مرد شروری که متهم است چند زن و دختر را در خانه خودش موسوم به خانه وحشت حبس کرده و یکی از دختران را به قتل رسانده در تازهترین اعترافات خود پرده از جزئیات این ماجرای هولناک برداشت.
رسیدگی به این پرونده جنایی عجیب از ۱۵ آذر امسال آغاز شد زمانی که مأموران کلانتری ابوسعید وارد خانهای در خیابان قزوین تهران شدند تا صاحب خانه را که متهم به سرقت بود دستگیر کنند.
اما داخل خانه با دو دختر جوان که سر و وضعی عجیب داشتند و مدعی بودند از سوی متهم اصلی به نام سعید ربوده و در آن خانه حبس شدهاند و همچنین جسد یک زن که چند ماه از مرگش میگذشت روبهرو شدند.
مأموران کلانتری در ادامه زن جوان دیگری را که خواهر سعید بود نیز دستگیر کردند. ساعتی بعد متهم اصلی هنگام ورود به خانهاش دستگیر و همه متهمان به اداره پلیس منتقل شدند.
هر چند دختران جوان مدعی بودند سعید قاتل است و دختری که به قتل رسیده به دست این مرد و با پیچ گوشتی به قتل رسیده، اما با گذشت بیش از ۲۰ روز از این ماجرا پزشکی قانونی در بررسی جسد اظهار داشت «هیچگونه آثاری از قتل با پیچ گوشتی روی جسد دیده نشده است».
بنابراین بازپرس محمد وهابی از شعبه دوم دادسرای امور جنایی پایتخت، باردیگر به تحقیق از سعید و سه دختر جوان پرداخت که این بار دختران مدعی شدند مقتول زیر ضربات مشت و لگد سعید جان باخته است.
از سوی دیگر وقتی برای بازپرس پرونده محرز شد خواهر سعید در حبس دختران با وی مشارکت و همدستی داشته وی را به اتهام مشارکت در حبس غیرقانونی بازداشت کرد.
سعید، متهم اصلی خانه وحشت که بار دیگر برای تحقیق و بازجویی به دادسرای جنایی پایتخت منتقل شده بود وقتی خبرنگاران را مقابل خود دید بار دیگر با توهین و به کار بردن الفاظ نامناسب قصد جوسازی داشت و مدام با پرخاشگری و عصبانیت فضا را متشنج میکرد، اما پس از گذشت دقایقی و با تذکر بازپرس و مأموران پلیس بالاخره حاضر به گفتگو شد.
چرا آنقدر عصبانی هستی و مدام فحاشی میکنی؟
برای اینکه بیگناهم، اما دخترانی که من خودم به آنها پناه دادم میخواهند قتلی را که خودشان انجام دادند گردن من بیندازند.
یعنی تو قاتل نیستی؟
نه. شراره و فتانه او را کشتند، البته قاتل اصلی فتانه است. من این دختر را نمیشناختم. دوست فتانه و شراره بود. خودشان شمارهاش را به من دادند و گفتند بروم دنبالش. حوالی میدان راهآهن رفتم دنبالش و او را به خانه آوردم.
پس چرا آنها باید یک دختر را که دوستشان بوده بکشند؟
ماجرای عشقی بود. آنها حسودی میکردند، چون آن دختر که اسمش مینا بود به من علاقهمند شده بود، دختره مریض بود، فکر کنم «ام اس» داشت. میترسیدند من به او بیشتر توجه کنم به همین خاطر کتکش زدند فتانه گردنش را فشار داد که خفه شد.
تو چرا مداخله نکردی تا او را نکشند؟
خیلی سریع اتفاق افتاد، چون دختره بیمار بود زود خفه شد و مرد.
چرا جسد را در خانه نگه داشتید؟
میترسیدم، چون قبلاً هم پرونده قتل داشتم ترسیدم به پلیس بگویم. دخترها هم با چرب زبانی و محبت و گاهی هم با تهدید اجازه نمیدادند بگویم و میگفتند اگر حرفی بزنم، چون سابقه دارم، میگویند من قاتلم.
فتانه و شراره مدعی هستند آنها را در خانه حبس کرده بودی؟
دروغ است، فتانه کلید خانه را داشت، حتی اگر کلید هم نداشتند من که تمام مدت در خانه نبودم میتوانستند وقتی من در خانه نیستم با سر و صدا از همسایهها کمک بگیرند؛ در طبقه ما دو واحد دیگر هم است و کمک خواستن کار سختی نبود، ولی آنها خودشان میخواستند آنجا بمانند.
شراره گفته من او را در کمد حبس کرده بودم، در کمد را با پا بزنی باز میشود، آن وقت من چطور میتوانستم او را حبس کنم.
من و فتانه اغلب برای خرید مواد مخدر از خانه بیرون میرفتیم، اگر میخواست میتوانست فرار کند. از طرفی من دو تا گوشی تلفن همراه با سیم کارت به آنها داده بودم اگر حبس بودند میتوانستند با پلیس تماس بگیرند.
تو میگویی قتل را دخترها انجام دادند، ولی خواهرت هم گفته تو مرتکب قتل شدی.
وقتی دستگیر شدم سعی کردم طوری وانمود کنم که خواهرم در جریان این ماجرا نبوده است، اما نمیدانم چرا او علیه من شهادت داده است.
اگر این دخترها عاشقت هستند چرا قتل را گردن تو انداختند؟
چون میدانند من در سال ۹۳ هم به اتهام قتل یک دختر فراری زندان بودم، اما دادگاه قتل را شبه عمد تشخیص داد و من سال ۹۷ آزاد شدم.
به همین خاطر میخواهند مرا گرفتار کنند، اما نمیدانند که بازپرس و قضات حواسشان هست و اثبات قتل مدرک میخواهد.