متن بیانیه مشترک مجمع روحانیون مبارز و مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ملت شریف را گرامی میداریم.
در چهل و سومین سالروز پیروزی انقلاب، سخن گفتن از آن دشوار و ستایش از آن دشوارتر است.
بسیاری از مردمانی که از توطئهها و فشارهای ظالمانه خارجی و نیز اشتباهها و ناکارآمدیهای درونی رنج فراوان دیده اند، نسبت به اصل انقلاب دچار تردید و احیاناً بدبینی شده و امیدشان به آینده بهتر کمتر شده است و دشمنان ملت و انقلاب این بدبینی و نومیدی را تشدید میکنند.
با این وجود، بر این باوریم که همهی آنان که دل در گرو انقلاب و بزرگی رهبر فرهمند بنیانگذار دارند و همهی کسانی که به سرنوشت کشور و عزّت ملّت و برخورداری همگان به عنوان شهروندان صاحب حق و حرمت میاندیشند باید بکوشند تا جایگاه والای انقلاب و منزلت حضرت امام نگاه داشته شود و دریابند و به دیگران تفهیم کنند که در سایه این باور و دلبستگی است که میتوان سلامت، آزادی و پیشرفت کشور را تضمین کرد. در عین حال باید بکوشند تا فارغ از خودخواهی و تعصب ناروا از سر انصاف اسباب ناکامیها و دلسردیها به ویژه ناروائیهایی را که به نام انقلاب صورت گرفته و میگیرد دریابند و بیان کنند و کوتاهترین راه برون رفت از این وضعیت را به پیمایند و دست اندرکاران امور را به پیمودن آن فراخوانند تا بیاری پروردگار از بهم خوردن نظم و از هم پاشیدگی جامعه که آن سوی آن چیزی جز هرج و مرج و آشفتگی و تنگتر شدن فضای زندگی و تنفس و احیاناً نظمی بد فرجام و بسیار ناگوارتر از آنچه هست نخواهد بود، جلوگیری شود و اگر انحرافی بوده است (که بوده است) باید از آن بازگشت. بازگشتن از انحراف گرچه هزینه دارد، ولی هزینه آن بمراتب کمتر از آن است که نظام و مردم پرداخته و میپردازند.
آنچه در خور توجه است اینکه:
۱- در اسلامی بودن انقلاب تردیدی نیست. گواه این مطلب آنست که رهبر مقبول انقلاب از برجستهترین شخصیتهای علمی و دینی و مرجعی بزرگوار بود و اکثریت آنان که به صحنه آمدند مسلمان بودند و شعارهائی که از متن وجدان مردم بر میآمد بیشتر رنگ و عطر اسلامی داشت و بدون آنکه فشار و تحمیلی باشد بالمآل همه گروهها و جریانها به رهبری انقلاب اسلامی اظهار وفاداری کردند.
۲- انقلاب در ادامه سیر و صیرورتی بود که جامعه، در مرحلهی اخیر تاریخ خود داشته است.
مردمی به ستوه آمده از تبعیض و عقب ماندگی و تحقیرشدگی برای دستیابی به وضعی بهتر به میدان آمدند و پیشتازی اسلام علاوه بر باور اکثریت از آن رو بود که اسلام و انقلاب دردهای جامعه و خواستهای تاریخی مردم را میشناخت و در مقابل یا دست کم متفاوت با برداشتی از اسلام بود که بیرون از زمان، ناآگاه از تحولات رخ داده در جهان و ایران و بی تفاوت نسبت به خواست تاریخی ملت بود.
امام خیلی زود راه خود را به طور مشخص جدا کردند و به جای اینکه از صاحب رأی شدن زنان و برخورداری بیشتر کشاورزان و کارگران و ملّت از زندگی بهتر که استبداد حاکم فریبکارانه شعار آن را میداد بر آشوبند، فریاد خود را بر سر قدرتی فرود آوردند که هم پیمان اسرائیل و همدست ارتجاع و ژاندارم منطقه (به نیابت از سلطه طلبان) بود و اداره کشور را بخصوص در عرصه نظامی به مستشاران آمریکائی داده بود. قلمها را میشکست، زنان و مردان را از حقوق خود محروم میکرد و کشور را در لبهی پرتگاه فساد بنیادی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و سقوط قرار داده بود.
۳- امام در آغاز، هم نوا با وجدان جامعه خواستار اصلاح بودند و هنگامیکه از آن نومید شدند بر رفتن نظام شاهنشاهی و جایگزین شدن آن با نظامی که در آستانهی پیروزی انقلاب عنوان "جمهوری اسلامی" را یافت پافشردند.
عظمت و روزآمدی انقلاب را در عرضه نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با جنبشها و حرکتهای به اصطلاح اسلامی میتوان دریافت، که خشن، ضد حقوق بشر، تحقیرکننده انسان و واپسگرا بودند و بجای دیکتاتوری زمینی (امّا امروزی تر) نوعی خودکامگی خشن با رنگ تقدّس را پیشنهاد میکردند و نمونه این بینش و منش را در جهت گیری یا حاصل تلاش جریانهائی، چون القاعده، طالبان و داعش دیده ایم.
۴- "جمهوری اسلامی" گرچه مفهوماً خالی از ابهام نبود، ولی مردم، "جمهوری اسلامی" را همان دیدند که رهبر انقلاب بخصوص در فرانسه آن را عرضه کرده بودند و به آن رأی دادند.
۵- جامعه پس از پیروزی انقلاب با دو پدیده که بی ارتباط با هم نبودند مواجه شد:
یکی فشار سنگین از بیرون برای ضربه زدن به نظام نوپا از طریق کودتا، تجزیه طلبی، ترور، جنگ تحمیلی و تحریمهای ظالمانه (که همچنان ادامه دارد). این پدیدهی ناخواسته، نظام را به سوی امنیّتی شدن و کردن فضای زندگی برای حفظ موجودیّت خود و تمامیت ارضی و استقلال میهن سوق داد.
در این زمینه میتوان به تفاوت رویکرد امام در مقام رهبر انقلاب و پیشنهاد دهنده جمهوری اسلامی (که با آنچه در درس هایشان به عنوان حکومت اسلامی مطرح کرده بودند تفاوت داشت) با آنچه در مقام عمل روی داد اشاره کرد؛ امری که امام در اواخر عمرشان به عنوان یک انحراف و تجاوز از مبنای نظم و قرارداد پذیرفتند و آن را در واقع استثنائی به حساب آوردند که میبایست از آن گذر کرد و به نظم و قاعده یعنی "جمهوریت اسلامی" با همه لوازم آن بازگشت و دریغ و درد که با گذشت زمان استثناءها جای قاعده را گرفت و لحظه به لحظه جمهوریت کم رنگتر شد و اسلام سازگار با جمهوریت در عرصه رسمی منزویتر گشت و بینش و منشی از اسلام قدر دید و در صدر نشست و در بسیاری از عرصههای حکمرانی میداندار شد که جمهوریت را از اساس مردود میساخت؛ و این، همان پدیده دوّم بود، یعنی کمرنگ شدن جمهوریت نظام و میل به سوی حکومت به اصطلاح اسلامی، در حالیکه امام ضمن اصرار بر اسلامی بودن نظام همواره ملاک و میزان را رأی آزاد ملت (که بنیاد جمهوریت مردم سالار است) میدانستند و رهبری پس از ایشان نیز بر اهمیت رأی مردم و حق انسان بودن آن تأکید داشته اند.
با ضعیفتر و بی فروغتر شدن جمهوریت نظام آنچه پیش آمد تشدید حاکمیتهای چندگانه و سردرگمی و حتی تعارض پرهزینه در مدیریت و لوث شدن مسئولیتها و لطمه دیدن کارآمدی و زیان دیدن مردمی بود که به امید آینده بهتر برای انقلاب، ایثار و فداکاری کرده بودند. توطئهها و دشمنیهای بیرونی مزید بر علت شد.
۶- انکار نمیتوان کرد که پس از انقلاب کارهای خوبی صورت گرفته است و همه دولتها و دستگاهها کوشیده اند خدمت کنند و همه نیز کاستیها و مشکلاتی داشته اند و طرفه اینکه تقریباً همهی دولتهائی که در زمان خود با فشارها از بیرون و درون و احیاناً کارشکنیها روبرو بوده اند پس از پایان دوران خدمت مغضوب و مردود شناخته شده اند. اشکال کار در کجاست؟
باری خدمات بعد از انقلاب قابل انکار نیست، ولی باید پرسید که:
اولاً اگر جمهوری اسلام هم نبود آیا بخش مهمی از این خدمتها و پیشرفتها به وجود نمیآمد؟ ثانیاً در مقام مقایسه کشورمان با بسیاری از کشورهای هم طراز و حتی آنها که از ما عقبتر بوده اند و امروز جلو افتاده اند، بازهم کارنامه جمهوری اسلامی یا بهتر است بگوئیم راهبردهای مدیریت جامعه را (که تقریباً در تمام این دوران به خصوص سه دهه اخیر ثابت بوده است) درخشان خواهیم یافت. ثالثاً، آنچه صورت گرفته است چه نسبتی با آرمانهای انقلاب و خواست تاریخی ملّت که در جستجوی آزادی، استقلال و پیشرفت توأم با عدالت، اخلاق و معنویت بوده است دارد؟
شاید بتوان پاسخ این پرسشها را در افزایش میزان مهاجرت (بخصوص نخبگان و استعدادهای جوان)، کاهش سرمایه اجتماعی، خروج سرمایههای مادی، آسیب دیدن منابع تجدید ناپذیر، ناتوانی از بهره برداری بهینه فنی و علمی از آنها و تبدیلشان به سرمایههای تجدیدپذیر، وضعیت ناگوار معیشت مردم و ذهنیت آنان که در آینده اوضاع بدتر خواهد شد یافت.
اگر اینها نشانههای آشکار بحران نیست پس چیست؟
۷- امروز جامعه ما با بحرانهای بزرگی در عرصههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و بین المللی روبرو است.
برابر آمار رسمی بخش مهمی از جامعه زیر خط فقر به سر میبرند؛ در کشوری که بر روی دریای نفت و گاز قرار گرفته و دارای کان سارها گوناگون ارزشمند و در ممتازترین نقطه جغرافیای راهبردی و سیاسی عالم و دارای سابقه درخشان تمدنی و فرهنگی است.
با تأسف فراوان لحظه به لحظه از حجم طبقه متوسط که نیروی حرکت بخش توسعه و پیشرفت هر کشوری است کاسته و به درون طبقه فقیر رانده میشوند و طبقه فقیر که روز بروز بر حجم و عدد آن افزوده بشود همان است که بیشترین فداکاری را برای انقلاب و حفظ نظام انجام داده و بالاترین سختیها را تحمل کرده است.
در سوی دیگر شاهد بروز و ظهور طبقه یا افراد یا نهادهای بی مسئولیتی هستیم که بر امکانات خود به ویژه با رانت و سوء استفاده از تحریمهای کمرشکن میافزایند و کسانی هم که دارای امکانات طبیعی و مشروع بوده اند در این وضع و حال بجای سرمایه گذاری مطمئن در درون ترجیح میدهند امکانات خود را به خارج منتقل کنند.
امروز شدت اعتراضهای غیر سیاسی که بیشتر از سوی بخشهای محروم جامعه رخ میدهد از اعتراض سیاسی بیشتر است.
مردم میگویند: آب و برق مجانی و مسکن ارزان که وعده اش داده شد پیشکش، ابتدائیترین نیازهای ما را تأمین کنید. مردم از بیکاری و رکود (تورّمی) مینالند و فقر توأم با احساس بی آیندگی از یکسو و فسادهای بزرگ و شرم آور و هدر رفتن سرمایههای طبیعی و انسانی خطر بزرگی است که کشور و ملت را تهدید میکند.
و، چون از نیازهای اولیه اقتصادی و معیشتی بگذریم و به نیازهای ثانوی، ولی بسیار مهم، چون حقوق شهروندی و آزادیهای اساسی برسیم وضع از این هم بدتر میشود.
۸- بدون تردید توطئههای بیرونی و فشارهای خارجی در پدید آمدن این وضع تاثیر داشته است. دشمنیها بوده است و خواهد بود و این، تاوانی است که ملت شریف ایران بخاطر انقلابش که در پرتو آن کشوری وابسته و تأمین کننده منافع بیگانه را به کشوری مستقل و منادی آزادی و رهائی خود و مسلمانان و رنج دیدگان مبدّل کرده است میپردازد و صد البته که ملت و دولت نمیتواند نسبت به این خطر و آنچه موجودیت و امنیتش را تهدید میکند بی تفاوت باشد و نیست.
جا دارد که از آنچه در زمینه تقویت فنی، ابزاری، سازمانی و نظامی با تکیه بر نیروی علمی و فنی و ایمانی و مبنا قرار دادن سیاست بازدارندگی شده است تقدیر به عمل آید؛ آنچه از جمله ضریب نفوذ منطقهای ایران را بالا برده است تا آنجا که دشمنان نیز به نقش موثر و توان جمهوری اسلامی در مقابله با تروریسم وحشی و عوامل تخریب در منطقه از جمله در برابر بلای داعش و سرکوب کردن آن و تأمین امنیت برای ایران و منطقه اعتراف کرده اند. ولی از نظر دور نداریم که در دراز مدت در جهان پیچیدهی امروز، تنها قدرت نظامی (که در این زمینه از مخالفان اصلی خود عقب تریم) و نیز نفوذ منطقهای بر پایه یک عامل (به خصوص اگر تحریک کننده باشد) نمیتواند پایدار بماند و آیندهی ما را تضمین کند مگر اینکه در همان حال دارای اقتصاد محکم و پویا باشیم و نیز بتوانیم رضایت مردم را که عامل اصلی اقتدارند بیشتر کنیم؛ و اگر به زبان رایج سخن بگوئیم میتوان گفت که "میدان"، در کنار و در ذیل یک اقتصاد قوی و رفتار عادلانه با مردم و تأمین مصالح ملی به علاوه یک دیپلماسی هوشمند و نیرومند و منطقی در عرصه بین المللی کارساز خواهد بود. ما باید منادی صلح و امنیت در منطقه باشیم و از دادن هرگونه بهانه به دیگران برای فشار و احیاناً ضربه زدن به خودمان خودداری کنیم. در غیر اینصورت آنچه عامل بازدارندگی به حساب آمده است میتواند خود به صورت عاملی علیه امنیت و ثبات و در جهت انزوای بیشتر ما کمک کند.
۹- هرگز نباید وجود دشمن و توطئههای خارجی ما را از عوامل درونی نارسائیهای بحران ساز غافل کند. اگر فی المثل دشمن، ادعای نقض حقوق بشر را بهانهای برای اعمال فشار بر حکومت و مردم و توجیه سیاستهایش برای منزوی کردن ایران میکند، آیا واقعاً حقوق بشر در اینجا نقض نمیشود؟
آیا حقوق شهروندی همگان رعایت میشود؟
آیا دست کم فرمان هشت مادهای امام که در بحبوحهی جنگ و رواج طوفان ترور صادر شد مبنای عمل است؟ آیا حداقل بخشنامه رئیس اسبق قوه قضائی که در مجلس ششم به قانون تبدیل شد در بازداشت ها، بازپرسیها و دادرسیها رعایت میشود؟
البته انصاف حکم میکند که بگوئیم آنچه اخیراً در قوه قضائیه بیان میشود و رویکردهائی که ابراز میگردد میتواند مقدمه اصلاح در بخشی از نظام باشد، اگر واقعاً به عمل بیانجامد و با نظر متخصصان عالم و معتقد به جمهوریت نظام به صورت برنامههای دارای ضمانت اجرا درآید.
۱۰- باری آنچه جاری است با عدالت که شاه بیت دعوت پیامبران خدا و خواسته مهم بشر در طول تاریخ بوده است و آن را در عرصه حیات اجتماعی میتوان عبارت دانست از امکان مساوی همگان برای دسترسی به ثروت، قدرت و منزلت و برخورداری از زندگی امن و آبرومند فاصله فراوان دارد.
آیا اگر کسانی در همین حد که در بالا مورد پرسش قرار گرفت انتظار داشته باشد و بخواهند که حکمرانی بینش و روش خود را برای پاسخ به این خواست ملی و قانونی اصلاح کند، محصور، محدود و متهم به انواع اتهامهای واهی نمیشوند و نسبتهای خلاف شرع و قانون به آنها داده نمیشود؟
آیا تبدیل یک قدرت نظامی پر افتخار با پشتوانه خون دهها هزار شهید و دهها هزار جان باز و آزاده و صدها هزار ایثارگر به یک نیروی پلیس- امنیتی که احیاناً رویاروی مردم قرار میگیرد و بازگذاشتن دست او برای به چنگ آوردن امکانات گسترده مالی، اقتصادی، سیاسی و اطلاعاتی همراه با سلاح تا جایگزین احزاب و حرکت سالم حزبی و رقابت مدنی شود و بکوشد تا ذهنیت و ارادهی نهادهائی را که باید حافظ و نگهبان جمهوری اسلامی و منافع مردم باشند و رویکرد و عملکردشان مانع افتادن نظام در دام یک خودکامگی بی مهار شود تسخیر کند، آیا این به نفع انقلاب و مصلحت جامعه و حتی به صلاح همان نهاد انقلابی است؟
آیا وجود نهادها (و حتی باندهائی) که هم قانونگذاری میکنند و هم مجری قانون اند بی آنکه در برابر هیچ مرکز مردم نهادی پاسخگو باشند، مختل کنندهی امور و مانع گردش قانونی و یا حساب و کتاب کارها نیست؟
اینها همه نشانههای هشداردهنده ایست از دور شدن از جمهوریت نظام و نیز مانع دستیابی به حکمرانی خوب که مورد خواست انقلاب و مردم بود.
چرا برنامهها و جهت گیری هائی که در صدد نیرومند کردن پایههای اقتدار توأمان حکومت و جامعه و نهادینه شدن آزادیهای اساسی و بهبود وضع زندگی مردم بود ناتمام بماند؟
مگر بنا نبود برابر سند چشم انداز بیست ساله که از افتخارات نظام بود در سال ۱۴۰۴ ایران در حوزههای اقتصادی، سیاسی، علمی، فنی و اجتماعی سرآمد کشورهای منطقه باشد و در عمل هم (به شهادت آمار) نشان داده شد که با درایت و اتخاذ رویکرد درست در عرصه داخلی با پاس داشت حق و حرمت مردم و فراهم آوردن زمینهی مشارکت آنان در عرصههای مختلف و شهروند به حساب آوردن آنان و در عرصه خارجی بر اساس تنش زدائی و رویکرد تعاملی در عین پای بندی به اصول و بخصوص مصالح ملی و نشان دادن چهره رحمانی اسلام و نظام میتوان از امکانات موجود استفاده بهینه به عمل آورد و امکانات مالی و فنی را از بیرون به داخل هدایت کرد و در بازارها و ساحتهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بین المللی حضور عزتمندانه و سرافرازانه داشت و با گسترش دامنه بیمه و تأمین اجتماعی و اعمال سیاستهای جبرانی زندگی فرودستان را بهبود بخشید و در نتیجه پایههای اقتصاد و سیاست و اقتدار ملی را مستحکمتر و ضریب امنیّت را افزونتر و رضایت بیشتر مردم را جلب کرد؛ و چرا علیرغم درآمدهای افسانهای بعدی که فقط بخش کوچکی از آن به صورت صدقه (و با منت) در اختیار مردم قرار گرفت، سیاستها و رویکردها به جانب توانمند کردن بنیه اقتصادی و بهبود پایههای زندگی مردم بگونهای که اصلاً نیاز به صدقه نداشته باشند حرکت نکرد و برعکس زمینهها و بهانههای فشار کمر شکن بر مردم و ایران را گستردهتر و بیشتر کرد؛ و در یک کلام چرا همه چیز در جهت عکس هدفهای چشم انداز به جریان افتاد. اشکال حکمرانی در کجاست؟
۱۱- اگر میخواهیم جمهوری اسلامی داشته باشیم نباید دائره خودیها چنان تنگ شود که اکثریت مردم به بهانههای مختلف غیر خودی به حساب آیند در حالیکه در حکمرانی خوب همهی آحاد ملت از هر آئین، گرایش و سلیقهای تا آنجا که در چارچوب نظم مستقر حرکت کنند (ولو اینکه نسبت به قانون حتی قانون اساسی ایراد و انتقاد داشته باشند) در صورتیکه به بر هم زدن نظم با اعمال خشونت و زور و احیاناً توسل به بیگانه منجر نشود خودی هستند و شهروندانی که از همه حقوق شهروندی برخوردارند.
جمهوری اسلامی، بنا بود چنین باشد در حالیکه نظام حکمرانی کمتر حاضر به شنیدن سخنان خیرخواهانی که عظمت ایران، پیشرفت کشور و برخورداری مردم از زندگی آبرومند و احترام همگان را میخواهند هستند. حتی به سخنان و نصایح مراجع بزرگواری که ارتباط خوب در عین حفظ استقلال وتأمین مصالح ملی با جهان را پیشنهاد میکنند یا اداره کمیتهای جامعه را نادرست میدانند چندان اعتناء نمیشود.
دشمنیها بوده و خواهد بود و هم دولت و هم ملت باید نسبت به توطئهها هوشیار باشند، ولی اینهمه نباید بهانهای باشد برای اینکه از حکمرانی خوب غافل شویم.
۱۲- مهمترین شاخصه حکمرانی خوب اینکه بتواند با مشارکت خود مردم به مردم خدمت کند، حقوق آنان را پاس دارد. رأی و اراده مردم را مبنای عمل (و حتی موجودیّت و مشروعیت) خود بداند و عزت ملی و اقتدار واقعی و امنیّت پایدار را تأمین کند و در نتیجه لحظه به لحظه بر رضایت مردم بیافزاید و با استحکام پیوند میان دولت و ملت به سوی آینده بهتر حرکت کند.
میشد و میشود ضد استکبار و ضد استعمار بود، ولی اساس کار را بر ستیزگری با همه کس و همه جا قرار نداد و زمینه کارآمدی فشار و توطئهها را کمتر کرد.
میشد و میشود اسلامی بود و جمهوریت و همه لوازم آن را پذیرفت و در نظر و عمل رأی آزاد جمهور را مبنای نظم و پایه حکمرانی قرار داد.
میشد و میشود یکایک افراد ملت از زن و مرد را شهروند بحساب آورد و راه را بروی کارآفرینان و صاحبان تخصص، دانش و سرمایه گشود و با پذیرش تکثّر که امر طبیعی (و به تعبیر قرآن کریم ناشی از جعل الهی= و جعلناکم شعوباً و قبایل) است نه تنها از حضور بخشهای مختلف که از انتقاد و حتی اعتراض آنها استقبال کرد و حکومت بیش از آنکه به بازوی قوی خود پشت گرم باشد، گفتگو و تفاهم را وجهه همت قرار دهد و جا را برای حضور هرچه مسئولانهتر و گستردهتر احزاب و تشکل هائی که از منافع و سلایق بخشهای مختلف مردم نمایندگی میکنند (یا باید بکنند) باز کند.
میشد و میشود در ساحت سیاست خارجی با محور قرار دادن سه اصل عزت، حکمت و مصلحت رویکرد راهبردی را تنش زدائی و تعامل با دیگران در عین دفاع از حقوق و جانب داری از مظلومان و محور قرار دادن مصالح ملی و تأمین عزت و پیشرفت و توسعه توأم با عدالت قرار داد و جامعه را به سوی کاهش فقر و فساد و تبعیض و بالمآل بر انداختن آنها سوق داد و از جامعه خوب، مستعد، مترقی و شکیبای ایران الگوئی برای دیگران ساخت؛ و میشد و میشودهای فراوان دیگر ....
۱۳- آسانترین و ارزانترین راه رسیدن به وضعیت مناسب در درجه اول بازگشت به موازین جمهوریت اسلامی و خود اصلاحی با مراعات درست قانون است.
درست است که قانون اساسی امر بشری است و با گذشت زمان و تحولی که پیاپی در جوامع پیش میآید و مطالبه و نیازهای تازهای که رخ مینماید و شناخت بیشتری که نسبت به نقصهای قانون و حتی تناقض پارهای از اصول آن با یکدیگر و بخصوص بر پایه تجربهای که طی دهها سال حاصل میشود نیاز به اصلاح دارد، ولی از یاد نبریم که اولاً= دست بردن در قانون اساسی و تغییر آن نباید ساده تلقی شود به ویژه با سازوکارهای موجود به اصلاح آن در جهت بهبود اطمینانی نیست و هرگونه تغییر در این وضعیت ممکن است به از دست دادن مزایای فعلی و احیاناً جایگزین شدن آن با مواد و مواردی منجر شود که مشکلها را افزون خواهد کرد.
ثانیاً= آنچه بدان اشارت رفت (و اندکی بود از بسیار) بدون تجدید نظر شتاب زده در قانون اساسی (که در جای خود لازم است) کاملاً قابل دسترسی است.
اگر همگان جمهوریت نظام اسلامی را بپذیرند با بازگشت صادقانه به همین قانون بسیاری از مشکلات قابل حل است.
اگر میشدها و میشودها با ارادهی بالادستی حکمرانی تبدیل به (بشودها) شود گام بلندی است در جهت خود اصلاحی نظام که میتواند بسیاری از مشکلات بحران آفرین را حل کند و در درجه اول بازار مکارهی متوهمان براندازی را بیش از پیش کساد و دشمنان اصلی را از ضربه زدن به ایران بیش از پیش نومید کند و با جهت گیری به سوی بهبود احترام آمیز وضع زندگی مردم امید و رضایت آنان را بیشتر و حرکت به سوی توسعه همه جانبه و پایدار و تأمین نیازهای مادی و معنوی جامعه و سربلندی ایران عزیز شتابانتر شود و آنان که ایران را پاره پاره و ایرانی را تحقیر شده و کشور را آشوب زده میخواهند (یا نتیجه پندار و رفتارشان چنین است) از گذشته ناکامتر شوند.
از خداوند بزرگ میخواهیم و از خون پاک شهیدان و دل دریای امت مدد میجوئیم که سالگرد انقلاب برای همه تذکری باشد تا به سوی هدفی حرکت کنیم که در آن هم رضایت پروردگار باشد و هم خشنودی ملت و سرافرازی روز افزون ایران انشاءالله.
مجمع روحانیون مبارز
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم