اهمیت این سفر دلایل متعددی دارد که از مهمترین آنها میتوان به دلایل ذیل اشاره کرد:
1- گفتمان ضدغربی انقلاب اسلامی و سپس جمهوری اسلامی ایران
2- بیاعتمادی بسیاری از ایرانیان بهویژه نخبگان سیاسی ایران پساز امضای برجام و خروج امریکا از آن
3- ناتوانی اروپا برای مقابله با فشارهای امریکا پساز خروج از برجام
4- تاکید بر سیاست شرقگرایی از سوی برخی از مسوولان دستگاه دیپلماسی ایران بهویژه در دولت سیزدهم و تاکید این دولت بر تحول در سیاست خارجی ایران بر اساس گسترش روابط با همسایگان و اردوگاه شرق بهویژه چین و روسیه.
مجموع این عوامل سبب شده است تا سفر رییسجمهور به روسیه و تلاش برای فراهمسازی مقدمات انعقاد یک قرارداد بلندمدت بسان قرارداد با چین از اولویتهای این سفر مطرح شود. اما همزمان با این تحول همانند بسیاری دیگر از مسائل کلیدی کشور، این موضوع نیز به محل منازعه سیاسی میان نخبگان سیاسی همراه با رسانههای وابسته به آنها تبدیل شده است.
نخبگان سیاسی و رسانههای حامی دولت از این رویداد تمجید و تعریف بسیار میکنند حال آنکه جناح رقیب دولت و رسانههای وابسته به آن از اعتماد بیش از اندازه به روسیه و چین انتقاد و با شک و تردید به نتایج همکاری گسترده با این دو کشور مینگرند.
مهمترین استدلال منتقدان دولت متکی بر دلایل ذیل است:
1- تعارض رویکرد به شرق با محوریت روسیه و چین با شعار نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی ایران
2- ذهنیت منفی تاریخی ایرانیان به عملکرد همسایه شمالی از قرن 19 میلادی تاکنون
3- نگاه ابزاری روسیه به خاورمیانه بهطور اعم و ایران بهطور اخص و استفاده از کارت خاورمیانه و ایران برای چانهزنی با غرب در مسائل بینالمللی.به عنوان مثال موضوع تاخیر در تحویل سامانههای موشکی اس - 300 از سوی روسیه به ایران، تاخیر در تکمیل نیروگاه هستهای بوشهر و موضوع سوخت آن، نحوه عملکرد نماینده روسیه در مذاکرات برجام و مهمتر از همه سکوت روسیه در قبال حملات اسراییل به پایگاههای ایران در سوریه
4- تلاش همزمان روسیه برای نزدیکی به رقبای منطقهای ایران در خلیجفارس و اعلام آمادگی برای تقویت بنیه دفاعی آنان
5- ناتوانی روسیه در برآورده ساختن نیازهای اقتصادی، صنعتی و مالی ایران
6- سطح پایین تکنولوژی روسی در مقایسه با تکنولوژی غرب بهخصوص در حوزه نظامی و صنعتی
7- چرایی انتخاب زمان دعوت از رییسجمهور برای سفر به روسیه در اوج مناقشات روسیه با غرب بر سر مساله اوکراین
بدون تردید نکات مطرح شده از سوی هر دو گروه سیاسی تاکید بر واقعیتهایی است که قابل کتمان نیست چرا که دولت سیزدهم پس از تجربه تلخ برجام درصدد تحول در رویکرد سیاست خارجی ایران برآمده و گسترش روابط با کشورهای منطقه و قدرتهای تاثیرگذار اردوگاه شرق یکی از مهمترین راهکارهای دولت است اما از سوی دیگر منتقدان دولت هم با توجه به تجربه تاریخی ایرانیان از عملکرد روسیه در قبال ایران، حق دارند که نگران باشند که این بار نیز روسیه از کارت ایران برای چانهزنی با غرب بهویژه در موضوع اوکراین و مساله شرق اروپا استفاده کند.
اما صرفنظر از این مناقشات بایذ به دو سوال پاسخ داد: اول اینکه ریشهای مناقشات در کجاست؟ و دوم اینکه راهحل چیست؟
به نظر میرسد ریشههای این منازعه در چند نکته است اولاً پساز گذشت بیش از چهار دهه از حیات جمهوری اسلامی ایران رهبران و نخبگان سیاسی حاکم بر ایران هنوز نتوانستهاند در خصوص مفاهیم کلیدی در حوزه اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و سیاست بهویژه سیاست خارجی به اجماع برسند. شاید یکی از مهمترین این موضوعات مساله ماهیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و کلیدواژه اصلی آن یعنی منافع ملی باشد حال آنکه نخستین گام برای نیل به اهداف در سیاست خارجی یک کشور تعریف منافع ملی و تبیین راهکارها جهت نیل به آن است.
ثانیا گروههای سیاسی فعال در صحنه سیاست ایران رفتار خود را با یکدیگر براساس بازی با حاصل جمع صفر تنظیم کرده و سبب شده تا عرصه سیاست و اجتماع ایران به کانون منازعه جناحها تبدیل شود. چنین رفتاری مبتنی بر مچگیری سیاسی سبب بروز خسارات جبرانناپذیری برای ملت ایران طی چهار دهه گذشته شده است.
ثالثا در ایران دولتها به جای اینکه مکمل و همافزای یکدیگر باشند هر کدام پس از رسیدن به قدرت سیاستهای دولت قبل را به طور کامل رد و درصدد تبیین استراتژی جدید برآمدهاند و متاسفانه این مهم به عرصه سیاست خارجی نیز کشیده شده است.
رابعا ما ایرانیان به تعبیری ملتی ناتاریخی هستیم و کمتر از تجربیات تاریخی خود آگاه هستیم یا حتی استفاده میکنیم و دائم درحال آزمون و خطاها هستیم. لذا به نظر میرسد چنین فاکتورهایی سبب شده تا سفر رییسجمهور به روسیه به جای نقد و بررسی علمی به موضوعی برای مچگیری سیاسی گروههای سیاسی از هم تبدیل شود.