در بررسی جریان تحولات جهانی به ویژه آنچه که در سال ۲۰۲۱ گذشت، بیشک پرداختن به مسائل آمریکا از منظر و حوزه سیاست خارجی این کشور، از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار است، چرا که اگر نگوییم تحولات ایالات متحده و نگاه این کشور در مقوله سیاست خارجی مهمترین پارامتر در تعیین سمت و سوی بسیاری تحولات جهانی است، یقینا این مهم یکی از اصلیترین پارامترها در تبیین و تعریف تحولات است.
با روی کار آمدن دولت جو بایدن، این امیدواری به وجود آمد، برجام و بسیاری از مشکلات دیگری که در سطح جهان، دولت ترامپ مسبب آن بود، به تدریج حل شوند، اما به اعتقاد برخی کارشناسان رویکرد اصلی این دو دولت شبیه به یکدیگر است و فقط در نحوه رسیدن به اهداف خود دارای تفاوتهایی هستند.
برای بررسی بیشتر این موضوع و تفاوت رویکردهای دولت ترامپ و جو بایدن در برخورد با مسائل ایران و جهان و وضعیت فعلی آمریکا در جهان، خبرنگار ایسنا با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل آمریکا به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید:
بایدن و ترامپ در برخورد با برجام رویکرد متفاوتی دارند
امیرعلی ابوالفتح اظهار کرد: دولت ترامپ و دولت بایدن هر دو معتقد هستند که توافق برجام که در سال ۲۰۱۵ حاصل شد، تمام نگرانیهای ایالات متحده آمریکا را برطرف نمیکند، به این معنا که ترامپ و بایدن درباره نگرانیهای ناشی از آنچه که اقدامات تنشزای ایران مینامند، حس مشترک دارند و حتی دولت باراک اوباما نیز همین رویکرد را داشت.
وی افزود: این دو دولت فقط از نظر رسیدن به هدف نهایی و رفع نگرانیها اخلافنظر دارند. دولت اوباما و دولت بایدن معتقد بودند و هستند که ایران و آمریکا اختلافات متعددی دارند و بایدن این اختلافات را تقسیمبندی کرد و از حساسترین و فوریترین تهدید آغاز کرد و تکتک این تهدیدها و مشکلات را رفع کرد و به موضوعات کماهمیتتری رسید، به همین دلیل از موضوع هستهای که از نظر دولت آمریکا فوریترین تهدید است آغاز کردند تا توافق برجام حاصل شد.
ترامپ سیاست حل تدریجی مشکلات با ایران را نداشت
این کارشناس مسائل آمریکا گفت: ترامپ معتقد بود که نمیتوان مرحله به مرحله وارد حل اختلافات با ایران شد، چراکه اگر در بحث هستهای به توافق برسند به زعم آنان این فرصت را برای ایران فراهم میکردند که در موضوعات دیگر رفتارهای تنشزای خود را شدت ببخشد. به همین دلیل طرح ۱۳ مادهای را ارائه دادند و تمام موضوعاتی که بین ایران و آمریکا اختلاف ایجاد کرده بود را در یک پکیج ارائه دادند تا بر سر موضوعات موشکی، هستهای، حقوق بشر، جبهه مقاومت و... به شکل همزمان بحث شود.
ابوالفتح تصریح کرد: به همین دلیل دولت ترامپ از توافق برجام خارج شد، به این امید که ایران بپذیرد بر سر تمام موضوعات با آمریکا تعامل کند. این اتفاق نیفتاد و دولت بایدن به همان سیاست دولت اوباما بازگشته است که فقط در حوزه هستهای متمرکز شود، منتها نه به این معنا که دوباره به توافق ۲۰۱۵ بازگردد و به یک توافق هستهای جدید در سال جدید میلادی یا سال آینده با ایران دست پیدا کند. این تفاوت اصلی میان دولت ترامپ و جو بایدن در قبال مسائل ایران و برجام است.
ترامپ، سواری مفت به هیچ کشوری نمیداد
وی در پاسخ به این سؤال که تفاوت رویکرد دولت ترامپ با بایدن در برخورد با جهان و دیگر کشورها چگونه است؟ گفت: تأکید دولت ترامپ مبنی بر اینکه اول آمریکا مهم است، بیشتر از دولتهای قبل و دولت بایدن بود و تأکید بیشتری بر این موضوع داشت که منافع ملی آمریکا بر منافع جمعی نظام بینالملل ارجحیت دارد و هرگاه این موارد در تضاد با یکدیگر باشد، آمریکا دیگر به کسی یا کشوری سواری مفت نمیدهد و هر کشوری که میخواهد از حمایت آمریکا برخوردار باشد باید هزینه آن را پرداخت کند.
این کارشناس مسائل آمریکا افزود: در حالی که دولتهایی مانند دولت باراک اوباما و حتی جورج بوش معتقد بودند که برای حفظ ابرقدرتی و موقعیت جهان و تهدیدات جهانی، آمریکا مجبور است از جیب خودش خرج و این بها را برای حفظ صلح پرداخت کند، اما دولت ترامپ معتقد بود که این امر ضرورتی ندارد و اگر این روند ادامه یابد، آمریکا از درون دچار فرسودگی میشود و منابع مالی آن بیدلیل هدر میرود و این رقبا و متحدین هستند که بیدلیل سود میکنند و در درازمدت آمریکا را به سمت تضعیف سوق میدهند.
بایدن سیاست هزینه کرد بابت حفظ امنیت متحدانش را دارد
ابوالفتح ادامه داد: به همین دلایل دولت ترامپ از برخی پیمانهای بینالمللی بیرون آمد و متحدان را تحت فشار قرار داد تا هزینههای امینت را بپردازند و در واقع هزینههای امنیت را به متحدان خود مانند عربستان، کره جنوبی و ناتو میفروخت، اما دولت بایدن روند را تغییر داد و همچنان به سیاست هزینه کرد بابت حفظ امنیت متحدانش و کمک به دیگران از جیب مالیات دهندگان آمریکا ادامه میدهد.
ترامپ بر اقتصاد ملی تمرکز کرد
وی در پاسخ به این سؤال که ترامپ و بایدن کدام یک بیشتر به اقتدار آمریکا اهمیت میدادند؟ گفت: جریان ملیگرای آمریکا که سخنگوی آنان ترامپ بود، معتقد هستند که امپراتوری آمریکا به شدت گسترش یافته است و اقتصاد ملی آمریکا توان حفظ مدیریت و پاسداری از این امپراتوری را ندارد، بنابراین باید بخشهای غیرضروری واگذار و آمریکا از بخشهای غیرضروری خارج شود و بر اقتصاد ملی تمرکز کند. در این قالب بحث خروج از افغانستان و سوریه توجیه میشود با این هدف که جنگ تجاری با چین به شدت ادامه داشته باشد.
این کارشناس مسائل آمریکا، افزود: این امر طرفدارانی دارد و از یک سری الگوهای تاریخی استفاده میکنند و معتقدند امپراتوریها فروپاشیدند به این دلیل که الزامات خاصی را در نظر نگرفتند. جریان جهانگرایی که در داخل آمریکا وجود دارد معتقدند که واگذاری قدرت در عرصه بینالمللی در نهایت آنان را وادار میکند که در داخل آمریکا بجنگند و این تعبیری بود که دولت جرج بوش داشت که اگر در بغداد نجنگند مجبور هستند در آمریکا به جنگ بپردازند و به هر قیمتی باید امپراتوری را با فداکاری ملت حفظ کنیم تا مجبور به عقبنشینی در داخل مرزها نشویم.
جریان جهانگرایان در آمریکا دست بالا را دارند
ابوالفتح گفت: فعلاً بین این دو جریان در داخل آمریکا کشمکش وجود دارد. نزدیک به ۸۰ سال است که جریان جهانگرایان در داخل آمریکا دست بالا را داشتهاند، به همین دلیل امپراتوری گسترش و دوام پیدا کرده است. نشانههای ناکارآمدی این روند خود را نشان میدهد و اگر ترامپ و این گروه ملیگرایان نتوانند بر جهانگرایان غلبه پیدا کنند و آمریکا اصلاحی در تغییر شیوه امپراتوری خود ندهد، چه بسا به سرنوشت امپراتوریهایی مانند بریتانیا، عثمانی و شوروی سابق دچار شود.
وی ادامه داد: البته این گروه از جهانگرایان معتقد هستند آمریکا امکان خود ترمیمی را دارد و میتواند با اصلاحات غیربنیادین و تغییر و تاکتیکهایی، این خطر را از سر بگذراند و این امر را زمان میتواند مشخص کند که حق با ملیگرایان آمریکایی بوده یا حق با جهانگرایان آمریکایی؟
این کارشناس مسائل آمریکا، خاطرنشان کرد: بدون تردید آمریکا به تنهایی و بدون کمک متحدانش قدرت اول نظامی جهان است و به نظر نمیرسد تا آینده نامعلومی کشوری بتواند برتری نظامی بر ایالات متحده کسب کند. البته این موضوع را باید در نظر بگیریم که هرچه زمان میگذرد، ابزار قدرت نظامی نسبت به قبل کماهمیتتر شده است و میتوان گفت اقتصاد در حال نزدیک شدن به ابزار نظامی است و چه بسا از آن هم بتواند پیشی بگیرد.
نقش ارتش قدرتمند در ایفای هژمونی جهانی کمرنگتر میشود
ابوالفتح گفت: اگر زمانی چینیها از آمریکاییها از نظر اقتصادی پیشی بگیرند، الزاماً به این معنا نیست که ارتش قویتری داشته باشند و اینجاست که نقش ارتش در ایفای هژمونی جهانی کمرنگتر میشود، اما آمریکا به حدی میزان بودجه نظامی خود را افزایش داده است که حتی ائتلاف بین روسیه و چین از نظر نظامی نمیتوانند بر آمریکا غلبه یابند. ملیگرایان آمریکایی معتقدند توجه دائم به ابزار نظامی باعث فریبی میشود که از نظر اقتصادی آمریکا دچار مشکل شود.
وی خاطرنشان کرد: در زمان جنگ سرد شاید از نظر کمی تعداد سربازان شوروی از آمریکا بیشتر بود، اما ساختار نظامی و پشتیبانی ارتش آمریکا از روسها قویتر بود و دونالد ریگان بحث جنگ ستارگان را مطرح کرد با این امید که روسها توان علمی و قدرت تکنولوژی برای ورود به رقابت فضایی را ندارند و یکی از دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این بود که بیش از توان تکنولوژی خود، روسها به سمت بحث تسلیحاتی رفتند و اینگونه بود که فروپاشیدند. بنابراین در زمان جنگ سرد هم ایالات متحده از نظر کیفیت نظامیگری، بسیار جلوتر از اتحاد شوروی بود.