرزمین ایران تا شبی صدا را شنیدند و رفتند و دیدند سگی خود را به زنجیر میکشد از ظلم صاحبش؟ قصه است؟ میدانم. اما تا باشد از این قصهها که بوی عدل از آن شنیده شود.
یکی از بستگان که مقیم خارج ازکشور است میگفت از من میپرسند ایران چه دارد که این همه غرور دارید با این که ترکش کردهاید؟ گفت: چه بگویم وبه چه ببالم تاه او هم دریابد؟ ابن سینا و حافظ و سعدی و مولانا خوب است، اما بیشتر به حوزۀ فرهنگ وزبان پارسی مربوط است. از خود ایران چه بگویم که برای او مفهوم باشد و صریح. گفتم بگویید ایران، روز استقلال ندارد. چون قدیم است. بگو قدمت ایران از ادیان هم بیشتر است. آن قدر قدیم که برای برخی کشورها ما نام گذاشتهایم در حالی که خود واژهای دیگر را به کار میبرند و خرده هم نمیگیرند مثل لهستان یا هلند.
مهمتر از این که نوشیروان، عادل بوده یا نه، بزرگمهر را او کشته یا نه و مانند اینها آنچه اهمیت دارد جنبۀ نمادین و قدمت تاریخی است. مثل چنار هزار سالۀ امام زاده صالح که کندند!
میدانم خواهید گفت دل خوش سیری چند؟ نسل جوانتر البته میگوید دل خوش سیخی چند! میدانم نام را که عوض کنند هر قدر هم اهالی مقاومت کنند و نام قدیم را به کار برند آن قدر مهاجرت به تهران زیاد است و در «لوکیشن» نام جدید ثبت میشود و در نقشه و رانندۀ اسنپ با نام جدید کار دارد که همینها جا میافتد مثل میدان فرحبخش یوسفآباد که هیچ ربطی به فرح دیبا نداشت، ولی به سلماس تغییر کرد و اوایل مردم نمیگفتند و حالا میگویند. چون نسل جدید به نقشه کار دارد و لوکیشن!
میدانم میشود دربارۀ دادگر بودن یا نبودن نوشیروان بحثها کرد، اما خنده دار است که در شهری که طبقاتیترین شهر دنیاست و حداقل حقوق رسمی کارگر در آن معادل پول شارژ آپارتمانهای برجهای سر به فلک کشیده (متری ۶ و ۷ هزار تومان)، نوشیروان را متهم کنی چرا جامعۀ بی طبقه تشکیل نداد؟! شما که شعارش را میدادید و صدها میلیارد دلار هم در اختیار داشتید چرا به این روز کشاندید؟
این نوشته دفاع از تاریخ و هویت و فرهنگ است نه از انوشیروان. کما این که دربارۀ کورش نیز چنین است. چرا اصرار دارید مردان و زنان تاریخ را به زبالهدان تاریخ بیندازید؟
این اصطلاح «زباله دان تاریخ» را هم البته مثل کلمات «لیبرال» و «مرگ بر آمریکا» و مرگ بر سرمایهداری چپها وارد ادبیات سیاسی ما کردند. به تأسی از «تروتسکی» دستیار لنین رهبر انقلاب بلشویکی روسیه که به منشویکها گفت: «شما بیچاره و ورشکسته و منزوی هستید. بروید به جایی که در انتظارتان است. به زباله دان تاریخ!»
حیرتآور نیست که در مجلس شورای ملی گذشته نشان «عدل مظفر» باشد و در مجلس سنا ستونهایی به شکل زنجیر نوشیروانی و ما ساختمان پارلمان جدید را مثل اهرام مصر بسازیم؟ حاصل همان تفکری نیست که نوشیروان را عادل نمیداند؟
آری، انقلاب ایران ضد سلطنتی بود. دقیقترین توصیف، همین است و در این شکی نیست. اما در خانۀ غالب ایرانیان قوری یا قندان یا قلیان یا بشقابی هست که منقش به عکس ناصرالدین شاه قاجار باشد. حتی در اصفهان که پسر ناصرالدین شاه _ ظل السلطان- هر کار که میخواست میکرد.
مردم ایران محمد رضاشاه پهلوی را سرنگون کردند، ولی ایرانیان به نادرشاه وبه شاه عباس کبیر در کلیات و نه جزییات حس خوبی دارند. نادر، مگر همان نیست که به هند لشکر کشید و نزد آنان منفور است. نادر را که به خاطر غنیمت آوردن از هند و بلایی که سر نزدیکان میآورد ستایش نمیکنند. ایران را یک پارچه کرد. نماد است و تنها با ناپلئون قابل قیاس و تازه مقدم بر او.
شاه عباس صفوی هم دادگر نبود، اما خود را کلب (سگ) آستان علی بن موسیالرضا لقب داد و موجب توسعه و امنیت آن سامان شد.
اشتباه نشود. این گفتار درصدد تطهیر هیچ پادشاهی نیست. در ایران انقلابی شد برای حذف شاه و شاهی، آری. اما نه برای حذف تاریخ و فرهنگ و ادبیات. این همان نکته است که جناب نادعلی استکی درنیافته است.
در تهران ساختمان مجلس را شبیه سالن مجمع عمومی سازمان ملل میسازند تا ابهت آن را به رخ جهان بکشند و در لندن قدمت پارلمان به رخ کشیده میشود با آن تنگتنگنشستن که وقتی روی چهرۀ نخستوزیر زوم میکند خانم نمایندۀ پشت سر باید جمع و جورتر بنشیند و بدون میکروفون و مونیتور برای هر نماینده و صدا مثل فیلمها از بالا ضبط و پخش میشود. چرا؟ چون قدمت و اصالت پارلمان است که اهمیت دارد. (مهم این است که شخص حس کند صد سال پیش اینجا کی نشسته بود. در ساختمان مجلس ایران البته این حس دست میدهد که نفر قبلی و نه ۳۰ سال پیش رد صلاحیت شده ولو رییس مجلس بوده باشد!)
اگر نداشت در کشوری با حکومت سلطنتی چرا مجسمۀ اولیور کرامول (۱۵۹۹- ۱۶۵۸) که چارلز اول پادشاه انگلستان را اعدام کرد هنوز باید در لندن سرپا باشد؟ چون با تاریخشان جنگ ندارند. چون به هویت و اصالت و فرهنگ بها میدهند. چون فرهنگ را همان ایدیولوژی نمیدانند. نوشیروان، نماد فرهنگ و تاریخ است نه پادشاهی/ ایران کهنسال را نوزاد نکنیم!
در تهران هم البته این که مجسمۀ محمد زکریای رازی در میدان گمرک سابق مستقر است اسباب شگفتی کسانی است که میدانند نبوت را انکار میکرد و یک بار مرحوم محمد تقی جعفری در اعتراض گفته بود مجسمۀ منکر نبوت در امالقرای جهان اسلام چرا؟ آقای نادعلی! آن مجسمه مهمتر است یا نام یک کوچه؟
کرمانشاه را که باختران میکنی تاریخ را دفن میکنی. نوشیروان را هم که حذف کنی در گلستان سعدی و شاهنامۀ فردوسی و قابوس نامۀ کیکاووس بن عنصر المعالی و حتی بحار الانوار مجلسی جای خالی پیدا میشود.
مذهب را در مقابل فرهنگ قرار ندهید. نفی پادشاهی به تغییر نام کورش و نوشیروان نیست. به نفی مناسبات است. انقلاب ایران ضد سلطنتی بود نه ضد تاریخ. با تاریخ مهربان باشیم.
دیروز چنار هزار ساله را بریدند، امروز اسم نوشیروان را برمیدارند. فردا سراغ کدام هویت این سرزمین میروند؟