این بازیگر که در دو سال کرونایی گذشته مشغول بازی در پروژههای مختلف بوده، این روزها دو فیلم سینمایی «مرد بازنده» به کارگردانی محمدحسین مهدویان و «جنایت بیدقت» ساخته شهرام مکری را به ترتیب روی پرده سینماها و در پلتفرمهای اینترنتی در حال اکران دارد. او در چند سال گذشته در فیلمهای دیگری هم بازی کرده که فعلا خبری از نمایش عمومی آنها نیست مثل «سینما شهر قصه» ساخته کیوان علیمحمدی و علیاکبر حیدری، «احمد به تنهایی» حسین مهکام و «فقر آهن» آزاده آبادپور.
او که حدود دو سال قبل در فیلم ایتالیایی «زندگی پیش رو» با سوفیا لورن همبازی بود و اخیرا هم به عنوان یکی از بازیگران فیلم «شهر خاموش» احمد بهرامی معرفی شده، در گفتوگویی با ایسنا از جدیدترین فیلمش که در جشنواره فجر نمایش داده شده و الان روی پرده سینماهاست و نیز درباره سالی که با فراز و نشیبهای زیاد پشت سر گذاشته، صحبت کرد.
«مرد بازنده» ادای فیلمهای پلیسی فرنگی را نمیآورد
بابک کریمی در ابتدا درباره بازی در «مرد بازنده» که فیلمی در ژانر پلیسی- کاراگاهی است و در سینمای ایران خیلی کم چنین فیلمهایی ساخته میشود، گفت: کلا در سینمای ایران به ژانر خیلی کم پرداخته شده است. پس از انقلاب، سینمای ایران بیشتر واقع گرایانه و شاعرانه بود و "ژانر"، خیلی در این هنر جا نداشت. در تکوتوک فیلمهایی هم که از این جنس (ژانر پلیسی) ساخته شده، بیشتر کپیکاری از فیلمهای فرنگی اتفاق افتاده و فیلمها اتمسفر فرنگی داشتند در حالی که فیلمها باید ایرونی میبودند و اصولا نکته مهم برای فیلم ساختن در «ژانر» همین است که کپی نشود و ورژن ایرانی ساخته شود. چیزی که من در «مرد بازنده» دوست داشتم همین ایرونی بودن فیلم است، یعنی کاراکترها کاملا ملموس هستند و اصلاً ادای شخصیتهای فرنگی یا تصویری مشابه کوچه و خیابانهای فرنگی دیده نمیشود.
او با اشاره به اینکه مهدویان یکی از استعدادهای خوب این سینما است، افزود: جدا از این ویژگیهایی که گفتم، نقشم را در «مرد بازنده» خیلی دوست داشتم؛ یک عقل کل دانایی بود که همه چیز را میدانست! ضمن اینکه دوست داشتم با جواد عزتی هم تجربهای داشته باشم و این اولین همکاری ما در «مرد بازنده» بود که اتفاق افتاد. در مجموع فیلم را دوست داشتم و گروه خوبی داشتیم و باید سرعتی در کار میداشتیم تا فیلم به جشنواره برسد که برای این مسئله بچهها با از خود گذشتگی و ایثار کار کردند.
اکران بعضی فیلمها در نوروز خودکشی است
وی در پاسخ به اینکه وقتی آمار فروش فیلمها نشان میدهد که مردم فارغ از هر کیفیتی، بیشتر سراغ فیلمهای کمدی میروند، باید چه کرد تا به گونههای دیگر از سینما مثل همین فیلمهای پلیسی علاقهمندی ایجاد شود؟ بیان کرد: به هر حال هر فیلمی مخاطب خاص خود را دارد ولی به نظرم اینکه فکر کنیم اکران در نوروز به این دلیل که مردم وقت آزادتری دارند و فروشی بالا تضمین میشود، میتواند یک پیشبینی اشتباه باشد که البته در همه جای دنیا همین اتفاق میافتد، یعنی در ایتالیا هم همین تمایل به اکران فیلمها در تعطیلات سال جدید بیشتر است، اما در کشور ما باید توجه کرد که در نوروز مردم خانوادگی به سینما میروند پس باید فیلمی اکران شود که خانوادگی باشد چون آنها برای تفریح به سینما میروند و به دنبال گذران ساعت فراغت خود هستند. تماشاچی نوروزی سینما مثل تماشاچی کریسمس در اروپا برای این مقطع فیلمهایی از جنس تفریح را میخواهد و برهمین اساس شاید اکران بعضی فیلمها در نوروز اساسا اشتباه باشد چرا که ممکن است تماشاچیان اصلی آن فیلمها بیشتر به سفر رفته باشند یا اصلا فرصت سینما رفتن در نوروز را نداشته باشد. این موضوع برای بسیاری از فیلمهای اکران نوروزی امسال و حتی فیلم «لامینور» آقای مهرجویی که متقاضی اکران نوروز بود صدق میکند. اکران آنها در زمانی دیگری بهتر از نوروز بود چون یکسری فیلمها برای تفریح نیستند و اکرانشان در این مقطع مثل خودکشی میماند.
بازیگر سریالهای نمایش خانگی «میخواهم زنده بمانم» و «خاتون» ادامه داد: با این حال معتقدم ساخت فیلمهایی از جنس «مرد بازنده» میتواند در تغییر ذائقه و سلیقه مردم اثرگذار باشد و نکته مهم این است که حتما ایرانی باشند، یعنی شخصیتها و روایت برای مردم ملموس باشد و داستان از کوچه و بازار خودمان بیرون آید. یک مثال بارز برای این حرف میتواند سریال شبکه نمایش خانگی «میخواهم زنده بمانم» باشد که خارج از کیفیت و ساختار، به دلیل آنکه داستانش ایرانی بود مورد توجه قرار گرفت.
«مرد بازنده»
وقتی بازیگری نجاتبخش میشود
بابک کریمی در بخش دیگری از این گفتوگو درباره سال 1400 که نقشهای متفاوتی را از او جلوی دوربین دیدیم گفت: واقعیت این است که من در دو سال گذشته خیلی بالا و پایین داشتم، چون اول پدرم (نصرت کریمی) را از دست دادم، بعد خیلی شدید به کرونا مبتلا شدم، بعد مادرم را از دست دادم، دچار افسردگی شدم، بعد شریک زندگیم مرا را ترک کرد، دچار شکستگی پا شدم و تقریبا هیچ کم و کسری در این فهرست نداشتم، اما این لابلا، "کار" مرا نجات داد. یادم هست روزهایی با روحیهای داغون سر سریال «میخواهم زنده بمانم» میرفتم و میرقصیدم و صحنههای عاطفی قشنگی داشتیم ولی دل خودم آشوب بود؛ به اینها اضافه کنید دوستان زیادی را که هم در ایران و هم در ایتالیا از دست دادم. کلا دوقطب اکستریم و دردناکی را در دو سال گذشته پشت سر گذاشتم.
از سینمای ایران ناامید بودم ولی حضور چند پدیده امیدوارکننده است
بازیگر فیلمهای «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» درباره فیلم جدیدش با نام «شهر خاموش» هم گفت: من فیلم قبلی احمد بهرامی (دشت خاموش) را دوست داشتم و این فیلم هم تجربه خوبی بود. درواقع بعد از مدتی که از سینمای ایران ناامید شده بودم و احساس می کردم همه در حال کپی کردن هستند حس میکنم شرایط بهتر شده است. یک زمانی همه دنبال این بودند که ادای کیارستمی را درآورند، بعد یک زمانی همه دنبالهرو فرهادی بودند و فکر میکردند اگر فیلمی بسازند که زن و شوهر باهم مشکل داشته باشند و یک ساعت و نیم سر هم داد بزنند، میشوند فرهادی! از یک جایی به بعد وضعیت واقعاً غمانگیز شده بود اما به نظرم یک نسل تازه خیلی بی سر و صدا در حال رشد کردن است و خیلی جالب است که در این زمانه در ایران میتوانیم فیلمهای شهرام مکری را ببینیم، از مرتضی فرشباف و برادران ارک فیلم ببینیم و اینها همه نوید اتفاقهای خیلی خوب را میدهند. الان چند فیلمساز درجه یک داریم که متفاوت کار میکنند و تاچ خود را دارند. دنبال مد نیستند و هر کدام در مسیر خود پیش میروند. مسئله مهم در هنر فقط این نیست که بلد باشی مثلاً با دوربین، فیلم بسازی؛ مسئله اصلی این است که از نظر فکری و فلسفی راه خودت را بروی و افراد کمی هستند که چنین ویژگیای دارند. ما الان شاهد چند پدیده درخشان هستیم و به نظرم الان از نظر سینمایی در دوران خیلی خوبی هستیم. اینکه ما با شرایط خیلی سخت هنوز شاهد فیلمهایی هستیم که هنر سینما را یک قدم جلو میبرند بسیار امیدوار کننده است.
کریمی در پایان درباره دورانی که پس از کرونا با بهبود شرایط پیشبینی میکند، هم گفت: در روزهای ابتدایی کرونا لایوهای زیادی در اینستاگرام بود که من خیلی از آنها را در ایران و ایتالیا دنبال میکردم و جالب بود که میدیدم افرادی مختلف از بازیگر و کارگردان گرفته تا فیلسوف که به ندرت میتوان با آنها صحبت کرد یا در جایی حاضر میشوند، لایوهای چند ساعتی در اینستاگرام داشتند؛ یعنی این مدل گفتوگوها که از گفتوگوهای تلویزیونی - با شرایط خاص خودش - فاصله گرفته بود و اینها همه در خانه اتفاق میافتاد خیلی اتفاق جالبی بود. من حس میکردم با اینها دوباره یک ریتم انسانی را به دست میآوریم که شعاری نیستند و بدون بُدو بُدو ساعتها فرصت حرف و بحث است. اما بعد از این که قرنطینهها تمام شد و همه جا باز شدند دوباره به همان سرعت قبلی برگشتیم. ما در آن دوران یک پیشبینی دیگری از آیندهی بعد از کرونا داشتیم ولی انگار آنطور که فکر میکردیم نشد و به نظرم اگرچه هنوز همه چیز به روال عادی برنگشته، اما انگار در حال برگشت به عقب هستیم.