یلدا داریم تا یلدا، برای بعضیها که از چند ماه قبل لباسهای ست خانوادگی با تِم قرمز و سبز سفارش دادهاند و در تدارک سفره آرایی با آناناس و زیتون و ژامبون هستند یلدا یکطور است و برای کسانی که امشب هم مانند همه شبهای دیگر پدر خانواده در شیفت شب کارگری میکند و مادر به تنهایی بار سرگرم کردن بچهها برای فراموشی یلدا را به دوش میکشد، طور دیگر.
آخرین شب پاییز برای بعضی از مردم که تعدادشان زیاد هم نیست این شکلی است. پدر و مادر و تنها بچه خانه لباسهای قرمز و سبز به تن کرده و اول به آتلیه میروند و چند عکس یادگاری و به احتمال زیاد با هدف انتشار در فضای مجازی میگیرند و بعد یلدا بازی لاکچریشان شروع میشود.
از قبل خریدهای اینترنتی انواع تنقلات و خوراکیهای رنگارنگ به درب منزل رسیده و فقط چیدمان آنها باقی مانده است.
دستمزد 30 روز کار یک کارگر یعنی چیزی بین چهار تا پنج میلیون تومان خرج سفره آرایی لاکچری یلدا می شود. از میوههایی که خیلی قشنگ و اغواگر برش خورده و موز و آناناس و هندوانه و کیوی با هم شبیه یک گل یا حیوان یا هرچیز دیگر درست شده، تا شمعهای قرمزی که بعضی از آنها چند صد هزار تومان قیمت دارند و قرار است ظرف چند ساعت این چند صد هزار تومان بسوزد و آب شود! چند صد هزار تومنی که برخی کودکان کار صبح تا شب باید برای درآوردن آن از پشت شیشه ماشینها به آدمهای عینک آفتابی زده التماس کنند.
میز غذای چند میلیونی آماده است، انواع فینگر فودهایی که از ژامبون، زیتون، پنیر آب شده، گوشت آبدار استیکی، گوجههای گیلاسی و پاستا تهیه و در ظروف گرانقیمت چیده شده است و کنار دست آن انواع نوشیدنی از دوغ تا نوشابه و دلستر با طعمهای مختلف قرار دارد.
ژلههای پر شده با انار، دسرهای شکلاتی، ماستهایی که با بادمجان و اسفناج و لبو طعمدار شده و ... هم به عنوان دسرهای این سفرههای لاکچری هستند.
میز تنقلات جداست. آجیلهای چهار مغز دستچین فرد اعلا در ظروف پایهدار روی میز چیده شده، یک کیک بزرگ با طرح یلدا وسط میز خودنمایی میکند و ظرفهای اطراف از انواع شیرینیهای خامهای، شکلاتهای خارجی، چیپس و پفک، چوب شور و ... پر است.
بعد کم کم مهمانها سر میرسند و وقت بگو و بخند و به رخ کشیدن لباسهای گرانقیمت میرسد. هوا که تاریک میشود آپلود عکسها شروع میشود و عکسهای سبز و قرمز تمام فضای مجازی را پر میکند و عده ای با هزاران حسرت لایک کننده شکم های برآمده و سیر این گروه محدود می شوند.
اما یلدا برای بقیه که عامه مردم هستند یک جور دیگر است. از بالا و پایین کردن مغازهها برای اینکه یک مغازه آجیل را کیلویی 10 تا 20 هزار تومان ارزانتر بفروشد و بتوانند حداقل 250 گرم بخرند. از چرخیدن بین وانتهای میوهفروشی برای پیدا کردن یک هندوانه ارزان قیمت و سبک تا ایستادن در صف مغازههایی که برنج دولتی میدهند.
برای مابقی خانواده ها اینطور است که پدر خانواده چند روز است با هر صدای پیامکی که از گوشیاش بلند میشود از جا میپرد و چک میکند که آیا چند ماه حقوق معوقش پرداخت شده و میتواند برای شب یلدا کاری بکند، یا نه.
اما باز هم پیامک تبلیغات است و خبری از واریز نیست، بچهها بی خبر از شرم و استرس پدر دور هم میچرخند و حرفهای یلدایی را از تلویزیون دنبال میکنند و در همین لحظه است که پدر نگران و مضطرب تلویزیون را خاموش میکند تا دیگر صدایی از یلدا نیاید در خانهای که حتی تکلیف شام شب آن هم روشن نیست.
در این خانهها خبری از لباسهای رنگارنگ و ست نیست. بچههای کوچکتر لباس قدیمی بچه های بزرگتر را پوشیدهاند و برای اینکه اندازه شود آستینش را کمی بالاتر زدند. این خانهها میز لاکچری ندارند، میز ساده هم ندارند، سفره ساده پلاسیتکی وسط هال پهن میشود و غذایی که برای شکم چهار، پنج نفر کافی نیست وسط سفره قرار میگیرد، پدر و مادر اول تماشاگرند تا بچهها سیر شوند و بعد خودشان چیزی از باقی مانده غذای بچهها میخوردند و کنار میکشند.
یک هندوانه ساده قاچ شده بین بچهها تقسیم میشود و بعد از آن هم کمی تخمه آفتابگردان و اینطوری یلدا تمام میشود. بی عکس، بی تم قرمز و سبز، بدون پُز در فضای مجازی و بدون شکم کاملا سیر.
برخی هم وضعیت وخیمتری دارند. اواسط شب است و اتفاقا امشب بچهها اصلا قصد خواب ندارند، مادر سعی میکند هیج خبری از یلدا به گوش بچهها نرسد و بار این شرمندگی را تنها به دوش میکشد.
پدر مجبور است امشب هم شیفت شب را در کارخانه بماند. برای بقیه اگر شب یلدا یعنی چند دقیقه بیشتر با هم بودن، برای این پدر یعنی چند دقیقه بیشتر کار کردن و دور بودن!
بچه ها غذای سادهای خورده اند و مادر تلاش میکند آنها را از یلدا غافل کند و بخواباند. بی هندوانه، بی تخمه، بدون صد گرم آجیل، بدون میوه و حتی بدون بابا!
و بعضیها هم که دیگر حتی نمیدانند امروز چندُم است، پاییز کی تمام میشود و زمستان کی میرسد، یا بین سطل آشغالها دنبال ته مانده غذایی هستند یا در صف ایستادهاند تا پلاستیک و کاغذی که از سطلها جمع کرده اند وزن شود و پولش را بگیرند.
بعضی بچهها تا آخر شب سر چهارراه میمانند و دست به شیشه ماشینها میکشند و بعد هم با سبز شدن چراغ دنبال ماشینی که شیشهاش را برق انداخته اند میدوند تا حقشان را بگیرند، یا مردهایی که حتی تا یازده شب با کیسه برنجی در دست منتر یک کمک یا یک کار هستند.
... برای این آدمها یلدا سالهاست که مرده، بدون لباس گرم، بدون غذا، بدون کفش و حتی بدون سرپناه و جای خواب!
در شرایطی که گرانی بسیاری از کالاها باعث شده اکثر مردم توان خرید آجیل و تنقلات یلدا را نداشته باشند، بسیاری از کودکان این شب را با حسرت و پدران آن را با شرم سپری میکنند و برخی به فکر لایک گرفتن در فضای مجازی هستند.
... در این شرایط سخت حداقل به فکر هم باشیم و کنار بگذاریم این لاکچری بازی و عکس گرفتنها را، به فکر روزگار سخت مردم باشیم، شاید بشود همه دور هم یلدایی سادهتر را برگزار کنیم.
قصه گویی؛ سنت دیرینه ایرانیان در طولانیترین شب سال
مهنار فتاحی مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان کرمانشاه این شب ها را فرصت خوبی برای آشنا کردن کودکان و نوجوانان با آداب و رسوم عنوان کرد و افزود: خانواده ها با قصه گویی و خاطره گویی باید شب یلدا را نزد فرزندان خود به یادماندنی کنند.
فتاحی با بیان اینکه شب یلدا از گذشته آداب و رسوم خاصی در بین ایرانیان داشته، گفت: خانواده ها باید فرزندان خود را با این آداب و رسوم آشنا کنند تا آنها هم در آینده از این شب و آداب و رسوم آن برای فرزندان خود بگویند و این شب را بزرگ بدارند.
مدیر کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان کرمانشاه ادامه داد: گذشتگان ما همه تلاششان را برای انتقال این فرهنگ و آیین به ما داشته اند و ما هم نباید اجازه بدهیم آداب و رسومی مثل شب یلدا در گذر زمان به فراموشی سپرده شود.
فتاحی با بیان اینکه قصه گویی از گذشته های خیلی دور پای ثابت شب های یلدا و جذاب ترین و مرسوم ترین سنت شب یلدا بوده و بزرگترها و قدیمی ها همیشه از آن یاد می کنند، گفت: در این شب خواندن قصه هایی مثل قصه های شاهنامه، قصه هزار و یک شب، قصه های ننه شهرزاد و... مرسوم بوده است.
فتاحی در ادامه از قصهگویی به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای تربیتی یاد کرد و افزود: یکی از اثرات قصه گویی کنار هم بودن خانواده خواهد بود که باعث ایجاد ارتباط عاطفی بین آنها می شود. تأثیرپذیری از شخصیت قصه ها، تقویت قدرت فهم و بیان، پرورش خلاقیت، آموزش زبان و افزایش گنجینه واژگان کودکان نیز از دیگر تأثیرهای آموزشی و تربیتی قصه گویی به شمار میروند.