کد خبر: ۷۵۷۵۸۰
تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۸:۰۷

بحران اوکراین از دید اروپا/ انگاره‌های پوچ قدرت ملی در جهانی به‌هم پیوسته

از دید کارشناسان اروپایی، درگیری فعلی، جنگ یا مسئله اوکراین نیست، بلکه حتی در گفته‌های پوتین نیز می‌توان دید تمام آن برساخته «غربی» و هم‌پیمانانش مخاطب هستند و اوکراین فقط زمین بازی فعلی است
بحران اوکراین از دید اروپا/ انگاره‌های پوچ قدرت ملی در جهانی به‌هم پیوسته
آفتاب‌‌نیوز :

عابد اکبری، کارشناس مسائل اروپا و مدیر عامل موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار در یادداشتی با عنوان"بحران اوکراین از دید اروپا؛ انگاره‌های پوچ قدرت ملی در جهانی به‌هم پیوسته" نوشت: باید مانند اروپایی‌ها درد این‌که پوتین سقوط شوروی را «زخمی بر پیکر روس‌ها و بزرگترین فاجعه ژئوپلیتیکی قرن بیستم» خوانده است چشیده باشیم تا به درکی از فضای فکری و روانی فعلی در اروپا برسیم. به باور کارشناسان اروپایی‌، پوتین پس از دو سال تنهایی کرونایی و ۲۲ سال تکیه زدن ‌بر مسند قدرت که او را به تنهاترین فرد روسیه مبدل کرده است، می‌خواهد مسئله گرایش اوکراین به غرب را با زور و اسلحه حل کند. هنوز کسی در اروپا، به‌غیر از مقامات اوکراینی، بحران را با عنوان «جنگ» به‌رسمیت نشناخته است.

مردم اروپا نیز بر این باروند که در قرن بیست‌ویکم زندگی می‌کنیم و راه‌حل‌های دیگری غیر از جنگ می‌تواند جایگزین این وضعیت باشد. حتی برخی از مردم موافقند دونباس به‌عنوان یک کشور کوچک نظیر دیگر هویت‌های ملی اروپایی به‌رسمیت شناخته شده و تحرکات روسیه متوقف شوند. باوجوداین، همه در اروپا اطمینان دارند بحران اوکراین کاملاً مستعد آن است که با وقوع نخستین رویارویی نظامی در خاک اروپا از زمان جنگ جهانی دوم و همزمان وقوع نقض آشکار حقوق بین‌المللی، آغازگر عصر تاریخی نوینی در روابط بین‌المللی باشد.

تقلیل تحولات اوکراین به کیش شخصیت پوتین، ناباوری و وضعیت شوک در اروپا را نشان می‌دهد. مقامات و کارشناسان اروپایی نمی‌توانند هیچ مؤلفه‌ای از انتخاب عقلانی در تصمیم پوتین ببینند. آن‌ها نمی‌توانند تصور کنند روسیه برای قدم بعدی، یعنی جنگ هسته‌ای و کشتار گسترده مردم یا جنگ جهانی سوم در میدان آماده باشد، ولی خواسته‌اش را فقط «تضمین عدم الحاق/حذف ابدی اوکراین از ناتو» اعلام کند. مقامات اروپایی در جستجوی نقطه‌ای منطقی‌ در مطالبات اعلامی پوتین برای آغاز گفت‌وگو با او هستند. درحال‌حاضر، آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد و جوزف بورل، نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امور امنیتی، نخستین پیام‌های خود را به‌ترتیب رو به پوتین و مردم روسیه تقریر کرده‌اند. گوترش تهاجم اوکراین را غمگین‌ترین لحظه در دوره کاریش خواند و از پوتین درخواست کرد «به نام انسانیت نیروهایش را به روسیه» بازگرداند. بورل نیز با تمایز قائل شدن بین کرملین/روسیه، رهبری روسیه/مردم روسیه، به مردم روسیه تصریح کرد «یک کشور بزرگ نیاز به حمله به همسایگانش ندارد». او تأکید داشت می‌داند مردم روسیه نیز همانند دیگر مردم اروپا به «ارزش‌های مردم‌سالاری، اجرای قانون و اصول بنیادین حقوق بشر» باور دارند. ضمن این‌که «جنگ روسیه با نازی‌ها یا رادیکال‌ها در اوکراین دروغ و فریبی بزرگ است. مردم اوکراین حق تعیین سرنوشت خود را دارند».

اروپا اهداف راهبردی روسیه در اوکراین را چندمرحله‌ای و تکاملی توصیف می‌کند که با این فرض اروپا، احتمال وقوع مارپیچ فزاینده‌ای از تنش (اقدام روسیه برای پیشروی و اروپا برای ممانعت روسیه) وجود دارد. روسیه با حملات نظامی به اوکراین درحال‌حاضر بیش از پنجاه نقطه از این کشور در مرکز، شمال، جنوب و شرق را زیر آتش گرفته است. ابتدا به‌رسمیت شناختن استقلال مناطق اوکراینی دونتسک و لوهانسک که حامی و دوستدار روسیه هستند مبنای ادعای پوتین بود. سپس با ضعف قوای اوکراین، خواهان گسترش مناطق تحت کنترل تجزیه‌طلبان دونباس شد. درادامه، احتمال دارد طبق پیام تلویزیونی پوتین، اوکراین خلع سلاح و به ‌گفته او «دنازیفیکسیون» شود. یعنی نازی‌ها همه اوکراین را گرفته‌اند و روسیه با این ورود نظامی سعی در پاکسازی اوکراین دارد. دراین‌معنا، انحلال نیروهای ارتش اوکراین، تغییر نظام سیاسی در کیف یا اشغال نظامی کل کشور و سرکوب بی‌پایان مردم اوکراین پس از اشغال که استقلال خود را می‌جویند مدنظر روسیه است. درنهایت، طبق مقاله‌ای روسی در سال ۲۰۲۱، اوکراین به‌عنوان روسیه کوچک «مالوروسیا» باتوجه‌به «وحدت تاریخی» با سرزمین مادری، به روسیه خواهد پیوست.

با این دید، اروپایی‌ها و آمریکا فعلاً تحریم‌هایی را علیه روسیه وضع کردند و حضور ۷۰۰۰ سرباز آمریکایی در آلمان برای تضمین امنیت اعضای ناتو تصویب شد. البته آلمان مخالف خروج روسیه از سیستم مالی سوئیفت به‌خاطر تأثیر احتمالی آن بر بانک‌های اروپایی بود و همزمان حجم بالایی از تسلیحات سنگین را به اوکراین گسیل کرد. کانادا و ژاپن نیز تحریم‌هایی را اعمال کردند. امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه و رئیس دوره‌ای اتحادیه اروپا که گفته می‌شد بسیار به پوتین نزدیک است،‌ درمقایسه‌با دیگر رهبران اروپایی لحن شدیدتری داشت و به روسیه اخطار داد فوراً به عملیات نظامی در اوکراین پایان دهد. او در تماس تلفنی از بروکسل با پوتین صحبت کرد و خواهان توضیح شد. بایدن نیز بر مسئولیت پاسخگویی روسیه درقبال کشتار و تخریب در اوکراین تأکید داشت. کامالا هریس و اورسلا فون‌درلین نیز بحران اوکراین را نقطه‌ بحرانی تاریخ خواندند. این واکنش‌ها که گاه در تحلیل‌ها بی‌تفاوتی، سخن‌پراکنی و جدی نگرفتن شرایط اوکراین تلقی می‌شود، برعکس کاملاً جدی گرفتن شرایط و ممانعت از افزایش تنش تا سرحد یک جنگ جهانی است. کسی در اروپا پوتین را تشویق نمی‌کند، هر دولتی توان اقدام غیرقانونی در نظام بین‌الملل را دارد، اما حق انتخاب ایجاد شر هم بر عهده اوست.

از دید کارشناسان اروپایی، درگیری فعلی، جنگ یا مسئله اوکراین نیست، بلکه حتی در گفته‌های پوتین نیز می‌توان دید تمام آن برساخته «غربی» و هم‌پیمانانش مخاطب هستند و اوکراین فقط زمین بازی فعلی است و در آینده کل خاک اروپا یا دیگر نقاط از جهان نیز به میل روسیۀ پوتینی، می‌تواند مورد حمله قرار بگیرد. در گذشته نیز این برای افغانستان رخ داد. لیوبوف تسیبولسکا کارشناس اوکراینی، بحران در این کشور را نه یک درگیری در دروازه‌های اروپا، بلکه جنگی اروپایی می‌داند. کنستانتین سیگوف استاد دانشگاه ملی کیف، توسعه‌طلبی روسیه را بی‌پایان توصیف می‌کند. اندیشکده کنفلوئنس فرانسه، رویکرد پوتین را احیای اتحاد جماهیر شوروی می‌داند. ازنظر اروپایی‌ها به‌ویژه سیلوی کافمن، سردبیر نشریه لوموند، جهان بار دیگر موفق شده است با بی‌توجهی‌هایش انسانی را به هیتلر و ماشین کشتار تبدیل کند، کسی که تاریخ درباره او قضاوت خواهد کرد. از نظر اروپایی‌ها درواقع، گسترش ناتو به شرق یک بهانه برای «پیرمردی» است که می‌خواهد قدرت خود را به جهان نشان دهد و نمی‌تواند بپذیرد فساد و ناکارآمدی داخلی به اقتصاد روسیه ضربه زده است، نه جنگ در نزدیکی مرزها.

در اروپا تصویر ‌روشنی درحال شکل‌گیری است که تصریح می‌کند در سطح یک، رویارویی چین و آمریکا؛ در سطح دو، رویارویی روسیه و اروپا؛ و در سطح‌های زیرین رویارویی حامیان این واحدها آغاز شده است. واکنش فعلی اروپا نیز این است که به‌سختی با همه قدرت تلاش دارد این درد را به تأخیر بیندازد. اروپایی‌ها چند چالش مهم را برای خود در شرایط فعلی توصیف کرده‌اند که هر چه سریع‌تر باید برطرف شوند:

- حفظ اتحاد پیمان آتلانتیک: از این لنز، حمله روسیه به اوکراین حمله اتحاد چین-روسیه به اتحاد آمریکا-اروپا است. روسیه مایل است توجه آمریکا را از خطر بزرگتر و جدی چین به اروپا جلب کند. درحالی‌که رقیب واقعی آمریکا چین است و از نظر اروپایی‌ها، روسیه نمی‌تواند حتی قدرتی علیه اروپا باشد.

- چالش چین برای آمریکا: به این معنا که باتوجه‌به خطر جدی چین علیه آمریکا، دیگر واشینگتن موظف به حفاظت از اروپا نیست و قاره سبز باید ساختار امنیت و دفاع قابل اطمینان و خاص خود را بسازد. اولین قدم در این راه اتحاد مستحکم‌تر اروپایی‌ها است.

- هم‌پیمانی داخلی اتحادیه اروپا: حفظ هم‌پیمانی در درون اروپا، به‌ویژه آلمان که باید جهت‌گیری دوباره‌ای در روابط با روسیه داشته باشد فوریت دارد. این به‌معنای اتخاذ رویکرد نوین مشترکی درقبال روسیه است. جریانی که در آلمان همیشه تلاش دارد روابط ویژه‌ای با روسیه به‌دلایل تاریخی و اقتصادی داشته باشد باید به ادامه این رفتار پایان ببخشد.

سخنی از روزنه‌ای اروپایی با خودمان

تحلیل‌ها و دیدگاه‌های بسیار متفاوتی در کشورمان ازمنظر ژئوپلیتیکی، ناتو و نبرد شرق و غرب، درگیری در اوکراین را بررسی کرده‌اند. برخی در مدح رفتار روسیه سخن گفته و آن را فرصت طلایی مسکو پس از خلأ حضور آمریکا در منطقه برای پیشروی دانسته‌اند و باتوجه‌به بهانه گسترش ناتو به شرق، حتی حملات روسیه را موجه و نشانه‌ای از قدرت روسیه و ناتوانی غرب در پاسخگویی قلمداد کرده‌اند. برخی نیز در ذم رفتار روسیه، مانند اروپایی‌ها، قدرت‌طلبی و نظامی‌گری را راه‌حل‌هایی منسوخ و پوچ برای قدرت‌طلبان ملی در جهان به‌هم‌پیوسته کنونی برشمرده‌اند. باوجوداین، باید توجه کرد حضور ما در خارج از این اتمسفر است که به ما این توان تفسیر و تحلیل جانبدارانه را می‌دهد. در اروپا وضعیت متفاوت است.

بعید است تفسیر حمله روسیه به اوکراین طبق گسترش ناتو به شرق برای اعتباربخشی به روسیه درک دقیقی از موقعیت باشد. همچنین نمی‌توان شرایط اوکراین را انتقامِ (چه کسی از چه کسی؟) شرایطی که در افغانستان رخ داد تلقی کرد. مردم اوکراین هم به اندازه مردم افغانستان انسان هستند و سیل خانه‌خرابی‌ها و جابه‌جایی‌های انسانی و خوابیدن در مترو و تولد نوزادان در بدترین وضعیت ممکن در قرن پیشرفت‌های پزشکی کنونی، به‌همان‌اندازۀ تصاویر آوارگی مردم افغانستان دردناک است و اگر برای شخصی جز این است باید او را به ریشه‌های نژادپرستی و خشم درونی‌اش ارجاع داد. مخاطب پوتین در اروپا می‌داند که اوکراین فقط یک زمین بازی است. بهتر است بازیگرانی مانند ما نیز این را بدانند. مقاومت مردمی در اوکراین برای روسیه گران تمام خواهد شد چه در حین درگیری و چه پس از آن. این‌که برخی تصور کنند اوکراین تنها گذاشته شده است، این‌گونه نیست. به‌هرحال، در ابتدا با تحریم و تحذیر با روسیه برخورد می‌شود، اما ادامه وضعیت کنونی برای روسیه و متحدانش در این جنگ‌افروزی بسیار گران تمام خواهد شد.

جریان‌هایی اما که تمایل دارند اوکراین را به منافع ملی ما گره بزنند و تحت عنوان «اشتباه ایران در بی‌طرفی‌های تاریخی‌اش» می‌کوشند کشور را به مداخله وارد کنند، باید متوجه تفاوت روسیه با اتحاد جماهیر شوروی چه از منظر قدرت نرم و قدرت سخت این کشور باشند. روسیه دیگر آن نیروی عظیم کمونیستی نیست. روسیه امروز با همان دیدگاه تک‌رو و یکجانبه‌گرای تاریخی مترصد دریافت کمک است که تاریخ نشان داده است این کمک پایانی نخواهد داشت. این‌گونه تفسیرها از قدرت روسیه، به پیچی تاریخی ختم می‌شود که ما را نیز مانند اروپایی‌ها به زمین بازی قدرت‌ها تبدیل خواهد کرد. از دید اروپایی، روسیه یک قدرت قدیم است و باتوجه‌به وضعیت فعلیِ داخلی این کشور نمی‌توان حتی آن را قدرت اطلاق کرد. با این نگاه، اروپا پشت حمله روسیه به اوکراین یک اتاق اطلاعاتی بسته را می‌بینند که اخباری محدود به پوتین می‌دهد و مشخص است طبق آن چین، ایران و ترکیه چراغ سبزی برای بازی به روسیه نشان داده‌اند و این تصور که رفتار پوتین با حمایت بین‌المللی مواجه است، تصمیم‌های یک‌جانبه‌گرایانه مسکو در فرایند تکوین بحران اوکراین را شکل داده می‌دهند.

فراموش نکنیم دیدگاه‌های کارشناسی، مسئولیت تاریخی ما در لحظه‌های حساس برای پرتوافکنی بر واقعیت‌ها و اندازه‌ نگاه داشتن از بیرون گود برای سیاست‌گذارانی هستند که در ابهام میدان گام برمی‌دارند. نزدیکی ما به روسیه و چین، از ما هم‌پیمانی برای آن‌ها در جنگ‌هایشان و سرزمین‌هایی مطلوب برای منازعاتشان با دیگر قدرت‌ها نساخته است. جمهوری اسلامی ایران در میدان، همواره با بانگ کمک به سرزمین‌ها ورود کرده است. بحث کارشناسی نیز به همین اندازه جدی است و ما نمی‌توانیم و نباید دستگاه تکثیر اعلامیه‌های خودستای دیگر کشورها باشیم. کارشناسان ما نباید نفع مستقیم دیگر قدرت‌ها را مستقیم به نفع ما گره بزنند. لغزش‌های دیدگاهی که ابتدا با جانبداری شروع شده‌اند موجب می‌شود در بحران‌ها بدترین تصمیم‌های ممکن گرفته شود. درنتیجه، ضرورتی جدی است که بی‌طرفی کارشناسی خود را همیشه حفظ کنیم و از نگاه به جنگ به‌مثابه یک مسابقه ورزشیِ دارای برنده و بازنده بپرهیزیم. جنگ در هر شکلی «شر» است.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین