«هیچ تیمی همیشه قهرمان نمیشود. این قانون فوتبال است. همه جای دنیا هم همین است. در ایتالیا یوونتوس که پشتبهپشت قهرمان میشد، امسال برای سهمیه اروپایی میجنگد. همین پاریسنژرمن هم که همه از آن فتح اروپا را میخواهند، فصل گذشته حتی قهرمان لیگ فرانسه نشد. پس این که تیمی مثل پرسپولیس از جام حذفی کنار برود به خودی خود چیز عجیبی نیست. باختن گناه نیست، نجنگیدن گناه است، تشنهنبودن گناه است، سادهانگاری، خالیبودن از برنامه و بهانهجویی و فرافکنی گناه است. پرسپولیس امروز به همین درد مبتلاست. این تیم مثل هر تیم دیگری قبلا بارها سابقه شکست و ناکامی داشته است. فصلی بوده که ناکامی سرخها در کسب عنوان قهرمانی با تشویق ۱۰۰ هزار نفری هواداران در ورزشگاه آزادی و تحسین میلیونها کاربر در فضای مجازی مواجه شده است. داستان امروز سرخها اما فرق میکند. شکست سه بر دو پرسپولیس برابر آلومینیوم در جام حذفی و کناررفتن این تیم از مسابقات، یکی از تلخترین و غیر قابل دفاعترین ناکامیهای تیم طی سالهای اخیر بود؛ شکستی که شبانه هواداران را علیه کادر فنی فعلی شوراند و یک استیضاح مجازی مفصل علیه یحیی گلمحمدی ترتیب داد.
به چه تیمی باختی؟
زمانی هست که مثل ابتدای همین فصل شما سه گل از الهلال میخوری. به هر حال حریفت قدرتمندترین تیم آسیاست، کلی ستاره دارد و در خانه خودش جلوی هواداران پرشورش بازی میکند. چنین باختی شاید اجتنابناپذیر باشد و طبیعتا انتقادات کمتری به دنبال میآورد اما زمانی که همین سه گل را در ورزشگاه آزادی مقابل هواداران خودی از آلومینیوم اراک میخوری، این یعنی اتفاق بدی رخ داده است. چنین شکستی مخصوصا اگر در پی دو بازی لیگی بدون پیروزی و کلی بازی ضعیف از راه برسد، نگرانکنندهتر هم هست. حامیان یحیی گلمحمدی یک فصل تمام کوشیدند هر نوع کم و کسری فنی در پرسپولیس را با کمبود نیرو و بضاعت انسانی توجیه کنند، اما این فرمول هم گاهی کارآییاش را از دست میدهد. دشوار است شما بپذیرید تیمی که جلال حسینی، کمال کامیابینیا، میلاد سرلک، رامین رضاییان، مهدی ترابی، امید عالیشاه، احسان پهلوان، مهدی عبدی و ... را در اختیار دارد، این طور مقهور تیمی شود که شناختهشدهترین بازیکنانش، نفرات مازاد چند سال پیش استقلال هستند؛ از اسماعیل شریفات تا پورحمیدی و میثم مجیدی و البته همین محمدرضا آزادی که هرگز در جمع آبیها به او بازی نرسید اما عنقریب بود برابر پرسپولیس هتتریک کند! مجموعه این عوامل است که شکست یکشنبهشب پرسپولیس را غمانگیز، ناموجه و غیر قابل هضم میکند. بیخود نیست هواداران پرسپولیس چنین علیه یحیی موضع گرفتند و یک سلسله درگیری روی سکوها رخ داد. سرمربی سرخها همه را کلافه کرده است.
چه تیمی گرفتی، چه تیمی ساختی؟
داستان پرسپولیس داستان یک بازی و حتی یک فصل نیست. همه اینها قابل اغماض هستند؛ به شرط این که با روند درستی مواجه باشیم. مساله بیمناک در پرسپولیس، همین روند نادرست است. اغلب اوقات کادر فنی حاضر به پذیرش اشتباهاتش نیست. عادت فرافکنی و غرزدن بهتدریج از شخصیت سرمربی به بدنه تیم نفوذ کرده است. تیمی که یحیی گلمحمدی گرفت، آن قدر حریص پیروزی بود که اگر سنگ هم از آسمان میبارید به کارش ادامه میداد. به یاد بیاورید پیروزی این تیم در فضای ناامن ورزشگاه تختی اهواز را. به یاد بیاورید مبارزهطلبی سرخها بعد از شکست برابر کاشیما در فینال لیگ قهرمانان آسیا را. هیچکس باور نمیکرد تیمی که پشت پنجرههای بسته بهشدت فرسوده شده بود، بعد از دو قهرمانی پیاپی لیگی و تجربه آن شکست دردناک در فینال، دوباره به میدان برگردد و برای قهرمانی لیگ خیز بردارد. پرسپولیس اما این کار را کرد و جام را جانانه بالای سر برد. آن تیم پر از شور مبارزه بود و میدانست با کلمات و بهانهها نمیشود امتیاز گرفت. تیم فعلی اما روح دیگری دارد، پریشان است و درمانده، برابر هر حریفی با ترس و بیم به میدان میرود و معمولا بعد از دریافت یک گل قافیه را میبازد. تفاوت بزرگی وجود دارد بین تیمی که یحیی گلمحمدی گرفت و تیمی که ساخت؛ چه از نظر نیروی انسانی که پرسپولیس انباشته از بازیکنان معمولی و ناکارآمد شد و چه از نظر فرهنگی که شاهد افول حس مبارزهطلبی و جایگزینی آن با بیانگیزگی و بهانهجویی بودیم.
مساله جلال
پرسشها و انتقادات از یحیی گلمحمدی آن قدر زیاد است که در نیمصفحه کاغذ نمیگنجد. همه اینها را اما میشود رها کرد و مستقیم رفت سراغ یک نکته؛ این که چرا جلال حسینی در مسابقات اخیر سرخپوشان به نیمکت چسبیده و حتی در مسابقات تکحذفی هم از تجربه و مهارت او استفاده نمیشود؟ چه اتفاقی میافتد که حتی اشتباهات مرگبار وحدت هنانوف هم کادر فنی را مجاب به استفاده از حسینی نمیکند؟ چه اتفاقی میافتد که حتی مصدومیت فرشاد فرجی و وادارشدن کادر فنی به یک تعویض اجباری در آن منطقه هم باعث نمیشود آنها حسینی را به زمین بفرستند؟ آیا واقعا امثال فرجی و علی نعمتی یا همین بازیکن تاجیک باکیفیتتر از حسینی هستند؟ کیفیت جلال حتی در ۴۰ سالگی آشکار است و اهل فن بهخوبی تفاوت بود و نبود او را درک میکنند اما اگر باور مربی این است که حسینی نمیتواند حتی در چنین بزنگاهی، ولو به عنوان بازیکن تعویضی به تیم کمک کند، خب اصلا چرا در مجموعه حفظ شده است؟ اول فصل با سلام و صلوات از خدماتش تقدیر میکردید تا جدا شود و برود. نگهاش داشتید که در شب تلخ آزادی ۴۵ دقیقه کنار زمین گرم کند و به میدان هم نرود؟ بعد از داربی تهران یحیی گلمحمدی تا یک ماه داشت از داور ایراد میگرفت که چرا اجازه تعویض به موقع جلال را نداده است؛ این بار چه کسی اجازه نداد حسینی را تعویض کنید؟ نوع برخورد یحیی با کاپیتان کهنهکار تیمش، بسیاری را یاد برخورد او با مهدی مهدویکیا در سال ۹۲ انداخته است. اشکهای مهدویکیا قابی تلخ برای تاریخ پرسپولیس ساخت و البته آن لجاجت عجیب در آن زمان، قهرمانی در جام حذفی را هم از سرخها گرفت؛ شبیه اتفاقی که امروز رخ داده است. گذشته قاعدتا باید چراغ راه آینده باشد اما انگار در مورد یحیی گلمحمدی این طور نیست.»