خبرگزاری تسنیم نوشت: در هفته گذشته دو موضوع در فضای رسانهای کشور بازتاب گسترده داشت و هرکدام موجی از واکنشها را برانگیخت؛ اولی انتشار فایل صوتی مکالمه سردار جعفری فرماندهکل سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با سردار ذوالقدرنیا معاون اقتصادی وقت این نهاد درباره فساد در مجموعهای بهنام هلدینگ یاس بود و دیگری اظهارات نوشین معراجی نویسنده فیلم سینمایی «نمور» در نشست خبری جشنواره فجر که بهنحوی از سخنان او انکار عقد شرعی برای محرمیت برداشت میشد.
حال روز گذشته حمید رسایی نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با انتشار توئیتی نوشته است: "معتقدم علیرغم موضعگیری بههنگام وزارت ارشاد و دبیرخانه جشنواره درباره اظهارنظر غلط یکی از اهالی سینما، پررنگ شدن موضعگیری درباره حواشی جشنواره فیلم فجر توسط دلسوزان مذهبی صاحب تریبون، محصول عملیات روانی یک اتاق فکر بولتنساز و امنیتی است تا موضوع حواشی فایل صوتی به حاشیه برده شود."
درباره این نوشته آقای رسایی میتوان چند نکته را یادآور شد:
۱ ـ اینکه یک دستگاه امنیتی بخواهد عدهای را برای یک عملیات روانی ـ آن هم برای به حاشیه بردن مطالبه بهحق دیگر ـ گسیل بدارد قطعاً مذموم است اما، آیا نویسنده توئیت مدرکی دال بر این موضوع دارد؟ آیا این توهم توطئه نیست که یک سخنران مذهبی، که برای اولین بار نسبت به این مسئله شرعی واکنش نشان داد ـ بدون آنکه بخواهیم کیفیت واکنش او را تحلیل کنیم ـ و یا ائمه جمعه و اعضای جامعه مدرسین را بدون هیچ استنادی بازیخورده یک نهاد امنیتی بدانیم؟ آیا بهروش خود آقای رسایی نمیتوان همچون بومرنگ همین اتهام را متوجه آقای رسایی کرد؟ آیا نمیتوان بهروش رسایی گفت که وی نیز از طرف یکسری اهالی شبهفرهنگی ولی با ذهنیت امنیتی مأمور شده باشد که مسئله فایل صوتی را برای یکسری منفعتطلبیهای سیاسی بهگونهای دیگر بازخوانی کند؟
۲ ـ اینکه مردم باید در جریان ماجرای فایل صوتی قرار بگیرند حرف غلطی نیست، اینکه نحوه واکنش به صحبتهای خانم معراجی را هم بررسی و حتی نقد کنیم نیز در فضای گفتگوی اجتماعی امر مذمومی نیست، امّا غیر از برخی محافظهکاریها و عدم ارتباط صحیح با افکار عمومی در توضیح مسائل، یکی دیگر از مشکلات و معضلات که در این امور اختلال ایجاد میکند چیست؟ این امر قطعاً چیزی جز رادیکالیسم نیست. رادیکالیسم روی دیگر سکه محافظهکاری است و از جهاتی بسیار سمّیتر و مذمومتر از آن است.
رادیکالیسم به این نحو ظهور میکند که بهجای پرداخت صحیح به مسئله، از یک سو مسائل را در بستر درستی تحلیل نکنیم و بهدلیل ضعف در بینش بهنوعی به مسائل ورود کنیم که جای جلّاد و شهید اصلی تغییر کند؛ مثلاً به ماجرای فایل صوتی بهنحوی بپردازیم که بهجای شفافسازی واقعی و حقیقی مسئله، خواسته یا ناخواسته در سوی تقویتکنندگان و مدافعان شنیعترین گروهکها مثل جریان نفاق و دیکتاتورترین رژیمها مثل سعودی قرار بگیریم و به بخشی از پروژه ایران اینترنشنال تبدیل شویم.
و یا آنقدر اسیر احساسات و منفعتطلبیهای شخصی خود در سیاست شویم که برای مطامع کوتاهمدت گافهای بزرگ راهبردی بدهیم و در جنایت جانیان ـ ناخواسته و یا خواسته ـ شریک شویم.
۳ ـ حمید رسایی و مصطفی تاجزاده که خود را ظاهراً متعلق به دو سوی کاملاً متفاوت سیاست در ایران میدانند، نمادهای برجستهای از این رادیکالیسم در کشور هستند. این دو ـ اگرچه از دو نقطهنظر متفاوت ـ امّا معمولاً امور را بهنحوی پیش میبرند که یک مقابله ملّی میان ایران و دشمنانش، غالباً به یک نزاع و کشمکش بیحاصل داخلی تبدیل شود؛ تاجزاده بسیار بیشتر و البته رسایی نسبتاً کمتر، بهنوعی در موضوعات ورود میکنند که طرفی که قسر در میرود و نجات مییابد همان دشمن یا رسانۀ متعلق به اوست که برای او چندان اصلاحطلب و اصولگرای واقعی تفاوتی نمیکند بلکه او دشمن هر دوی آنهاست.
در همین ماجرای فایل صوتی نیز تاجزاده طبق معمول نیروی توزیعگر و خدمۀ سیاسی رسانه سعودی و آمریکایی بود ـ که البته از او چندان عجیب نیست ـ تاجزادهای که در نزاع میان داعش و سپاه پاسداران نیز بیشتر بهنفع منافع داعش غش میکرد و عملکرد نیروی قدس در مقابله با آن گروه تروریستی را نقد میکرد، این بار هم ترک عادت نکرد، اما بهنظر میرسد آقای رسایی بهدلیل اختلاف عمیقی که با آقای قالیباف دارد چندان ناشاد نمیشود که آن فایل صوتی از زاویه غلطی در کانون مباحث قرار بگیرد؛ حال اگر در این بین، غیرعاقلانه و غیرمنصفانه، افراد بیگناه هم مقصر جلوه داده شدند و یا به شبهات ناصحیح دیگر نیز دامن زده شد، احتمالاً مسئلهای برای آقای رسایی ایجاد نمیکند!
۴ ـ آقای رسایی پیشتر هم در ماجرای نامه شهید حاج قاسم سلیمانی به حسن روحانی در زمان ریاستجمهوریاش نشان داده بود نمیتواند در قامت یک سیاستمدار کاملاً معقول و منصف عمل کند. در سال ۹۷ و در جریان یکی از نادر سخنرانیهای جدی و قاطع آقای روحانی علیه آمریکا که تهدید کرد ایران میتواند تنگه هرمز را ببندد، حاج قاسم سلیمانی که از قضا اختلافات جدی با آقای روحانی داشت، اما از سر درک درست سیاسی، نامه تشکری به روحانی نوشت، امّا حمید رسایی در توئیتی حاج قاسم را تلویحاً کمبصیرت دانست و اقدام او را به دستبوسی ابوموسی اشعری متهم کرد! او در این توئیت توهینآمیز نوشت: "به تاریخ که نگاه کنیم امثال اشعث کندی و ابوموسی اشعری یک عمر به امام علی(ع) خون دل دادند، یکی دو بار هم در حرف و نه در عمل، مواضع درست داشتند، اما مالک اشتر برای دستبوسی از آنها دستپاچه نشد."، در حقیقت عدم درک عمیق سیاست و غلبه احساسات و عواطف بر عقلانیت، مانع از آن میشد و در موارد دیگری هم مانع میشود که رسایی گامهای دقیقی در سیاست بردارد.
۵ ـ آنچنان که تأکید شد، چه در ماجرای فایل صوتی و چه در مورد صحبتهای خانم معراجی و نیز درباره هر پدیده سیاسی اجتماعی دیگری، شفافیت، سخن گفتن درست با مردم و جامعه، عقلانیت و توجه به مصلحتهای کلان همه مردم، جزو اصول اصلی است، امّا معمولاً آنچه بیش از هرچیز در این زمینه اختلالات جدی ایجاد و مسائل را از مسیر اصلی خود دور میکند، رادیکالیسمی است که خود را در قالب عدم عقلانیت و همچنین مقدم دانستن مطامع و منفعتهای کوتاهمدت سیاسی خود بر مصلحتهای عمومی و ملّی نشان میدهد.
پاسخ رسایی
حمید رسائی نیز در واکنش به خبرگزاری تسنیم نوشت: در توییتی به پشت صحنه موضعگیریهای سریالی و البته دلسوزانهای که به یکباره یکی پس از دیگری توسط برخی تریبونهای مذهبی (حتی رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح! و ...) نسبت به حواشی جشنواره فیلم فجر گرفته میشود، اشاره کردم و نوشتم: "معتقدم علیرغم موضعگیری به هنگام وزارت ارشاد و دبیرخانه جشنواره درباره اظهارنظر غلط یکی از اهالی سینما، پررنگ شدن موضعگیری درباره حواشی #جشنواره_فیلم_فجر توسط دلسوزان مذهبی صاحب تریبون، محصول عملیاتروانی یک اتاق فکر بولتنساز و امنیتی است تا موضوع حواشی #فایل_صوتی به حاشیه برده شود."
در کمتر از ۲۴ ساعت خبرگزاری تسنیم در یادداشت بلند بالایی با قراردادن نام رسایی در کنار تاجزاده در ادبیاتی آشفته، رسایی و تاجزاده را در یک جبهه دانست و نوشت:"در همین ماجرای فایل صوتی نیز تاجزاده طبق معمول نیروی توزیعگر و خدمهی سیاسی رسانه سعودی و آمریکایی بود - که البته از او چندان عجیب نیست - تاجزادهای که در نزاع میان داعش و سپاه پاسداران نیز بیشتر به نفع منافع داعش غش میکرد و عملکرد نیروی قدس در مقابله با آن گروه تروریستی را نقد میکرد، این بار هم ترک عادت نکرد. اما به نظر میرسد آقای رسایی به دلیل اختلاف عمیقی که با آقای قالیباف دارد چندان ناشاد نمیشود که آن فایل صوتی از زاویه غلطی در کانون مباحث قرار بگیرد؛ حال اگر در این بین، غیرعاقلانه و غیرمنصفانه، افراد بیگناه هم مقصر جلوه داده شدند و یا به شبهات ناصحیح دیگر نیز دامن زده شد، احتمالاً مسئلهای برای آقای رسایی ایجاد نمیکند!"
در اینکه طلبه کوچکی مثل رسایی، سابقه فعالیتهای سیاسیاش به این یکی دو سال و از طریق کیفکشی برای این شخصیت و آن شخصیت حزبی و سیاسی برنمیگردد و از دهه هفتاد، شناسنامهای شفاف در فعالیت سیاسی دارد و با یادداشت سطحی این جماعت در افکار عمومی تخریب نمیشود، تردید نیست اما سئوال اینجاست که در توییت رسایی، هیچ اشاره تصریحی یا تلویحی به نام آقای قالیباف نشده بود، چرا رسانه حامی ایشان، مصداق آن را قالیباف دانسته است؟ آیا این جماعت به خودشان شک دارند؟
فقط اگر ذرهای عقل رسانهای در این جماعت وجود داشت، باید میفهمید که با این یادداشت آشفته، انگشت اتهام را خودشان به سمت قالیباف گرفتهاند. درست مثل کسی که خطایی کرده و با کوچکترین قرینهای در کلام دیگران، خود را مصداق آن کلام میداند. چرا؟ چون خودش میداند تخلف کرده، برای همین فکر میکند دیگران هم میدانند که او متخلف است و ... این متن بهترین سند برای توییت بنده است. تردید نکنید یک سامانه بولتنساز که سوگمندانه سابقه ارتزاق امنیتی هم دارد، پشت صحنه این فضاسازی است.
ضمن احترام برای خبرنگاران خدوم و دلسوز شاغل در خبرگزاری تسنیم، از مدیران و حامیان پشت پرده این خبرگزاری سپاسگزارم که خیلی رو بازی کردند و با این یادداشت آشفته نشان دادند که ما با هم یکی نیستیم و جنس اصولگرایی امثال رسایی با جنس اصولگرایی آنها متفاوت است. متشکرم از سامانهای که این یادداشت را تولید کرد به خاطر اینکه معمولا در بزنگاههای دیگر از جمله در انتخابات مجلس، وظیفه تخریب و توهین به مثل بنده را بر دوش اکانتهای مجهول الهویه توییتری یا کانالهایی که از حمایتهای رانتی و مالی برخوردارند، میسپردند تا پاچه نیروهای انقلابی مستقل را بگیرند و این بار رک و راست خودشان انجام وظیفه کردند. بد نیست یادآوری کنم بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ پدر معنوی خبرگزاری تسنیم در راهروی مجلس به من گفت: اگر میتوانستم هفتهنامه ۹ دی را تعطیل میکردم. خندیدم و گفتم چرا؟! گفت چون شما در بزنگاهها بازی بهم زنید و حرف گوش نمیکنید! سال ۹۲ آنها اصرار داشتند ما از قالیباف حمایت کنیم و مثل یک سرباز با به چپ چپ و به راست راست گفتن آنها بچرخیم درحالی که جمعبندی ما این بود که جلیلی اصلح است و در قاموس این جماعت، این جرم کمی نبود.
پ ن: متأسفانه عدهای خبرگزاری تسنیم را وابسته و مرتبط با سپاه میدانند در حالی که هیچ ارتباط فکری و تشکیلاتی بین این خبرگزاری با فرماندهی فعلی سپاه و تفکر خالصانه حاکم بر این نهاد مقدس وجود ندارد بلکه در بسیاری از امور تفاوت هم هست.