در شرایطی که دور هشتم مذاکرات احیای برجام در شهر وین در حال انجام است، به نظر می رسد اختلافات میان طرف های گفتوگو همچنان پا برجاست. دیوید هرست، دبیر پیشین سرویس بین الملل روزنامه گاردین و سردبیر پایگاه تحلیلی میدلیست آی با انتشار یادداشتی با عنوان «اجازه حمله به اسرائیل به قیمت درگیر شدن در سه جبهه برای آمریکا تمام خواهد شد» به بررسی رویکرد ایالات متحده نسبت به مذاکرات وین داشته است.
نشانی از کاهش اختلافات دیده نمی شود
مذاکرات در وین با هدف احیای توافق هسته ای برجام که دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا در سال 2018 از آن خارج شد، به مرحله حساسی رسیده است.
مذاکرات به دور هشتم رسیده و نشانه ای از کاهش اختلافات میان طرف های مذاکره دیده نمی شود. ایرانی ها خواهان بازگشت کامل به توافق سال 2015 هستند، تضمینی مبنی بر اینکه ایالات متحده در آینده از توافق خارج نشود و ارائه یک نظام راستی آزمایی. در این میان، سختترین مورد، مسئله ضمانت است. از نگاه دولت فعلی ایران، فقدان یک سازوکار راستی آزمایی، مهمترین ضعف توافق اولیه بود. این مسئله به دولت آمریکا در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما اجازه داد تا تحریم ها را ادامه دهد.
دو چماق بزرگ
اروپاییها -بریتانیا، فرانسه، آلمان و اتحادیه اروپا- از دور در حال نشان دادن دو چماق بزرگ، به عنوان پیامد شکست مذاکرات هستند. اولی، بازگشت تحریم های سازمان ملل است، که در این صورت نه فقط حاکی از شکست مذاکرات است، بلکه به معنای مرگ قطعی برجام است.
دومی، آن چیزی است که با عنوان «پلن بی» خوانده می شود -که در واقع تهدید به حملات هوایی توسط اسرائیل با حمایت ایالات متحده است.
با این حال تحریمهای تعیینشده توسط سازمان ملل ضعیفتر، محدودتر و در چارچوب تحریمهای اعمالشده توسط ترامپ تنظیم شده اند. بدین ترتیب بازگشت تحریمهای سازمان ملل به عنوان نقطه فشاری بر ایران محسوب نخواهد شد. از سوی دیگر، فروپاشی برجام به معنای اخراج بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی از ایران خواهد بود.
جنگی دیگر؟
حمله هوایی اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران -و در پی آن- به مراکز فرماندهی و کنترل و سامانههای پدافند هوایی ایران، بزرگترین آتشافروزی منطقهای از زمان تهاجم به عراق در سال 2003 را به همراه خواهد داشت. این حمله منجر به تلفات گسترده غیرنظامیان و فلج شدن تولید نفت در خلیجفارس خواهد شد. و احتمالا شاهد حملات هوایی از سوی جنوب لبنان و غزه خواهیم بود. در این شرایط محتملا صدها موشک توسط ایران و متحدین منطقه ایش به سوی تاسیسات نفتی در خلیج فارس و نیز اهداف نظامی در اسرائیل شلیک خواهد شد. تهدید یک جنگ دیگر در خاورمیانه را هرگز نباید ساده انگاشت، زیرا بخش اعظمی از منطقه در حال حاضر دست هایشان روی ماشه قرار دارد.
تجزیه و تحلیل هزینه و فایده یک حمله نظامی باعث شده که تندروهای اسرائیلی به فکر فرو بروند. آذربایجان اجازه نمی دهد که جت های اسرائیلی از فرودگاه های این کشور برای حمله استفاده کنند -این در حالی است که پیش از این پهپادهای اسرائیلی برای ماموریت های جاسوسی در ایران بارها از خاک این کشور بهره برده اند. این عملیات مستلزم حمله مستقیم از خاک سرزمین های اشغالی است.
تسکینی موقتی و نه راهبردی!
یوسی ملمن، از هاآرتص به این نکته اشاره می کند که حتی اگر اف35 های اسرائیل -که نیاز به سوخت گیری در حین پرواز دارند- بر فراز حریم هوایی اردن و عراق شناسایی نشوند -و این خود مشکلی بسیار بزرگ است- باز آنها برای حمله فلج کننده به تاسیسات هسته ای، مراکز فرماندهی و سیستم های دفاع هوایی ایران، فقط یک فرصت خواهند داشت. و البته باید در نظر داشت که حتی اگر این ماموریت صد درصد موفقیت آمیز باشد، بعید است که دستاوردی بیش از عقب نشینی موقت در برنامه غنی سازی اورانیوم ایران داشته باشد و پس از آن «ایران بیش از قبل برنامه خود را بازسازی می کند» - درست همانند واکنش در برابر هر اقدام خرابکاری و یا ترور. این همان استدلالی بود که دولت بایدن به اسرائیل هنگام از سرگیری مذاکرات بیان کرد.
ایالات متحده در آن زمان اظهار داشته که حمله به ایران یک تسکین تاکتیکی برای اسرائیل است، نه یک تسکین راهبردی، و این مسئله در حال حاضر بیشتر صادق است. علاوه بر این، باید پاسخ ایران به عنوان یک اقدام تلافی جویانه مشروع را مد نظر داشت.
آسیب پذیری بالا
در حالی که حمله از سوی نیروهای ناشناس به تاسیسات آرامکو در سال 2019 باعث شد تولید نفت عربستان هفته ها پس از حمله به نصف کاهش یابد، معلوم نیست که اصابت موشک های راهبردی ایران و زرادخانه موشکی حزب الله به اهداف خود در اسرائیل چه پیامدهایی را خواهد داشت.
هیچ کس به اندازه خود اماراتی ها و سعودی ها از آسیب پذیری شان در برابر همسایه خود آگاه نیست. از زمان حملات در خلیج فارس، ابوظبی و ریاض در حال کوتاه آمدن هستند و با ایران در حال مصالحه هستند.
از آن زمان، امارات متحده عربی قراردادی را با ایران امضا کرد که بر اساس آن به اماراتیها اجازه میداد مسیر تجاری تازه ای به اروپا از طریق ایران و ترکیه باز کنند، که طول مسیر را از 20 روز به 7 کاهش میداد. در حال حاضر تغییر آهنگ در ریاض نیز قابل شنیدن است.
عمل گرایی خلیج فارس
این هفته، شاهزاده فیصل بن فرحان، وزیر امور خارجه عربستان سعودی، درباره ایران گفت: «اعراب دستان خود را به سوی برادران در ایران دراز می کنند، اگر آنها به نگرانیهای اعراب پیرامون امنیت و ثبات منطقه، مانند حمایت از نیروهای منطقه ای و برنامه هسته ای، پاسخ دهند». استفاده از کلمه «برادر» در این سخنان قابل توجه است.
عمل گرایی ابوظبی و تا حدودی ریاض در تمایل به عادی سازی روابط با کشورهایی که در طول دو دهه گذشته روابط پرتنش داشته اند - قطر، ترکیه و ایران- حاکی از این است که تا حد زیادی امید به عادی سازی روابط اعراب با اسرائیل و تشکیل یک محور فعال ضدایرانی یا «ناتوی عربی» در حال کاهش است.
یکی از نشانه های آن تردید امارات متحده عربی نسبت به قرارداد خط لوله ای با اسرائیل است که نفت را از ایلات به عسقلان انتقال می دهد. دلایل مختلفی برای این وجود دارد -از جمله تأثیری که چنین قراردادی بر کاهش ترافیک از طریق کانال سوئز خواهد داشت. اما یکی از آنها روابط رو به رشد ابوظبی با ایران است.
کدام رئیس جمهور حاضر به شرکت در جنگ است؟
و در همین شرایط باید به سراغ بایدن برویم. آیا رهبران کشوری که به دلیل همهگیری کووید-19 هنوز در حالت بحرانی قرار دارد، با میل خود جنگی در خاورمیانه را آغاز میکند که موشکهایش در سراسر خلیج فارس تا شام پرواز میکنند؟ آیا هر رئیسجمهوری در ایالات متحده که به دنبال بازسازی اقتصادی شکننده است، افزایش دو تا سه برابری قیمت نفت را که در نتیجه چنین جنگی خواهد بود تحمل خواهد کرد؟
پاسخ واضح به هر دو سئوال خیر است. ایران با کارت هایی تهدید می کند که می داند واشنگتن بعید است با آن ها بازی کند.
هیچ کارتی برای بازی وجود ندارد
واقعیت آشکار این است که دیپلمات های اروپایی و آمریکایی در وین اهرم خود را بر ایران از دست داده اند. آنها کشور را در معرض بدترین شرایط قرار داده اند و ایران نه تنها جان سالم به در برده، بلکه قدرتمندتر شده است. واکنشی که روسیه و چین به شکست مذاکرات وین خواهند داشت برای تندروهای غربی نگران کننده تر است. این بزرگترین تفاوت بین سال 2015 و امروز است.
هر دو رئیس جمهور -ولادیمیر پوتین و شی جین پینگ- دلایل خود را برای بازی نکردن در زمین اروپا و آمریکا دارند. روابط آنها با واشنگتن به حدی بدتر شده که همکاری در هر موضوعی بسیار دشوار می شود.
پوتین خواستار عقب نشینی ناتو در مرزهای خود در اروپای شرقی است و نزدیک به صدهزار سرباز را برای حمله به اوکراین در اواسط زمستان به حالت آماده باش نگه داشته است. شی تصمیم دارد تایوان را به سرزمین اصلی چین الحاق کند. همانطور که مذاکرات اخیر در وین به وضوح نشان داده، هیئت ایرانی از حمایت گسترده هر دو قدرت برخوردار است.
هر سه مورد این اختلاف ها آشکارا به هم مرتبط می شوند.
کارت ها واقعی: حمایت چین و روسیه در صورت حمله احتمالی
رئیس جمهور ایران ماه آینده به مسکو می رود و وزیر امور خارجه اش هم به چین سفر خواهد کرد. این احتمالا می تواند پیامی باشد مبنی بر اینکه حمله به ایران - به نوعی - از سوی روسیه و چین پاسخ داده شود. همچنین بایدن اعلام کرده که پوتین را در زمینه های مختلفی تهدید کرده، از جمله قطع ارتباط روسیه با سیستم بانکی سوئیفت، در صورت تهاجم اوکراین. اما این مسئله نتیجه عکس بر اروپای غربی خواهد داشت. آلمان با فرض اینکه هنوز گاز روسیه را دریافت کند، چگونه هزینه گاز روسیه را پرداخت می کند؟ با کشیدن چمدان های پر از دلار در مرز لهستان؟
کارت های واقعی در دست رهبر روسیه است. هم او و هم شی این توانایی را دارند که زندگی را برای تندروهای غربی بسیار دشوار کنند. رفتار ایالات متحده باعث نزدیکی روسیه و چین شده و این در حالی است که تاریخ به ما می گوید که آنها متحدان طبیعی نیستند. در سال 2015، ایالات متحده رهبری رسمی اردوگاهی را بر عهده داشت که با ایران به توافق رسید. اما حالا اینطور نیست.
یک منبع ایرانی در وین به میدلیست آی گفته: «مشکل اینجاست که در حالی که اروپاییها و آمریکاییها دیگر اهرمی ندارند، اما حاضر به دادن هیچ امتیازی نیستند. اگر تحریمهایی فراتر از «فشار حداکثری» در آستینشان داشتند، حتما ترامپ قبل از آنها استفاده میکرد. کارت های آنها تمام شده است».
مرگ طبیعی برجام ؟
اکنون به یک رئیس جمهور عاقل و با اعتماد به نفس در آمریکا نیاز است تا مسیر خود را تغییر دهد و هوشمندانه با ایران، روسیه و چین رفتار کند. بایدن هیچ کدام از این نشانگان را ندارد. دامنه چالشهای داخلی برای این دولت بسیار بزرگ است، از جمله بازگشت احتمالی دشمنش ترامپ به قدرت در سال 2024. حتی اگر تیم مذاکره کننده ایالات متحده در وین امتیازاتی در مورد تحریم ها بدهد، بعید است به تائید کنگره برسد.
اصرار ایران بر تضمین و راستی آزمایی واقعی است، نه شعاری. تا زمانی که معجزه ای در وین اتفاق نیفتد، ایالات متحده نمی تواند حداقل الزامات ایران را بپذیرد و ایران تصمیم خواهد گرفت که می تواند عواقب آن را پشت سر بگذارد. در نتیجه، برجام، به عنوان یک اقدام نادر در مناقشه زدایی، به مرگ طبیعی خواهد مرد.
نکته اصلی این است که تمام خواسته تیم رئیسی همان چیزی است که ایالات متحده و اتحادیه اروپا در ابتدا با آن موافقت کرده بودند. اگر مذاکرات وین شکست بخورد و برجام بمیرد، نه روحانی و نه رئیسی بلکه اوباما، ترامپ و بایدن هستند که نقش اصلی را در این زمینه داشته اند.