کد خبر: ۷۶۳۱
تاریخ انتشار : ۳۱ تير ۱۳۸۴ - ۱۲:۳۸

مردن برای پیروزی

آفتاب‌‌نیوز : شما در کتابتان "مردن برای پیروزی" عنوان دیگری را نیز بکار برده اید و آن "منطق تروریسم انتحاری" است می توانید بگویید که بطور کلی این کتاب بر اساس چه تحقیقات و یافته هایی نوشته شده است و مضمون کلی آن چیست؟ 
ظرف دوسال گذشته من از هرحمله تروریستی که از سا ل 1980 تا اوایل سال 2004 روی داده بود اطلاعا ت جامعی جمع آوری کردم . برای تحقیقات دراین باره نه تنها از منابع انگلیسی زبان بلکه از منابعی به زبانهای روسی، عربی، عبری و تامیل و دیگر زبانهای بومی نیز استفاده شده است تا بدین ترتیب بتوانیم نه تنها از روزنامه ها بلکه از منابع تروریستها نیز اطلاعات بدست آوریم. تروریستها در جوامع محلی خود از آن چه انجام می دهند بخود می بالند و از حملات تروریستی آلبوم و اطلاعاتی جمع آوری می کنند که به درک حملات تروریستی کمک می کند.

این منابع سرشار اطلاعاتی تصویر تازه ای از انگیزه تروریستهایی که دست به حملات انتحاری می زنند رسم می کند. از جمله برخلاف تصور بسیاری بنیاد گرایی اسلامی با تروریسم انتحاری ارتباط نزدیکی ندارد. گروهی که می توان آن را بانی و مبتکر تروریسم انتحاری در جهان بشمار آورد گروه ببرهای تامیل سريلانکاست.

ببرهای تامیل یک گروه غیرمذهبی مارکسیستی است که از خانواده های هندو در مناطق تامیل نشین سريلانکا برخاسته است. این گروه بود که نیم تنه های حاوی مواد منفجره را اختراع و در حمله انتحاری سال 1991 به راجیو گاندی استفاده کرد، فلسطينیان نیز این ابتکار را در حملات انتحاری بکار بردند.

پس اگر بنیاد گرایی اسلامی بعنوان یک عامل کلیدی در این گونه حملات نقش ندارد چه چیز دیگری نقش اساسی را بازی می کند؟ 
واقعیت این است که انگیزه حملات انتحاری بطور کلی مذهب نیست بلکه یک هدف کاملا استراتژیکی پشت آن نهفته است و آن وادار کردن دمکراسی های مدرن به خارج کردن نیروهای خود از سرزمین هایی است که تروریستها سرزمین مادری خود به شمار می آورند. از لبنان گرفته تا سريلانکا ، چچن ، کشمیر و کرانه غربی رود اردن. دربیش از 95% از مواردی که حمله تروریستی بوقوع پیوسته انگیزه اصلی آن را همین بیرون راندن نیروهای کشورهای دمکراتیک بوده است.

این درست با آن چه که در مبارزات انتخاباتی آمریکا از سوی هواداران جورج بوش عنوان می شد مبنی براین که برای جلوگیری ازحمله تروریستها در داخل کشور در خارج باید با آنها جنگید نیست؟

از آن جایی که تروریسم انتخاری عمدتا به منظور مقابله با اشغال نیروهای خارجی انجام می گیرد و انگیزه آن بنیادگرایی اسلامی نیست استفاده از یک نیروی مسلح و مجهز به جنگ افزارهای سنگین به منظور تغییرجوامع اسلامی احتمال افرایش حملات انتحاری بیشتری را در بر خواهد داشت.

از سال 1990 تاکنون آمریکا دهها هزارنیروی زمینی در شبه جزیره عربستان مستقرکرده است که عامل اصلی فراخوان نیرو از جانب اسامه بن لادن و شبکه القاعده و جذب افراد به سوی این شبکه شده است. کسانی که چنین استدلال می کنند که جنگیدن با تروریستها در این مناطق روش خوبی است به نکته توجه ندارند که تروریسم انتحاری پدیده ای نیست که فقط به چند صد تن داوطلب حملات انتحاری و تندروی مذهبی محدود شود. بلکه پدیده ای است که از بطن خواسته مردم به بیرون راندن نیروهای خارجی از سرزمین های مادريشان سرچشمه می گیرد. جنگ عراق انگیزه تازه ای برای این گونه حملات بوجود آورده است . 

بنظر شما کدامیک از این دو عامل رد فرهنگ غرب یا حضور نیروهای آمریکایی در سرزمین مسلمانان بیشتردر بوجود آمدن تروریسم انتحاری نقش داشته است؟

شواهد به خوبی نشان می دهد که حضور نیروهای آمریکایی عامل اصلی است زیرا اگر بنیادگرایی اسلامی نقش اصلی را بعهده داشت ما می بایست شاهد فعالیت گروه عظیمی از تروریستهای انتحاری از بزرگترین کشورهای بنیاد گرای اسلامی نظیر ایران باشیم چرا که این کشور 70 میلیون جمعیت دارد که سه برابر جمعیت عراق و عربستان سعودی است اما تاکنون هیچ کس از ایران در حملات انتحاری القاعده شرکت نداشته است و درمورد حضورتروریستهای انتحاری ایرانی در عراق نیز مدرکی در دست نیست.

سودان کشوری است با 21 میلیون جمعیت و دولتی شدیدا بنیادگرا دارد بطوری که اسامه بن لادن در دهه 1990 مدت سه سال در این کشور زندگی کرد چون مجذوب ایدئولوژی سودان شده بود با وجود این تاکنون هیچ سودانی جزو تروریستهای القاعده نبوده است.

من دارای اولین اطلاعات بدست آمده و تکمیل شده ازتمام عملیات تروریستی انتحاری شبکه القاعده از سال 1995 تا 2004 هستم و هیج یک از تروریستهایی که مرتکب آن شده اند از کشورهای بزرگ بنیاد گرای مسلمان نیستند. سه چهارم از آنها عمدتا اهل کشورهایی هستند که در آن ها از سال 1990 تاکنون آمریکا نیروهای مسلح مجهز و رزمنده مستقر کرده است.

در این رابطه باید به خود عراق اشاره کرد. قبل از اشغال آن هرگز حتی یک حمله انتحاری در طول تاریخ این کشور روی نداده بود. اما از زمان حمله به عراق حملات انتحاری به سرعت چشمگیری افرایش پیدا کرده است. درسال 2003 ما شاهد 20 حمله انتحاری بودیم در سال 2004تعداد آن به 48 و فقط در نیمه اول سال 2005 به بیش از 50 حمله افرایش یافت. از زمان استقرار بیش از 150 هزار نیروی آمریکایی هرساله حملات انتحاری به دو برابر افزایش یافته است. 

بنابراین بر اساس برآوردهای شما امروزه تعداد ترویست های انتحاری یا حملات با القوه انتحاری از تعدادی که در ماه مارس 2003 وجود داشت به مراتب بیشتر است

اطلاعاتی که من از گوشه و کنار جهان دراین مورد جمع آوری کرده ام نشان می دهد که در 462 مورد از حملات انتحاری تروریستی از سال 1980 تاکنون تروریست ها موفق به انجام ماموریت خود و انتحارشدند. اکثر آنها داوطلبانه به این حملات دست زده اند و تعداد کمی از آنها را مجرمین یا اعضای پر سابقه گروه های تروریستی تشکیل میدادند. اکثرا برای اولین بار خشونت را با حمله انتحاری خود تجربه می کردند. 

چه عاملی باعث پیروزی درجنگ با تروریسم یا حداقل بهبود موقعیت کنونی آمریکا خواهد شد؟

برای آمریکا پیروزی درصورتی تحقق پیدا می کند که بتواند هیچ یک از منافع خود را بخطر نیاندازد اما آمریکائیها را نیز درمعرض حملات انتحاری قرارندهد. درمورد خلیج فارس این بدین معناست که ما (آمریکائیها ) بتوانیم از استراتژيی پیروی کنیم که درعین تضمین منافع نفتی ما موجب ترغیب و بروز نسل تازه ای از تروریستهای انتحاری نشود.

در دهه 1970 و 1980 آمریکا توانست منافع نفتی خود را بدون حضور حتی یک سرباز در عربستان حفظ کند و به جای استقرار نیرو اتحادیه ای با عراق و عربستان سعودی تشکیل داد. این امر در حال حاضرنیز امکان پذیر است. درآن زمان آمریکا به تعداد زیادی از ناوهای هواپیما بر خود تکیه می کرد و درحال حاضرنیروی دریایی آمریکا کار آیی بیشتری دارد و نه کمتر. آمریکا هم چنین تعداد زیادی پایگاه نظامی دراین منطقه داشت تا در موارد بحرانی بتواند شمارزیادی از نیروهای نظامی خود را در منطقه مستقر سازد.

این استراتژی در مورد صدام حسین در سال 1991 بسیارموفقیت آمیز بود و هنوز می تواند بهترین استراتژی در حفظ منافع نقتی آمریکا بدون برانگیختن حملات انتحاری باشد. 

اسامه بن لادن و دیگر رهبران شبکه القاعده از "اتحاد صلیبیون و صهیونیستها" صحبت می کنند آیا حتی اگر ما درعراق حضور نداشتیم همین موضوع نمی توانست به تنهایی زمینه رشد تروریسم انتحاری را فراهم آورد؟ زیرا حتی اگر یک کشور مستقل فلسطینی تشکیل شود این برای تندروهای مخالف اسراییل راضی کننده نخواهد بود. 
من نه تنها الگوی حملات تروریستی در کشورهایی که این گونه حملات درآنها روی می دهد مطالعه کرده ام بلکه کشورهایی را نیز که این گونه حملات در آن روی نمی دهند را نیز مورد بررسی قرارداده ام. تمام کشورهایی که تحت اشغال در آمده اند الزاما موجب بروز تروریسم انتحاری نشده اند. تنها کشورهایی که بین اشغال گران و مردم کشورهای اشغالی تفاوت مذهب وجود دارد از تروریسم انتحاری بعنوان یک راه مبارزه استفاده می شود. این مورد را می توان در لبنان و عراق مشاهده کرد همین طور در سريلانکا. زیرا که رهبران تروریستها می توانند از آن بصورت وسیله ای برای اهریمن ساختن از کشور اشغالگر استفاده کنند.

اگر نیروهای آمریکا در عربستان حضور نداشتند شاید استدلالهای اسامه بن لادن ازیک پشتوانه واقعی برخوردارنبود اما واقعیت این است که دهها هزار نیروی آمریکایی اکنون در شبه جزیره عربستان حضور دارند.

حتی اگر فرضیات شما درست باشد و ما (آمریکا) از عراق خارج بشویم آیا برای جلوگیری از موج حملات تروریستی علیه آمریکا دیر شده است و نسل تازه ای از تروریستهای انتحاری نضج گرفته است؟ 

بسیاری از مردم از این بابت نگرانند که با آغاز موج این گونه حملات دیگر نمی توان جلوی آن را گرفت اما تاریخ 20سال گذشته نشان می دهد که به محض خارج شدن نیروهای اشغالگر از سرزمین مادری تروریستها این حملات نیز متوقف می شود و اغلب هم به سرعت.

در لبنان ازسال 1982 تا 1986 41 مورد حمله انتحاری روی داد اما پس از عقب نشستن نیروهای آمریکایی، فرانسوی ازاین کشور و عقب نشینی نیروهای اسرائیلی به حدود هشت کیلومتری منطقه ممنوعه این حملات متوقف شد و پس از بیرون رفتن نیروهای اسرائیلی از بخش عظمی از این کشور تروریستها ی انتحاری به تعقیب اسرائیل تا تل آویو نرفتند. 

بسیاری از تروریستها ی انتحاری از گروه های غیر اسلامی بوده اند آیا دربین آنها تروریستهای مسیحی نیز وجود داشت؟

نه از گروههای مسیحی تروریستی، اما درلبنان در دهه 1980 از مجموع تمام حملات تروریستی فقط هشت تروریست از گروه های بنیاد گرای اسلامی بودند. 27 تن تروریستهای سوسیالیست و کمونیست و سه تن مسیحی بودند.

آیا ارتش آزادی بخش ایرلند نیز دارای تروریستها انتحاری بود؟

نه این سازمان تروریست انتحاری نداشت اما بعضی از اعضای به چنین کاری تمایل داشتند. مشکل نبودن میل به این کار یعنی خودکشی نبود بلکه نبودن حملات تروریستی که در آن بتوانند سایرین را به قتل برسانند.

درواقع اغلب دیده می شود که گروه های تروریست انتحاری نیروهای نظامی و مردم عا دی هردو را هدف حملات خود قرار می دهند. تروریستها هدفهای خود را بیشتر بر این اساس انتخاب می کنند که بتوانند بیشترین تلفات را وارد بیاورند.

هدف از حملات انتحاری کشتن خود نیست بلکه وارد آوردن بیشترین شمار تلفات در کشورهای مورد نظرشان است تا مردم دولت ها را برای تغییر در سیاست خود تحت فشار قرار دهند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین