نخستینباری که برای تهیه گزارش و انعکاس مخاطرات صنعت در ذخیرهگاه زیستکره میانکاله، به این منطقه رفتم ۲۰ سال پیش بود. حالا مجددا به تاریخ ۲۳ فروردین ماه عازم میانکاله شدم؛ در حالی که شمار سفرهای متعددم به این منطقه در این مدت، دیگر از دستم خارج شده است. آن زمان برای ساخت و توسعه بندر امیرآباد در بیش از ۲ هزار هکتار از اراضی ذخیرگاه زیستکره میانکاله و تالاب بینالمللی زاغمرز، تصاحب جزیره آشوراده توسط افراد و گروههای با نفوذ حکومتی و واگذاریهای بیحد و حصر اراضی ملی شده جنوب تالاب به شرکت «بانک زمین» عازم میانکاله بودم و حالا برای کلنگزنی غیرقانونی پتروشیمی و واگذاری اراضی جنوب تالاب.
در حالی که یک هفته قبل از همین کلنگزنی هم، برای چندمینبار در دو دهه اخیر، شاهد صدور دستور عالیترین مقام اجرایی کشور برای تغییر کاربری جزیره آشوراده به گردشگری بودیم. گویی با آمدن و رفتن دولتها قرار است همه چیز دوباره از نو تکرار شود. گاه چهار سال و گاه هشت سال تلاش بیوقفه برای یادآوری قوانین محیطزیستی ملی و بینالمللی به مجریان دولتی و درنهایت شکایت کنشگران محیطزیستی به دستگاه قضایی برای توقف موقت تخریب اراضی میانکاله و دوباره تکرار ماجرا در دولت بعدی. شبهجزیره میانکاله و جزیره آشوراده سرزمینی است که در دهههای گذشته بارها از هجوم روسیه تزاری جان به در برده و در گذر زمان به ویژه در یکصد سال اخیر به دلیل رشد جمعیت و توسعه اراضی کشاورزی و صنعت، آسیبهای زیادی دیده است؛ اما همچنان این منطقه مهمترین تالاب بینالمللی ایران و مهمترین زیستگاه زمستان گذرانی پرندگان مهاجر در منطقه غرب آسیا محسوب میشود. منطقهای که مهمترین زیستگاه ماهیان خاویاری و فوک خزری است و ساحلش به طول ۶۸ کیلومتر تنها ساحل باقیمانده خزر است که زیرساخت و ساز نرفته و هنوز هم میتوان آخرین بقایای جنگلهای جلگهای و رو به زوال هیرکانی را در این منطقه دید.
به خاطر دارم ۲۰ سال پیش وقتی عزم سفر به میانکاله کردم، در دفتر روزنامه - با همان یک دستگاه کامپیوتری که به اینترنت وصل بود و به طور نوبتی خبرنگاران سرویسهای «علم و محیطزیست»، «ورزشی» و «اجتماعی» از آن استفاده میکردند- نام «میانکاله» را در جستوجوگر گوگل سرچ زدم تا اطلاعاتی بیشتر، از این منطقه به دست بیاورم ولی جز اشاره به «نام و عنوان» منطقه در اظهارات چند نفر، چیز دیگری عایدم نشد! طبیعی بود، چون اینترنت اینقدرها فراگیر نشده بود و اطلاعات عمدتا به اطلاعات کتابخانهای ختم میشد.
حالا، اما کافی است نام میانکاله را در جستوجوگر گوگل سرچ بزنید، هزاران صفحه اطلاعات و عکس و ویدیو و مقالات ژورنالیستی و علمی از این منطقه به دست میآید که حجم انبوه این اطلاعات در مقایسه با دیگر مناطق تحت حفاظت محیطزیست ایران، نشاندهنده اهمیت بالای آن و ویژگیهای منحصر به فردش است.
آیا حقوق دامداران و روستاییان محلی دیده شد؟
هدفم از سفر به میانکاله، دیدار و گفتگو با دامداران محلی در جنوب تالاب بینالمللی میانکاله بود، همانهایی که به طور عرفی و با پروانه چرای دام که از منابع طبیعی اخذ میکردند در تمام یک قرن اخیر بهطور نسل اندر نسل مرتع حسینآباد چراگاه دامهایشان بوده و از این مرتع، هم حفاظت میکردند و هم بهرهبرداری. اما حالا بیشتر از یک ماه است مجریان طرح پتروشیمی دامهایشان را از مرتع حسینآباد بیرون کرده و در حال تخریب و زیر و رو کردن مرتع و آتش زدن گیاهان بومی و تنوع زیستی منطقه هستند. راننده خودروی شخصی که قرار بود ما را از ترمینال شرق به بهشهر ببرد، سوال و جواب را در طول مسیر شروع کرد: «تا حالا بهشهر آمدید؟ بعید میدانم میانکاله را دیده باشید! یک منطقه منحصربه فرد که زمستانها مملو از پرندگان مهاجر است. اما زمینخواران به منطقه هجوم آوردند دارند اراضی جنوب تالاب را دیوار کشی میکنند!» گفتم: «ولی انگار قرار است پتروشیمی احداث کنند.»
گفت: «پس شما هم شنیدید! بله پتروشیمی بهانه است، چون اراضی آنجا در صورت پیشروی آب میتواند غرقابی شود و هر بیسوادی هم میداند که نمیتوان آنجا کارخانه بنا کرد، بعد هم فاضلابش را میخواهند کجا بریزند؟ تالاب از بین میرود، پرندگان نابود میشوند، کشاورزی و دامداری مردم مختل میشود و سهم ما هم میشود آلودگی هوا و آب و بیماریهای تنفسی، اینجا کنار این بهشت رویایی جای پتروشیمی نیست!» وقتی به او گفتیم که خبرنگار هستیم و برای تهیه گزارش داریم به میانکاله میرویم بیشتر نگران شد و گفت: «شما را بهخدا به جای اینکه صدای آنها باشید صدای ما باشید! ما پتروشیمی نمیخواهیم، میگویند میخواهیم برایتان شغل درست کنیم، ولی به چه قیمتی؟ وقتی آرامش و سلامت خانواده من در خطر باشد چه فایدهای دارد؟ بندر امیرآباد ساخته شد ولی مگه چند نفر از ما را مشغول کار کردند؟ نصیب ما فقط رانندگی و نگهبانی میشود که پتروشیمی هم نباشد همین را میتوانیم با حضور مسافران و اجاره ویلا و... داشته باشیم، ولی اگر پتروشیمی بزنند دیگر هیچ خانوادهای اینجا نمیآید، اینجا با جنوب ایران فرق دارد، سطح آب زیرزمینی بالاست، سریع آلوده میشود.»
بعد از چند ساعت که به نکا رسیدیم یکی از محلیها آمد دنبال ما و شب را در اقامتگاه او که به طبیعتگردان میانکاله اجاره میداد، گذراندیم. اما همان شب مجددا مطلع شدیم که عوامل پیمانکار پتروشیمی شبانه وارد مرتع شده و تخریب و دیوارکشی را آغاز کردهاند که با اطلاع نیروهای محیط زیست و دادستانی، مجددا نیمه شب این فعالیت متوقف شد.
چراگاهی که یکشبه تصرف شد
صبح روز ۲۴ فروردین و در حالی که بوی علف تازه مشام ما را پر کرده و چشماندازی بیدلیل از چرای گلههای گوسفند پیش چشممان به تصویر کشیده شده بود، وارد مرتع حسینآباد شدیم. یک روز قبل از حضور ما در میانکاله، دادستانی دستور توقف عملیات پتروشیمی میانکاله را صادر کرده بود و این حکم با حضور ماموران جنگلبانی، محیطزیست و نیروی انتظامی و مقام قضایی در محل به پیمانکار ابلاغ شده بود. دو روز قبلتر هم دستور کتبی رییس سازمان حفاظت محیطزیست برای توقف عملیات ابلاغ شده بود و یک روز پیش از آن نیز دستور رییسجمهوری! اما گویی هیچ یک از این دستورها، قدرت توقف موتور تخریبگران را نداشت، چون حتی وقتی ما هم وارد مرتع شدیم متوجه شدیم با تانکرهای آبرسانی در حال آب دادن به نهالهای مهاجم و غیر بومی هستند که به جای گونههای بومی در زمین کاشته بودند تا مالکیت خود را بر مراتع تثبیت کنند. نزدیک منطقه حصارکشی پتروشیمی نمیشویم، چون میگویند نگهبانان پتروشیمی، به خبرنگاران و عکاسان اجازه کار نمیدهند و وسایلشان را توقیف میکنند. اما قبل از آنکه وارد مرتع شویم در سمت راست جاده، سازههای فلزی سوله مانند بزرگی که نیمهکاره رها شده در منطقه وسیعی از اراضی جنوب تالاب به چشم میخورد، میگویند قرار بوده شهرک گلخانهای شود ولی سالهاست نیمه کاره رها شده و حالا تصمیم به فروش اراضیاش گرفتهاند! بیش از ۵۰ هکتار زمین که پیشتر ملی بوده، حالا قرار است به قیمت روز توسط این شرکت به فروش برسد.
جلوتر از آن در سمت چپ جاده، میلکوبی و پایههای بتونی باریکی دیده میشود که بخشهای دیگری از مرتع را نشانهگذاری کرده است. این هم بقایای دخل و تصرفات اراضی است که ۱۱ سال پیش به وسعت بیش از ۱۵۰ هکتار برای ساخت پالایشگاه واگذار شد که با اعتراضات گسترده فعالان محیطزیست و با استناد به مصوبه منع استقرار صنایع پالایشگاهی و پتروشیمی در استانهای شمالی نهایتا متوقف شد؛ ولی هنوز مشخص نیست این اراضی مجددا به جرگه اراضی ملی برگشت یا این هم قرار است توسط زمینخواران به قیمت کلان معامله شود! اما جلوتر که میرویم به محدوده یکصد هکتاری اراضی مرتعی واگذار شده توسط منابع طبیعی برای ساخت پتروشیمی میرسیم. بخشهایی از مرتع را بتونریزی کرده و پایههای فلزی برای مشخص کردن حریم زمین نصب شده است تا چشم کار میکند بوتههای ارزشمند «سازیل» را که کندن هر پایه آن توسط مردم، ممنوع بوده و مستوجب پرداخت خسارت است، توسط پیمانکاران ریشهکن شده، برخی مناطق را خاکبرداری کرده و زمین را مسطح کردهاند و در نوار کناری رودخانه «رادارکیله»، نهالهای غیر بومی و مهاجم اکالیپتوس کاشتهاند. رودخانه با اینکه حجم وسیعی از آلودگی فاضلاب کارگاههای صنعتی بالادست را با خود همراه دارد و بهشدت تیره است، اما مملو از لاکپشت است که هر از گاهی، به صورت گروهی از لای علفهای کناری خارج شده و به داخل آب میروند و سکوت آرامش بخش منطقه را همراه با نسیم خنکی که میوزید بههم میزنند. چندتایی هم کومه دامداری که با مصالح بومی ساخته شده است، در مرتع به چشم میخورد که بعضیشان توسط پیمانکار پتروشیمی خراب شده است.
ما از پتروشیمی راضی نیستیم
صبحانه را در کنار عینالله، چوپان ۷۵ سالهای که بیرون کومه تخریب شدهاش بساط کرده میخوریم. چای زغالی توی پیاله و یک بقچه نان و پنیر! چند تا چوپان دیگر هم هستند که روزه هستند و مشغول کشیدن آب از چاه و ریختن آب توی آبشخورها برای دامها هستند. عینالله که ساکن روستای لله مرز است، میگوید: ما اصلا از پتروشیمی راضی نیستیم، دیروز که شنیدیم دادستانی و رییسجمهور دستور دادند که پتروشیمی متوقف شود، آمدیم جلوی کارشان را گرفتیم، ولی دیشب دوباره آمدند شروع کردند و الان هم دارند نهالهایشان را آبیاری میکنند، اینجا مرتع است و جای درخت نیست و مرتع متعلق به دام است و از وقتی خودمان را یاد میدهیم اینجا پروانه چرا داشتیم و گوسفندهایمان را آوردیم. ما در زمستان گذشته، جو کیلویی ۱۰ هزار تومان و کاه کیلویی ۷ هزار تومان خریدیم و به دامهایمان دادیم، حالا که فصل مناسب شده و گوسفندها میخواهند علف بخورند اینها آمدند مرتع را اشغال کردند و زور میگویند.
او میگوید: الان دسترسی به آب هم نداریم، چون بعضی چاههایمان را گرفتهاند و فقط یک چاه هست که فعلا آب دارد ولی بعدا باید به دامهایمان در خانه آب بدهیم، اینها اصلا ما را راه نمیدهند و میگویند اینجا نیایید، چون مال ماست، در حالی که ما نسل اندر نسل اینجا دامداری کردیم. اینجا دریا پیشروی کند زمین میرود زیر آب چطور میخواهند اینجا کارخانه بزنند؟ پرندهها میآیند اینجا، هر سال کلی پرنده میآمد اینجا، تا قبل از این خشکسالیها، حالا ۱۰۰ هکتار زمین را گرفتند و دورش را سیم خاردار زدند. رهبری به داد ما برسد، ما داممان را کجا ببریم، چرا کسی به داد ما نمیرسد؟ اینها ما را تهدید میکنند و میگویند اگر گوسفندهایتان درختان را بخورند شما را جریمه میکنیم، آخه چرا؟ مرتع مال دام است نه درخت. هر صبح بیدار میشویم میبینیم صد نفر کارگر آوردند توی مرتع دارند خراب میکنند و دیوارکشی میکنند. از وقتی رییسجمهور گفته طرح باید بخوابد اینها نیروی خودشان را تازه بیشتر کردند و بیشتر کار میکنند.
ما را تهدید میکنند
ولیالله شیردل ۷۲ ساله، دامدار محلی میگوید: اگر اینها کارشان قانونی است چرا شبها پنهانی میآیند کار میکنند پس معلوم است گردنکلفت هستند، ما اگر تا الان وارد عمل نشدیم ملاحظه کردیم، به خاطر آقای رییسی بود. وقتی رییسجمهور دستور داد ما هم آمدیم جلو و اجازه ندادیم کار کنند، ولی اگر بخواهند به کارشان ادامه بدهند ما اهالی روستا اجازه نمیدهیم، اینها از سفر آقای رییسی به مازندران سوءاستفاده کردند و آمدند کلنگ پتروشیمی را به زمین زدند، ما اصلا خبر نداشتیم قرار است اینجا کارخانه بزنند وگرنه اجازه نمیدادیم، الان ما را تهدید میکنند اگر مانع شوید شما را میکنیم توی گونی و شما را میبریم جایی میاندازیم که عرب نی نیندازد.
سید اسماعیل ساداتی چوپان دیگری است که همان روزی که دادستانی دستور توقف عملیات را صادر کرده و در حالی که در کنار دیگر دامداران محلی و نیروهای منابع طبیعی برای توقف فعالیت پیمانکار پتروشیمی به محل پروژه آمده و توسط یکی از نگهبانان پتروشیمی مورد لگد از ناحیه پهلو قرار گرفته است، میگوید: زمین افتادم و نفسم به سختی در میآمد بعد از نیم ساعت مسوولان آمدند و صورت مرا بوسیدند و دلجویی کردند که آن آقا با لگد به پهلوی من پیرمرد کوبید. او میگوید: آقای رییسی که سید محرومان است، من هم سید هستم و از دنیا چیزی ندارم، زن من بعد از ۶۰ سال هنوز خانه مردم کارگری میکند و خودم هم اینجا چوپانی میکنم، این را هم از ما بگیرند ما چطور زندگی کنیم، این مرتع هم غذای ما را تامین میکند هم موجودات دیگر را، خیلی از موجودات سر سفره این مرتع و طبیعت دارند استفاده میکنند، کارخونه همه را به هم میزند.
این مرتع متعلق به همه ایران است
رسول بابایی ۷۶ ساله، ساکن روستای لله مرز است، او که در طول جنگ تحمیلی در عملیات خیبر هم شرکت داشته و سالها در جبهه بوده اکنون دامدار است و خودش هر صبح گوسفندهایش را به چرا میبرد. مشهدی رسول میگوید: این مرتع مال همه ملت ایران است، این مرتع خونین شهر است، این مرتع مال من و چهار تا چوپان دیگر که نیست، متعلق به همه مردم ایران است. مال مردم خوزستان و سیستان و بلوچستان و گیلان و مازندران است. آیندگان ما باید ازش استفاده کنند و انشاءالله همه خیر ببینند و به خوبی ازش استفاده کنند و چشم دشمنان این آب و خاک هم کور شود. ما دست اجانب را از این مرتع کوتاه میکنیم، شما پشت ما باشید، محیطزیست پشت ماست. آقا رسول میگفت: چند سال پیش عمدا که نه، ولی سهوا یکی از چوپانان وقتی که میخواست چای درست کند، آتش روشن کرد و این آتش باعث شد تا چند بوته سازیل بسوزد، خدا میداند این منابع طبیعی با ما چه کرد، پرونده برایمان درست کردند، ما را بردند و گفتند جریمهتان میکنیم و ما میگفتیم بهخدا عمدی نبوده است، آنها میگفتند میدانید سازیل چه اهمیتی در این مرتع دارد؟ حالا چرا هزاران بوته سازیل را اینها ریشهکن کردند و آتش زدند، اما منابع طبیعی چرا هیچی به اینها نمیگوید؟ ما را بیرون کردند، چاههای آبمان را گرفتند، ما را تهدید کردند، ولی منابع طبیعی هیچی به اینها نمیگوید. اما ما اجازه نمیدهیم، چون این مرتع ملی است، همانطور که برای یک وجب خاک ایران جبهه رفتم اینجا هم اجازه نمیدهم یک وجب از این خاک از بین برود و تصاحب شود.
بررسی تحولات میانکاله
با بررسی تحولات تاریخ فضای طبیعی ذخیرهگاه زیستکره میانکاله تنها در ۲ دهه اخیر در مییابیم، از شبه جزیره میانکاله و آشوراده و طبیعت پیرامون آن، مخروبهای بیش باقی نمانده است. میانکاله حالا زیستگاهی است به وسعت یک امپراتوری که از هر گوشهاش یک صنعتی سر برآورده یا تلاش برای تصاحب اراضیاش شدت گرفته است. بدیهی است که برخی تغییرات در کاربری زمینهای ذخیرهگاه زیستکره و پیرامون آن از گذشتههای دور تا به امروز مانند افزایش مراکز جمعیتی، افزایش سطح زیر کشت، افزایش صید و شکار و گسترش شبکه راههای محلی اقدامی اجتنابناپذیر بوده است، هر چند که این تغییرات نیز میتوانست در سازگاری با طبیعت صورت گیرد.
اما برخی دیگر از اقدامات از جمله تخصیص بیش از ۲۰۰۰ هکتار از اراضی ذخیرهگاه برای بندر آزاد امیرآباد، آلودگی نیروگاه نکا بهشهر در حریم تالاب، شرکت کشتیسازی صدرا، توسعه راه بندر امیرآباد از داخل تالاب بینالمللی زاغمرز، صید جنونآمیز از دریای خزر و کاشت درختان غیر بومی در منطقه که شکلی تهاجمی به خود گرفته و تلاش برای تصرف اراضی جزیره آشوراده و میانکاله برای توسعه شهرکهای صنعتی و پالایشگاه و پتروشیمی و هتلسازی و زمین بازی و پارکینگ و فضای تفرجی انبوه و متمرکز عملا چیزی باقی نگذاشته است. بسیاری از این اقدامات صورت گرفته و برخی دیگر در شرف اجرا و اقدام است. به راستی تلاش سازمان حفاظت محیط زیست در۴۰ سال اخیر برای حفاظت از طبیعت و حیات وحش منطقه چه بوده است؟
تاسیسات مستقر شده با کدامین مجوز در محدوده و پیرامون ذخیرهگاه میانکاله و لپوی زاغمرز سر از زمین بیرون آوردهاند؟ هرچند در این زمینه باید حقوقدانان اظهارنظر کنند، ولی به نظر نمیرسد که ارایه مجوز برای انجام این قبیل اقدامات که ناقض قوانین ملی و نیز تعهدات بینالمللی دولت ایران است در حیطه اختیارات مقامات استانی و حتی کشوری قرار گیرد. اقداماتی از قبیل آنچه در بالا آمد ناقض معاهداتی چون، کنوانسیون حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان، تعهدات در برابر اتحادیه جهانی حفاظت، کنوانسیون رامسر، تعهدات جهانی در برابر برنامه انسان و زیستکره یونسکو، تعهدات پذیرفته شده توسط شورای عالی محیطزیست در قبال دستور کار ۲۱ و قانون الحاق ایران به کنوانسیون تنوع زیستی است و میتواند همین اندک تالاب باقیمانده و رو به زوال ایران را هم به بیابانی خشک و لم یزرع همچون ارومیه و پریشان و بختگان و هورالعظیم و شادگان و هامون بدل کند که رهاوردش برای مردم، توفان غبار باشد و افزایش خیل مهاجرت و پناهندگی زیست محیطی!
اما تلاش فعالان محیطزیست برای توقف پتروشیمی میانکاله در یک ماه گذشته، بارقههای امید را برای آیندهای بهتر و شاید حتی احیای اکولوژیک میانکاله و تلاش برای رونق اکوتوریسم و رونق معیشت مردم دوباره روشن کرده است.