او گفته است: «اصلاحطلبان و طرفداران دولت روحانی به مدت هشت سال بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی کشور حاکم بودند و توانستند خدماتی را ارائه دهند، اما وسعت آن خدمات هیچگاه نتوانست در مقابل نقاط ضعف و سوءتدبیرهایشان برای آنان آبرو کسب کند و حتی خسارت عمدهای به سرمایه اعتماد مردم وارد آوردند. اصلاحطلبان پس از شکست در دو انتخابات گذشته مجلس و ریاستجمهوری دو راه پیشرو داشتند. در وهله اول میتوانستند واقعیت شکست سیاسی خود را بپذیرند، سعی در اصلاح خطمشی سیاسی گذشته خود داشته باشند و همچنین پیشنهاداتی سازنده و دلسوزانه برای رفع مشکلات ارائه دهند. اگر اصلاحطلبان این کار را انجام میدادند، میتوانستند ضمن مشارکت برای جبران اشتباهات، همکاری برای پیشرفت کشور و التیامبخشیدن به آلام مردم، موجب جلب تمایل مردم به خودشان در آینده شوند، اما متأسفانه اصلاحطلبان شیوه تخریب دولت را پیش گرفتند و بر موج نارضایتیهای معیشتی مردم سوار شدند، در حالی که عمدتا خود آنان باعث این مشکلات شدند. این افراد با انتقاد تخریبی، انگزدن به اعضای دولت رئیسی، هوچیگری و سوءاستفاده از ابزار لجامگسیخته فضای مجازی، به دنبال آن هستند که مانع توفیق دولت شوند و میخواهند با این کار خشنودی بیگانگان را جلب کنند».
او همچنین بیان کرده است: «ضعف اعتقاد و لجاجت اصلاحطلبان مانع از آن است که بپذیرند مشکلات ارزی و اقتصادی کشور در درجه اول به سوءمدیریت گذشته و عملکرد ضعیف آنها بازمیگردد و تحریمها نسبت به آن سوءمدیریت، موضوعی فرعی محسوب میشود. متأسفانه لجاجت سیاسی اصلاحطلبان مانع همراهی آنها با دولت رئیسی برای اصلاح امور میشود... آنها گمان میکنند با این تلاش میتوانند آبروی ازدسترفته را جبران کنند و بر مبنای همین گمان غلط، هر آنچه در توان دارند به کار میگیرند تا مانع موفقیت اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی شوند... سازوکارهای دولت روحانی و اصلاحطلبان در مذاکرات نادرست بود و این امر در دوران خودشان به اثبات رسید و چگونه برخی توقع دارند که همان روش ادامه یابد و جواب دهد؟ از سوی دیگر، هنوز هیچ تحولی در روش، منش و بینش آمریکا و به تبع آن اروپاییها رخ نداده است و دولت رئیسی باید سازوکار عزتمندانه خودش را در مذاکرات دنبال کند».
میرسلیم این سخنان را در حالی مطرح میکند که از زمان رویکارآمدن دولت رئیسی، اصلاحطلبان چه به صورت تشکیلاتی و چه حتی به صورت انفرادی هیچ انتقاد قابل ذکری به دولت مطرح نکردهاند و مشخص نیست منظور میرسلیم از واژههایی ازجمله «انتقاد تخریبی»، «انگزدن» و «هوچیگری» چیست و کدامیک از اصلاحطلبان به این انتقادها دست زدهاند؟ به نظر میرسد میرسلیم طبق عادت اصولگرایان دیواری کوتاهتر از اصلاحطلبان پیدا نکرده است و کوشیده منویات ذهنی خود را به هر وسیلهای به اصلاحطلبان نسبت دهد.
اصلاحطلبان در ماههای اخیر به دلایل مختلف، سیاست سکوت را در پیش گرفتهاند. برخی میگویند این سیاست سکوت ناشی از جلوگیری از هرگونه تضعیف دولت در شرایط بحرانی کشور است. مثلا عطریانفر چندی بعد از پیروزی رئیسی در انتخابات به سایت «فردا» گفته بود: «من نقدها به دولت آقای رئیسی را به چند بخش تقسیم میکنم؛ نخست نقدهای درونجناحی اصولگرایان است؛ یعنی گروههایی موقعیتهایی را طلب کنند و اگر به آنها نرسند منتقد دولت شوند. مثلا جبهه پایداری اگر به آنچه میخواهد نرسد، منتقد داخلی دولت میشود که این حالت اصلا دور از ذهن نیست. نقدهای دوم از سوی جبهه اصلاحات خواهد بود، اما اصلاحطلبان شش ماه تا یک سال فقط نظارهگر خواهند بود و نمیخواهند دولت آقای رئیسی را تضعیف کنند و دوست دارند دولت آینده اتفاقا موفق باشد. نقد سوم هم به جبهههای سیاسی مربوط نمیشود و از سوی جامعه بهخصوص طبقه متوسط شهری ابراز میشود. مردم بررسی میکنند که شرایط به چه شکل پیش میرود و اگر شرایط مطلوب نباشد، نقد میکنند».
برخی نیز میگویند اصلاحطلبان برای استمرار احتمالی حضور خود در قدرت نمیخواهد قطب مقابل رئیسی را تشکیل دهند و بهنوعی سکوت مصلحتگرایانه در پیش گرفتهاند و نگاه دیگری هم وجود دارد مبنی بر آنکه جبهه اصلاحات بعد از ردصلاحیتهای گسترده شورای نگهبان و عدم امکان سیاستورزی رسمی تا مدتی عطای سیاست را به لقایش بخشیده است؛ چه در حمایت و چه در نقد رئیسی. نکته شایان ذکر این است که اصولگرایان دقیقا عکس رفتار اصلاحطلبان را در مواجهه با رئیسی از خود نشان میدهند؛ به این نحو که در چند ماه اخیر هرچه انتقاد مطرح شده از سوی اصولگرایان بوده است. بعضا انتقادهایی تند بوده که چهبسا اگر همین انتقادها از زبان یک اصلاحطلب صادر میشد، اصولگرایان او را به انواع و اقسام انگها متهم میکردند. برای مثال محسن کوهکن در گفتوگو با سایت «خبر سراسری» میگوید: «من فکر میکنم در این شعار جوانگرایی و کمتوجهی به تجربه یک ایراد برای دولت است... نگرانیام از این است که مجموعه برادرانی که جوان هستند و در مدیریتها گذاشته شدهاند، کمتر از تجربهها استفاده کنند و فردا در مقام مقایسه توانمندی و پیشبرد و کارایی آنها پایین بیاید.انتقاد من به مجموعه مدیریتی آقای رئیسی همین است».
یا محمدصادق کوشکی بهعنوان یکی از اصولگرایان تند و تیز در گفتوگو با سایت «مثلثآنلاین» میگوید: «با وضعیت کنونی دولت امیدی نمیرود که مشکلات رفع شود زیرا وزرا، استانداران، فرمانداران و مدیران کل و حتی مدیران میانی همسو با رئیسجمهور نیستند. از سوی دیگر ناهماهنگی در دولت موج میزند. آقای مخبر فرمانده اقتصادی دولت است و زیردستانش افرادی چون آقایان رضایی، رهبر، میرکاظمی و خاندوزی هستند. طبیعی است که اینها حرفشنوی از آقای مخبر ندارند و او را قبول ندارند... هرچقدر هم آقای رئیسی بخواهد امور اصلاح شود اگر دولتش با او همراه نباشد، موفق نخواهد بود». عزتالله یوسفیانملا هم به سایت «نامهنیوز» میگوید: «در این دولت گفته شد که سالی یک میلیون مسکن ساخته میشود، عدالت اجتماعی محقق میشود، مبارزه با فساد صورت میگیرد و... اما واقعیت این است که هنوز وزرا نمیدانند در وزارتخانهشان چه مسئولیتهایی دارند. هیچ اقدام و برنامه منسجمی در دولت دیده نمیشود».
اینها تنها گوشهای کوچک از انتقادهای گستردهای است که نیروهای اصولگرا به دولت رئیسی وارد میکنند و بماند سهمخواهیهای زیادی که تا پیش از معرفی وزرا به مجلس از سوی طیفهای مختلف اصولگرایی مطرح میشد؛ از جمله جبهه پایداری که رسما و بدون هیچ رودربایستی سعی میکرد نیروهای خود را به دولت تحمیل کند. به موازات این شرایط رئیسی از یکسو از چهرههای اصلاحطلب خواست که پیشنهادهای خود را به دولت ارائه دهند و اصلاحطلبان هم از آن استقبال کردند و از سوی دیگر خودش نیز انگار دل خوشی از همجناحیهایش ندارد؛ چه آنکه او گفته بود وابسته به هیچیک از جناحهای سیاسی نیست که به نوعی از خاستگاه اصولگرایی خود سر باز زد.
به هر حال مشخص نیست میرسلیم با چه سندی سخنان مذکور را بیان کرده اما این احتمال وجود دارد که برخی نیروها مانند میرسلیم از پیش در انتظار تقابل اصلاحطلبان با دولت بودهاند و حالا که میلشان برآورده نشده، میکوشند طرح ذهنیشان را بیهیچ گزاره مستندی مطرح کنند.