بن کاسپیت در المانیتور نوشت: رهبری اسراییل نه تنها درگیر مسئله آماده سازی ارتش خود برای حمله است بلکه در اندیشه پیامدهایش برای امنیت، اقتصاد و رشد کشور هم هست. یکی از افسران ارشد سابق امنیتی اسرائیل که نخواست نامش فاش شود به المانیتور گفت: «آسیب این نوشتار آنقدر بزرگ است که فکر میکنم باید تحقیقاتی برای یافتن کسانی که این نقل قول را انجام دادهاند و اقدامی علیه آنها آغاز شود. آنها امنیت ملی اسرائیل را تضعیف کرده اند»
سؤال واقعاً مهمی که رهبری سیاسی اسرائیل می پرسند این است که زمانی که نوبت به تقاطع تعیین کننده برای چنین تصمیم دراماتیکی(حمله به ایران) برسد، حمله نظامی اسرائیل تا چه اندازه می تواند برنامه هسته ای ایران را به عقب بیندازد و آیا چنین اقدامی مزیت خواهد داشت؟
بر اساس ارزیابیهای اسرائیل، حزبالله به حمله به حامی خود پاسخ میدهد و اجازه میدهد هر چیزی را که در زرادخانهاش دارد به پرواز درآورد و آسیب بیسابقهای به اقتصاد و روحیه ملی اسرائیل وارد کند. این سؤال مهم قبلاً زمانی مطرح شد که اسرائیل تقریباً یک دهه پیش در حال بررسی این بود که آیا به ایران حمله کند یا خیر. درگذشته نتانیاهو با حمایت ایهود باراک، وزیر جنگ وقت خود، برای حمله به ایران فشار آورد. اما در لحظه آخر، باراک نظر خود را تغییر داد و به نیروی هوایی دستور داد موتورهای خود را خاموش کنند.
برای درک پیچیدگی موضوع، باید متوجه شد که حمله به ایران لزوماً شامل اعزام 150 جنگنده از جمله دهها جنگنده F-35 همراه با هواپیماهای سوخترسان هوایی و جنگ الکترونیک هوابرد برای نابودی سنگرها نیست. بمبها بر روی زیرساختهای برنامه هستهای ایران در سراسر کشور پهناور پخش میشوند که بهشدت مستحکمشده و توسط برخی از متراکمترین و خطرناکترین پدافندهای ضد هوایی جهان محافظت میشود. چنین حمله ای یک رویداد جهانی، دیپلماتیک، لجستیکی، نظامی و اقتصادی با پیچیدگی فوق العاده خواهد بود، چالشی که اسرائیل پیش از این هرگز با آن مواجه نشده است.