عبدالله گنجی، مدیرمسئول همشهری در سرمقاله این روزنامه نوشت: «طرح صیانت یا هر نام دیگری که روی آن بگذارند، از معدود تصمیمات حاکمیتی است که مرزبندیهای سیاسی کشور به خاطر آن به هم ریخت و مخالفان و منتقدان آن در همه طیفها وجود دارد. اصلاحطلبان مثل همه تصمیمات حاکمیت، یکپارچه با آن مخالفاند و جریانات ارزشی نیز عمدتا با آن مخالفت کردند.
این طرح اگر برای ملت و کشور و حاکمیت بسیار عالی هم باشد، با روش سکوت و پنهانشدن طراحان به اعتمادسازی منجر نمیشود. طرحی را که دهها میلیون بحق و ناحق نگران آن هستند، نمیتوان این گونه جلو برد. در جامعه مردمسالار نخبگان حکومت حق ندارند تصویری از نظام بسازند که واقعیت آن نیست و از این تصویر ظلم به نظام یا بیتوجهی به مردم استنباط شود. در این طرح چیزی به نام حذف یا فیلتر نیست اما معنادهی به آن، سمتوسویی این گونه یافته است. سوگمندانه در وضع موجود که پلتفرمها هر چه را بخواهند – اعم از تصویر، محتوا و اکانت – حذف میکنند، از سوی منتقدان، نقض آزادی یا نقص دسترسی به اطلاعات آزاد محسوب نمیشود (مثل حذف تصویر شهید سلیمانی) اما اگر مشابه همین کار را حاکمیت انجام دهد (مثلا حذف تصویر ترامپ) حتما به معنای کنترل و نقض آزادی و دخالت محسوب خواهد شد و این خودبدی و دیگرخوبی، رشته درازی در کشور ما دارد.
اما مخالفان و منتقدان طرح صیانت یکدست نیستند و برای فهم صحنه و تحلیل چرایی، باید دست به تفکیک زد و ممکن است در روشهای نظارتی بین دستههای موجه و ناموجه تفاوت قائل شد.
۱- از مهمترین دستههای منتقد، طرفداران گسترش تبلیغ، اطلاعرسانی و نهایتا معیشت در عرصه مجازی است. صدها هزار نفر اینجا هستند تا معیشت خود را تقویت کنند. قطعا حکومت به دنبال ضربه به این دسته نیست و از قضا در واکنشها، این دسته کمتر برخورد خصمانه و بیتابی میکنند. ضربه حکومت به این دسته برگشت به خود حکومت است، پس چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
۲- دستهای این فضا برایشان سرگرمی و اوقات فراغت است. کلیپی میبینند. در اتوبوس و تاکسی و بیکاری مشغول دیدن تصاویر، مناظر، فیلم و مستندات هستند.
۳- دستهای هستند که با آفرینش ادبی - هنری و بارگذاری در این فضا احساس هویت، شخصیت و رشد میکنند، خود را عرضه و از لایک و توجه دیگران لذت میبرند و ترمیم شخصیت میکنند.
۴- دستهای کنجکاوند. بر این باورند که آن چه در فضای مجازی هست، در رسانه رسمی نیست. این جماعت در صورت احساس کنترل، حریص میشوند. مانند فردی که یک پاساژ را میگردد و عادی عبور میکند اما اگر سر یک مغازه نوشته شده باشد «ورود آقایان ممنوع!» حساس میشود و سرک میکشد؛ حال آن که اگر آن تابلو نبود، اصلا نگاه خاصی به آن مغازه نداشت.
۵- عدهای - که در جهان غرب نیز مشابه ندارند - روشنفکری و آزادیخواهیشان افسانهای و رویایی است، آنارشیستی را در ایران مطالبه میکنند که نمونه خارجی ندارند و از رهاشدگی لذت میبرند. این دسته اگر میتوانستند با اصل تشکیل حکومت هم مخالف بودند. این جماعت که «هراس قلعهای» شدن ایران را تولید میکنند، گمان میکنند حاکمیت درصدد قطع ارتباط ایرانیان با جهان است، معتقدند حکومت میخواهد مردم ندانند و نفهمند تا بهتر حکومت کند و ... که انگاره مغرضانه و حرف مفتی است.
۶- دستهای این فضا را دالان یا معبری برای ارتباط با دشمنان اعم از اپوزیسیون و تروریستهای فراری و دشمنان غربی - صهیونیستی میدانند. آن را راه ارتباطی کمزحمتی میدانند و گمان میکنند عقبه اطلاعاتی، خطدهی، خطگیری، انتقال اطلاعات و جاسوسی مختل میشود. البته این دسته کسانی هستند که دقیقا به جای دسته اول (معیشت) ظهور و بروز مییابند، وامعیشتا سرمیدهند و غلطانداز و پرسروصدا هستند. میتوان این دسته را جماعت آمدنیوزی یا ریستاری یا رابط بین آلبانی و ... دانست.
۷- دستهای که مدعای درون حاکمیت بودن نیز دارند اما همه راههای سخت و نیمهسخت و نرم را برای براندازی جمهوری اسلامی طی کردند و ناکام شدهاند. این جماعت اینترنت به معنی عام و بعضی شبکههای اجتماعی به معنای خاص را بستر و ظرفیت برای براندازی میدانند برای نمونه ادراکسازی، جنگشناختی، شبههسازی، دروغپردازی، جابهجایی جلاد و شهید، طراحی جنگ ترکیبی، آموزش براندازی، بههمریختن مرزهای نظام و غیرت و ... را ظرفیتی میدانند که نگران محرومشدن از آن هستند و البته میدانند که اینترنت تنها سنگری است که غرب تحریم نمیکند تا آنان راحت باشند.
۸- دستهای فاجعه اخلاقی برای نوجوانان مسلمان در این فضا را میفهمند اما دسترسی به زمینههای فساد را امری خصوصی و بیربط به حاکمیت میدانند. البته خود را فریب میدهند؛ چرا که ارتباطات حاصل در این فضا، مانند طلاق، فروپاشی خانواده، خودکشی و ... بهزودی به مصیبت عمومی تبدیل میشود و حاکمیت را درگیر میکند.
طبیعی است که فضای مجازی مثل ویدئو، ماهواره و ... تیغ دولب است. به تعبیر مقام معظم رهبری فضای مجازی فرصت است ولی ما تهدیدات آن را بهتر میفهمیم اما هنر تبدیل به فرصت را از امثال حاجقاسم یاد نگرفتیم.»