یکی از مهمترین علل مشکلات کشور ما همیشه فقدان این دو عامل و در بعضی مقاطع، فقدان یکی از آنها بود. در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران نه قانون اساسی خوبی داشت و نه مسئولان اجرائی کشور افراد شایسته و کاردانی بودند. قانون اساسی رژیم سلطنتی، منافع سلطان را تامین میکرد و حقوق مردم را به عنوان رعیت سلطان در نظر گرفته بود. خاندان سلطنتی با تشکیل یک باند چپاولگر که به «هزارفامیل» معروف شده بود، مجاری امور را در تمام زمینهها در دست گرفته بود و همان حقوق ناچیز را هم که در قانون اساسی برای مردم در نظر گرفته شده بود، ضایع میکرد. ماجرای همهکاره شدن «ژن خوب» از دوران هزارفامیل شروع شده بود و یکی از عوامل سقوط رژیم شاهنشاهی انحصاری شدن مسئولیتهای کلیدی و همهکاره شدن ژنهای خوب بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی، وعدههای خوبی به مردم داده شد که یکی از مهمترین آنها شایستهسالاری در مدیریت کشور و واگذاری مسئولیتهای کلیدی بود. به این وعده انصافاً در مقطعی از تاریخ صدر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی عمل شد، ولی بهتدریج فامیلسالاری، دوست و آشناسالاری و حاکمیت ژنهای خوب، جای شایستهسالاری را گرفتند و حکمرانی نظام جمهوری اسلامی نیز راه خود را به سوی حکمرانی هزارفامیل کج کرد. واگذار کردن مسئولیتهای کلیدی به اقوام و نزدیکان در دولتهای مختلف در بخش انتصابات، حکمرانی را به مسیر خطرناکی کشاند. در بخش انتخابات هم تلاشهای فوق قانونی برای چیدمانهای موردنظر و موردپسند صورت گرفت که نتیجهای مشابه انتصابات به بار آورد. رساندن کشور به این وضعیت خطرناک یکی از عوامل به بنبست کشانده شدن اقتصاد و فرهنگ و سیاست است که مایه تاسف بسیار است.
تاسف بالاتر اینست که زیانهای ناشی شده از فامیلسالاری و دوست و آشناسالاری در طول دهههای گذشته به حضراتی که قدرت را در اختیار میگیرند درس لازم را نیاموخته و اکنون این مسیر خطرناک با سرعت بیشتری در حال پیموده شدن است. فامیلسالاری حالا از برادرها و دامادها عبور کرده و به مادرزن و برادرزن و دخترخاله هم رسیده. از اینها خطرناکتر، گسترش انتصابات به گماشتن افراد غیرمتخصص برای تصدی امور کاملاً تخصصی است. در روزهای اخیر، چند انتصاب مهم در مسئولیتهای کاملاً نیازمند تخصص، سروصدای اعتراضی زیادی را موجب شده است. صادرکنندگان احکام این انتصابات نیز یاد گرفتهاند بنویسند «نظر به تجربه و تعهد شما» به فلان مسئولیت منصوب میشوید، ولی به هیچکس و هیچ دستگاهی پاسخ نمیدهند که این تجربه و تعهد را از کجا و چگونه کشف کردهاند. کسی که حتی یک ساعت در امور صنعتی سابقه کار ندارد، چگونه در مهمترین موسسات صنعتی تجربه آموخته است؟ کسانی که در مسئولیتهای قبلی نشان دادهاند که نظر مردم و منافع و مصالح مردم برایشان مهم نیست و سفارشی عمل کردن را، که راه تجربهشدهای برای حفاظت از مقام و منصب و منفعت شخصی است، برگزیدهاند چگونه میتوانند «متعهد» باشند؟
نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی نسبتاً خوبی دارد که اگر به آن عمل شود کشور از بحرانهای موجود خارج خواهد شد. در بخش قوانین عادی نیز قوانین خوبی داریم، ولی چون مجریان خوبی نداریم، گرفتار بحران هستیم.
کشور ما اکنون فاقد یک نظام نظارتی بر انتصابات است. اگر در مواردی دستگاههائی برای نظارت وجود دارند، به وظایف خود عمل نمیکنند و یا برای عمل کردن به وظایف خود با موانع فرمایشی مواجهند. وضعیت خطرناکی که اکنون متوجه انتصابات است، کشور را به پرتگاه نزدیک میکند. مسئولان ارشد نظام به این اخطار توجه کنند و برای پایان دادن به این وضعیت خطرناک چارهای بیندیشند.